قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مادر علت بدبختى من شد

 

نوشته اند جوانى محكوم به اعدام شد، از او خواستند اگر وصيت دارد بنويسد، گفت: وصيت ندارم، ولى بسيار مايلم در اين لحظات آخر عمر مادرم را ببينم.

مادرش را آوردند، هنگام وداع مادر زبان و لب مادر را چنان گاز گرفت كه مادر از شدت درد ضعف كرد، به او حمله كردند كه ستمگر ظالم اين چه كارى بود كردى؟

گفت: ستمگر ظالم اين مادر است، اين دار اعدام من برپاشده مادر است، آن روزى كه كودك بودم از همسايه يك عدد تخم مرغ دزديدم مرا تشويق كرد تا شتردزد شدم، و سپس قاتل از آب درآمدم!

آرى بهشت زير پاى مادر، و دلال و واسطه عذاب قيامت هم تا اندازه اى مادر است.

على (عليه السلام) پس از حضرت زهرا (عليها السلام) به برادرش عقيل كه آگاه به انساب عرب بود فرمود:

انْظُرْ امْرَأَهً قَدْ وَلَدَتْهَا الْفُحُولَهُ الْعَرَبُ.

براى من زنى انتخاب كن كه از مادران شجاع عرب به دنيا آمده باشد.

عقيل پس از مدتى به حضرت عرضه داشت:

تَزَوَّجْ فاطِمَهَ الْكلابِيَّهَ، لَيْسَ فِى الْعَرَبِ اشْجَعُ مِنْ آبائِها.

با فاطمه كلابيه ازدواج كن، كه در عرب شجاع تر از پدران او نيست.

حضرت او را به همسرى انتخاب كرد. نتيجه آن ازدواج چهار پسر رشيد، شجاع، باصلابت، مؤمن چون قمر بنى هاشم و برادرانش شد.

اميرالمؤمنين پس از شهادت مالك اشتر بر فراز منبر مسجد كوفه فرمود:

مادران را نمى يابم كه فرزندى همانند مالك بياورند، مالك چه مالكى؟ اگر كوه بود كوهى استوار، اگر سنگ سنگى باصلابت، مالك براى من همانند من براى پيامبر بود!

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه


آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه