از صفات بسيار پسنديده و والا و باارزش، كه آراسته به آن در ميان مردم بسيار كم است تغافل مى باشد.
ديدن خطا و تقصير، مشاهده عيب و نقص، و خود را به فراموشى زدن، به شكلى كه طرف مقابل يقين كند، انسان از مسئله به هيچ عنوان مطلع و آگاه نشد، از عاليترين حالات روحى و پرقيمت ترين صفات انسانى است.
اين نهايت مكرمت و بزرگوارى و شخصيت است كه مرد از زن خود خطائى ببيند، و زن از شوهر خود اشتباهى ملاحظه كند، و خود را در كمال جوانمردى و آقائى و كرامت، عمداً به فراموشى بزند، و اين به فراموشى زدن را در تمام پيش آمدهاى آينده حفظ كند.
اميرالمؤمنين (عليه السلام) فرمود:
انَّ الْعاقِلَ نِصْفُهُ احْتِمالٌ، وَ نِصْفُهُ تَغافُلٌ.
نيمى از وجود عاقل و خردمند تحمل و صبر و بردبارى، و نيم ديگرش خود به فراموشى زدن است.
و فرمود:
اشْرَفُ اخْلاقِ الْكَريمِ كَثْرَهُ تَغافُلِهِ عَمّا يَعْلَمُ.
شريفترين اخلاق انسان باكرامت، كثرت تغافل او از چيزى است كه مى داند.
و نيز آن حضرت فرمود:
لا عَقْلَ كَالتَّجاهُلِ، لا حِلْمَ كَالتَّغافُلِ.
تدبيرى مانند خود را به بيخبرى زدن، و حلمى همچون خود را به فراموشى زدن نيست.
ذره بينى، ذره به حساب آوردن، توقع عصمت همه جانبه داشتن، بى گذشتى، به رخ كشيدن خطا، و به قول معروف متّه در خشخاش گذاشتن همه و همه خلاف اخلاق، و به قول اميرالمؤمنين (عليه السلام) باعث ناگوارى زندگى است.
عفو و گذشت، و از آن بالاتر تغافل و خود را به فراموشى زدن، براى زن و شوهر امرى لازم و واجب است، و با اين گونه صفات پسنديده، و اخلاق حميده عيش و زندگى همراه با لذت و خوشى برقرار، و اعصاب در آرامش كامل، و جسم و جان در مصونيت همه جانبه در مقابل هجوم بسيارى از امراض و بيماريهاست.
عفو و گذشت و تجاهل و تغافل ميوه شيرين فروخوردن خشم و به فرموده قرآن مجيد كظم غيظ، و دورى از خشم و غضب و فرار از عصبانيت و از كوره در رفتن است.
خشم و غضب و ممارات و لجبازى، و بگو و مگو كردن طولانى و بيجا، مورد نفرت حق، و نشانه اى از شعله هاى جهنم، و صفتى ناپسند، و خوئى ددمنشانه، و موجبى براى در هم ريختن بناى زندگى و در نهايت علّت طلاق و جدائى، و غرق شدن در منجلاب بسيارى از معاصى و گناهان، و آلوده شدن به هر شرّ و شرارت است.
در زشتى بگو مگو كردن، و لجبازى با يكديگر در روايت بسيار مهمى آمده: مردى به حضرت سيدالشهداء (عليه السلام) با لحنى زننده گفت: بيا بنشين تا در مسئله دين با هم مناظره و مجادله كنيم، حضرت فرمود: اى مرد، من نسبت به دينم آگاهم، و هدايت حق براى من، مانند روز روشن و معلوم است، تو اگر در اين زمينه دچار جهلى برو و جهل خود را علاج كن.
مالى وَلِلْمُماراهِ.
مرا چه نسبت با بگو مگو كردن و جدال و جار و جنجال، كه اين نيست مگر وسوسه شيطان ، براى انداختن انسان در گناه و معصيت!!
بگو و مگو و جدال و دعواى لفظى اگر براى اثبات حق باشد، و از مصاديق جدال احسن، بدون ترديد مانعى ندارد، بلكه زمينه پيشرفت علم و دانش، و كشف حق و حقيقت است و امرى عقلى و علمى و شرعى است، ولى اگر از باب لجبازى، و كوبيدن يكديگر، و ضربه زدن به شخصيت، و به هم ريختن آرامش باشد، بدون شك حرام، و مرتكب آن عاصى و مستحق عقاب است.
حضرت رضا (عليه السلام) به عبدالعظيم حسنى فرمود:
دوستانم را از طرف من سلام برسان، و به آنان بگو، براى شيطان نسبت به وجود خود راهى قرار ندهيد، آنان را به راستى در گفتار، و اداء امانت، و رعايت سكوت، و ترك مجادله و بگو مگو در آنچه كه براى آنان سودى ندارد امر كن.
منبع : پایگاه عرفان