قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

فرجام ناخوش‏

 

منابع مقاله:

کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه جلد ششم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

جايگاه بازگشت آدمى به اصل خويش كه مبدأ آفرينش اوست از مسائل يقينى در مدارك اسلامى است و از جمله لحظه هاى سخت روحى و روانى مى باشد.

امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد:

أَشَدُّ ساعاتِ ابْنِ آدَمَ ثَلاثُ ساعاتٍ:

السَّاعَةُ الّتى يُعايِنُ فِيها مَلَكَ الْمَوْتِ.

وَ السَّاعَةُ الّتى يَقُومُ فِيها مِنْ قَبْرِهِ.

وَ السَّاعَةُ الّتى يَقِفُ فِيها بَيْنَ يَدَىِ اللَّهِ تَبارَكَ وَ تَعالى ؛ فَإِمَّا الَى الجَنَّةِ وَ إِمَّا إِلَىَ النَّارِ .... «1»

سخت ترين لحظات آدميزاد سه لحظه است:

لحظه اى كه فرشته مرگ را مى بيند؛

و لحظه اى كه از گورش برمى خيزد؛

و لحظه اى كه در برابر پروردگار تبارك و تعالى مى ايستد يا به سوى بهشت مى رود يا به سوى دوزخ ....

رجوع به حق بعد از هدايت يا گمراهى آدمى از حساس ترين زمان هاى انتقال او به دوره جديد حيات اوست. و گروهى حتى براى لحظه اى تاب و استقامت آن وضعيت را ندارند.

حضرت سجّاد عليه السلام در قنوت وتر خود از آن وضعيت دردآور به حق تعالى پناه برده و مى فرمايد:

الَّلهُمَّ إِنِّى أَعُوذُ بِكَ مِنْ كُرَبِ الْمَوْتِ وَ مِنْ سُوءِ الْمَرْجِعِ فى الْقُبُورِ وَ مِنَ النَّدَامَةِ يَوْمَ الْقِيامَةِ، أَسْأَلُكَ عِيشَةً هَنِيئَةً وَ مَيتَةً سَوِيَّةً وَ مُنْقَلَبَاً كَرِيماً غَيْرَ مُخْزٍ وَ لا فاضِحٍ. «2»

خداوندا! از درد و رنج هاى مرگ و از بد بازگشتن در گور و از پشيمانى در روز قيامت به تو پناه مى آورم. زندگانى گوارا و مرگى پس از آمادگى براى آن و بازگشتى كريمانه بى آن كه خوار ساز و رسوا كننده باشد، از تو درخواست مى كنم.

در بين آيات و روايات دينى ما؛ معاد يا بازگشت به آخرت دو گونه تفسير شده است:

1- بازگشت همراه با فشار و تلخى در قبر يا به برزخ و انتقال ناگهانى به صحنه قيامت كه پس از قبض ارواح اتفاق مى افتد.

حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:

عيسى بن مريم از جبرئيل پرسيد: قيامت كى برپا مى شود؟ جبرئيل چنان بى تاب شد كه از هوش رفت و چون به هوش آمد گفت: اى روح اللّه! من در اين باره بيشتر از تو نمى دانم؛ ولى آنچه براى خدا در زمين و آسمان هاست قيامت به طور ناگهانى و بى خبر بر شما وارد مى شود. «3»

2- بازگشت همراه با عذاب و سوختن در جهنم ابدى است كه در آيه شريفه به اين مراد اشاره شده كه مى فرمايد:

هذَا وَ إِنَّ لِلطغِينَ لَشَرَّ مَابٍ* جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ» «4»

اين [همه براى پرهيزكاران است ]، و مسلماً براى سركشان، بدترين بازگشتگاه خواهد بود.* دوزخ كه در آن وارد مى شوند و چه بد آرامگاهى است!

«جهنّم»، در آيه عطف بيان يا بدل از شرّ مأب است كه توضيح محل بازگشت بدى هاست. ستمگران در جهنمى وارد مى شوند كه درون آن مى سوزند، كسى خيال نكند كه جهنم را از فاصله دور مى بينند يا در كنار او قرار مى گيرند يا به آتش عادت مى كنند، نه پيوسته با آن زندگى آتشى دارند.

«مهاد»، يعنى بسترى كه براى خواب و استراحت گسترده مى شود يعنى بسترشان آتش دوزخ است كه با انواع نوشابه هاى سياه و سوزان پذيرايى مى شوند.

فرشتگان در كمين اهل عذابند كه در گذرگاه عبور همگانى ربوده مى شوند تا به دوزخ انداخته شوند.

إِنَّ جَهَنَّمَ كَانَتْ مِرْصَادًا* لّلطغِينَ مَابًا» «5»

بى ترديد دوزخ كمين گاه است.* جايگاه بازگشت براى سركشان و طاغيان است.

اين جايگاه سرانجام منافقان و خوارج نهروانى است كه مولا على عليه السلام در شأن آنها فرمود:

فَاوبُوا شَرَّ مَآبٍ وَ ارْجِعُوا عَلى اثَرِ الْاعْقابِ .... «6»

به بدترين سرنوشت برويد و از راهى كه آمده ايد به جهالت گذشته برگرديد! ...

 

 محروميت از پاداش

در قرآن و شرح آيات آن، هر جا سخن از خسران و خاسرين به ميان مى آيد؛ مراد محروميت از پاداش هاى معنوى و بركات اخروى است كه در اثر نپذيرفتن دين اسلام و ايمان به حق و ولايت ائمه اطهار عليهم السلام اسباب هلاكت نفس را به وجود مى آورد.

از آن آيات هشدار دهنده است كه مى فرمايد:

وَمَن يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلمِ دِينًا فَلَن يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِى الْأَخِرَةِ مِنَ الْخسِرِينَ» «7»

و هركه جز اسلام، دينى طلب كند، هرگز از او پذيرفته نمى شود و او در آخرت از زيانكاران است.

انتخاب نابجا در دين و مذهب و گذران زندگى پوچ در دنيا به محروميّت حقيقى و خسارت ابدى در آخرت مى انجامد.

ثواب در لغت، جزا و پاداش خير است و كسى از ثواب منع و محروم مى شود يعنى بهره خوب عمل براى او شمارش نمى شود و سودى برايش مقرر نمى گردد.

اين بازتاب؛ بازگشت نتيجه اعمال بر انسان است كه حضرت حق تعالى مى فرمايد:

فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ* وَ مَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ» «8»

پس هركس هم وزن ذره اى نيكى كند، آن نيكى را ببيند.* و هركس هم وزن ذره اى بدى كند، آن بدى را ببيند.

چه چيز خير و چه چيز شر را مى بيند؟ آيا خود عمل را مى بيند يا نامه عمل را يا جزاى عمل را، به هر حال خوبى و بدى در عرصه قيامت كبرى را مشاهده مى كند.

همه كيفرها و پاداش ها بر اين محور است كه انسان به جايگاه حقيقى خويش برسد؛ همان گونه كه اميرالمؤمنين على عليه السلام در بيان حكمت ها مى فرمايد:

إِنَّ اللَّهَ سُبْحانَهُ وَضَعَ الثَّوابَ عَلى طاعَتِهِ وَ الْعِقابَ عَلى مَعْصِيَتِهِ، ذِيادَةً لِعِبادِهِ عَنْ نِقْمَتِهِ، وَ حَياشَةً لَهُمْ الى جَنَّتِهِ. «9»

خداوند سبحان پاداش را بر طاعت و كيفر را بر گناه قرار داده، تا بندگان را از خشمش بازدارد و آنان را به بهشتش روانه نمايد.

پيامبر گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

بلا و گرفتارى انبيا از همه مردم بزرگتر بود سپس كسانى كه شباهت بيشتر به آنان داشتند؛ خداوند ايوب نبى عليه السلام را به آن بلاى بزرگ كه در نظر مردم كوچك گرديد، مبتلا ساخت تا هر گاه نعمت هاى بزرگى را كه خداوند مى خواهد در آينده به او عطا كند؛ ديدند، درباره او ادّعاى ربوبيت نكنند و به اين وسيله بفهمند كه ثواب و پاداش خداوند دو گونه است: استحقاقى و اختصاصى و همچنين دريابند كه هيچ ناتوان و نادار و بيمارى را به خاطر فقر و كمبود، كوچك نشمارند و بدانند كه خداوند هر كس را بخواهد به بيمارى مبتلا مى سازد و هر كس را بخواهد، به هر گونه شفا مى بخشد و اين گرفتارى ها و شفا بخشيدن ها را براى هر كه بخواهد، مايه عبرت قرار مى دهد.

و براى هر كه بخواهد موجب شقاوت يا سعادت مى گرداند. خداوند عزّوجلّ در كليه اين امور به عدالت حكم مى كند و كارهايش از روى حكمت است و آن كارى را براى بندگانش مى كند كه بيشتر به صلاح آنان باشد و هر نيرويى از آن اوست. «10» به هر حال بايد كف ترازوى عمل را با پاداش كار نيك سنگين نمود و از برترى گناهان دورى جست كه زيانى بس بزرگ است.

مولاى متقيان در اين باره به همه پويندگان راه ثواب توصيه مى فرمايد:

فَوَاللَّهِ لَوْ حَنَنْتُمْ حَنينَ الْوُلَّهِ الْعِجالِ وَ دَعَوْتُمْ بِهَديلِ الْحَمامِ، وَ جَارْتُم جُؤارَ مُتَبَتِّلِ الرُّهْبانِ وَ خَرَجْتُمْ الَى اللَّهِ مِنْ الْامْوالِ وَ الْاوْلادِ، الْتِماسَ الْقُرْبَةِ الَيْهِ فِى ارْتِفاعِ دَرَجَةً عِنْدَهُ، اوْ غُفْرانِ سَيِّئَةٍ احْصَتْها كُتُبُهُ وَ حَفِظَها رُسُلُهُ لَكانَ قَليلًا فِيما ارْجُو لَكُمْ مِنْ ثَوابِهِ وَ اخافُ عَلَيْكُم مِنْ عِقابِهِ. «11»

به خدا قسم! اگر همچون شتر فرزند مرده غمزده بناليد و به مانند كبوتر دور از همدم صدا كنيد و به مثل راهبى تارك دنيا زارى نماييد و در راه خدا از اموال و فرزندانتان دل برداريد، براى درخواست قرب حق در مرتبه اى بالا، يا براى آمرزش گناهانى كه كتاب هاى حق شماره كرده و فرشتگانش آن را حفظ نموده، هر آينه در برابر پاداشى كه براى شما از خدا اميد دارم و عقابى كه از آن بر شما مى ترسم، كم و اندك است.

 

افتادن در عقاب و عذاب قيامت

حلول عذاب و اجل حتمى بر كيفر گناهكار از سنت الهى است. و عقوبت به معناى در پى داشتن سزاى گناه، از لوازم طبيعى ارتكاب معصيت است. ولى گاهى بر اساس مصلحت ها و محاسباتى؛ اجراى مجازات الهى به تأخير مى افتد تا بندگان خدا در پناه رحمت و لطف خداوند به زندگى عادى خود ادامه دهند و ثواب و عذاب اعمالشان به قيامت حواله مى شود تا در آن عالم به يكايك عمل ها رسيدگى كنند و حق از ناحق آشكار گردد.

حضرت حق تعالى مى فرمايد:

وَ لَوْلَا كَلِمَةٌ سَبَقَتْ مِن رَّبّكَ لَكَانَ لِزَامًا وَ أَجَلٌ مُّسَمًّى» «12»

و اگر سنّت و روشى از پروردگارت [نسبت به تأخير افتادن عذاب از آنان ] نگذشته بود و نيز مدتى كه [براى زندگى آنان ] مشخص و معين شده است، قطعاً عذاب خدا بدون تأخير بر آنان لازم و حتم مى شد.

سنّت الهى در قرآن با عنوان «كلمه» از آن ياد شده كه اشاره به حكمت آفرينش بر اساس آزادى انسان هاست؛ زيرا اگر هر عملى بدون هيچ گونه مهلت، مجازات در پى داشته باشد، ايمان و اعمال صالح جنبه اضطرارى و اجبارى پيدا مى كند و بيشتر به خاطر ترس و وحشت از كيفر انجام مى شود. پس بايد مهلتى باشد تا گنهكاران به خود آيند و راه اصلاح در پيش گيرند و هم فرصتى براى خودسازى براى همه پويندگان راه حق و كمال داده شود.

به اين جهت در آياتى كه خداوند وعده عذاب داده است، به رحمت و مغفرت و بهشت تمام كرده است تا بندگان فرصت توبه و بيدارى را درك كنند. همان گونه كه خداوند مى فرمايد:

اعْلَمُواْ أَنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ وَأَنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَّحِيمٌ» «13»

بدانيد مسلّماً خدا [نسبت به نافرمانى بندگان ] سخت كيفر، و [نسبت به طاعت آنان ] بسيار آمرزنده و مهربان است.

در اين آيه شديد العقاب را بر غفران و رحمت مقدم نموده است؛ اشاره به اين نكته است كه آتش مجازات سخت الهى را مى توان با آب توبه شست و به درياى رحمت و كرامت ربوبى وارد گشت.

حضرت على عليه السلام از اين وضعيت شگفت زده گرديده و فرموده است:

عَجِبْتُ لِمَنْ يَحْتَمِي الطَّعامَ لِأَذِيَّتِهِ كَيْفَ لايَحْتَمِي الذَّنْبَ لِأَلِيمِ عُقُوبَتِهِ. «14»

تعجّب دارم از كسى كه از خوردنى آزار دهنده باز مى ايستد ولى از گناه كه جزاى دردناكى دارد بازنمى ايستند.

عَجِبْتُ لِمَنْ عِلِمَ شِدَّةَ انْتِقامِ اللَّهِ مِنْهُ وَ هُوَ مُقِيمٌ عَلَى الْإِصْرارِ. «15»

تعجّب دارم از كسى كه از سختى انتقام كشيدن خدا خبر دارد و براى پافشارى بر نافرمانى ايستادگى مى كند.

در برخى تفاسير قرآن كلمه اجل و وعيد را به حلول عقاب تعبير كرده اند. «16» يعنى هر گاه قرآن مى فرمايد: اجل كسى يا امتى فرا مى رسد يا وعده ما حتمى است يعنى زمان كيفر موعود فرا مى رسد و مرحله اوّل عذاب و انتقام خداوند آغاز مى گردد.

كيفر بدكاران بسى سخت است. قبر چنان فشارشان مى دهد كه استخوان هايشان درهم مى شكند؛ از درخت زقوم كه ميوه برگ و خار آن از آتش است خورانده مى شوند؛ از آب جوشان كه اندرون آنان را ريزه ريزه كند، مى آشامند.

جامه هايى از آتش بر آنها پوشند؛ فرشتگان با گرزهاى آتشين بر سرشان كوبند، همراه و همدمشان شيطان و مار و عقرب باشد و از بوى گندشان وادى برهوت، آشفته حال گردد.

اميرالمؤمنين على عليه السلام درباره شدت عذاب برزخيان مى فرمايد:

سَلَكُوا فى بُطُونِ الْبَرْزَخِ سَبيلًا سُلِّطَتِ الْارْضُ عَلَيْهِمْ فيهِ فَاكَلَتْ مِنْ لُحُومِهِمْ وَ شَرِبَتْ مِنْ دِمائِهِمْ. فَأَصْبَحُوا فى فَجَواتِ قُبُورِهِمْ جَماداً لايَنْمُونَ وَ ضِماراً لا يُوجَدُونَ. لا يُفْزِعُهُم وُرُودَ الْاهْوالِ وَ لا يَحْزُنُهُمْ تَنَكُّرُ الْاحْوالِ، وَ لا يَحْفِلُونَ بِالرَّواجِفِ وَ لا يَأْذَنُونَ لِلْقَواصِفِ. «17»

راهى را در درون برزخ پيمودند كه در آن راه، زمين بر آنان مسلط شد، خاك گور گوشتشان را خورد و خونشان را نوشيد. در شكاف قبورشان چنان بى جان شدند كه براى آنها رشدى نيست و غايبى گشتند كه اميد يافتنشان نيست، حوادث هول انگيز دنيا آنان را نمى ترساند و بدى حالات غصه دارشان نمى كند، از زلزله ها دچار اضطراب نمى گردند و به نعره رعدهاى سخت گوش نمى دهند.

 

هولناك ترين لحظات آدمى

 

خروج از قبر از هولناك ترين لحظات آدمى است؛ زيرا شديدترين حالت هاى عمر انسان در سه مرحله است:

1- هنگام تولد و بيرون آمدن با فشار از خانه اى تنگ و تاريك.

2- هنگام مرگ و خروج روح با شدت جان كندن از كالبد انسان.

3- هنگام قيامت و ورود به صحنه محشر و محاسبه اعمال نيك و ناپسند.

حضرت صادق عليه السلام از گوشه درياى عذاب به ما گزارش مى فرمايد:

كسى را در قبرش نشاندند و به او گفتند: ما مأموريم كه صد تازيانه از عذاب الهى به تو بزنيم. گفت: از عذابم درگذريد كه طاقت آن را ندارم. پس از گفت و گوى ميان او و فرشتگان وى را گفتند: چاره اى نيست مگر اين كه يك تازيانه بر تو زده شود. گفت: به چه دليل بايد عذاب شوم. گفتند: به خاطر اين كه روزى نماز را سبك شمرده و بى وضو نماز خواندى، ديگر اين كه بر ضعيفى گذشتى و كمكش نكردى؛ پس او را تازيانه اى زدند كه در اثر آن، قبرش از آتش شعله ور شد. «18»

 

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- بحار الأنوار: 6/ 159، باب 6، حديث 19؛ الخصال: 1/ 119، حديث 108.

(2)- مفتاح الفلاح: 337؛ بحار الأنوار: 84/ 299، باب 12، حديث 85.

(3)- بحار الأنوار: 6/ 312، باب 10، حديث 11؛ قصص الأنبياء، راوندى: 271، حديث 319.

(4)- ص (38): 55- 56.

(5)- نبأ (78): 21- 22.

(6)- نهج البلاغه: خطبه 57.

(7)- آل عمران (3): 85.

(8)- زلزال (99): 7- 8.

(9)- نهج البلاغه: حكمت 368.

(10)- بحار الأنوار: 12/ 348، باب 10، حديث 13؛ الخصال: 2/ 400، حديث 108.

(11)- نهج البلاغه: خطبه 52.

(12)- طه (20): 129.

(13)- مائده (5): 98.

(14)- غرر الحكم: 166، حديث 3262.

(15)- غرر الحكم: 166، حديث 3239.

(16)- تفسير الثعلبى: 4/ 231، ذيل آيه 34 سوره اعراف.

(17)- نهج البلاغه: خطبه 212.

(18)- بحار الأنوار: 6/ 221، باب 8، حديث 18؛ علل الشرايع: 1/ 309، حديث 1.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه