قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

پدرانى نابكار، فرزندانى صالح‏

 

حجاج بن يوسف ثقفى چهره اى پست، پليد، خائن، ستمگر، قاتل و موجودى نابكار بود، ذريّه او مورد قبول نبودند، ولى از نسل او در زمان مرجعيت سيد مرتضى انسانى والا و بافضيلت، شاعرى شايسته، حكيمى باكرامت، عاشقى وارسته، محبّ اهلبيت، مداح امامان معصوم (عليهم السلام) خصوصاً اميرالمؤمنين و حضرت سيدالشهداء بنام ابوعبداللّه كاتب بوجود آمد.

او بريده از صفات و حالات پدران گذشته اش بود، او از نور عقل و فطرت استفاده كرد، حق را پذيرفت، به رنگ حق در آمد، مورد توجه اهل بيت شده به صورتى كه بنا بر نقل رياض العلماء ميرزا عبداللّه افندى، به علتى سيد مرتضى به او تندى كرد، سيد شب رسول خدا و ائمّه بزرگوار را خواب ديد، سلام كرد، پيامبر با او به سردى برخورد فرمود، عرضه داشت مرا چه تقصير است، فرمود با شيعه و شاعر ما برخورد نامناسبى داشتى، از او عذرخواهى كن، با دميدن آفتاب روز سيد بزرگوار با پاى پياده به در منزل ابوعبداللّه كاتب آمد، از او عذرخواهى و دلجوئى نمود.

جوانان بزرگوار اين قدرت را حضرت حق به شما مرحمت فرموده كه استقلال خود را حفظ كنيد، و از آلودگان و ناپاكان گرچه پدر شما باشد رنگ نگيريد، پس رنگ نگيريد، و در صراط مستقيم حق بمانيد، يا وارد شويد و استقامت كنيد.

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه