قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عاق مادر

 

 

جوانى در حال مرگ بود، رسول خدا به عيادتش آمد، شهادتين را به او تلقين فرمود، جوان رو برگرداند، و از گفتن خوددارى كرد، رسول حق فرمود مادر دارد عرضه داشتند آرى، مادر را خواست فرمود از فرزندت ناراضى هستى؟ گفت آرى، فرمود راضى شو زيرا زبانش از گفتن شهادتين بسته شده، عرضه داشت دلم را سوزانده، از او ناراحتم، فرمود به خاطر من راضى شو، محض رسول خدا از او اعلام رضايت كرد، حضرت فرمود: به وحدانيت حق و رسالت من شهادت بده، شهادت داد، فرمود چرا بار اول نگفتى عرض كرد هيولاى وحشتناكى به من حمله مى كرد من از گفتن باز مى ماندم، اكنون آن هيولا از من دور مى شود كه من توانستم سهل و آسان شهادتين بگويم.

امام سجاد (عليه السلام) فرمود:

نسبت به مادر اين معانى را توجه داشته باش: تو را نه ماه يا كمتر چون بار سنگينى حمل كرد، كه احدى نسبت به احدى آن را تحمل نمى كند، از ثمره قلبش خرج تو كرد، كه كسى براى كسى انجام نمى دهد، با تمام وجودش تو را حفظ كرد، تو را سير كرد و به گرسنگى خود توجه نكرد، تو را سيراب كرد، و تشنگى خود را لحاظ ننمود، تو را پوشاند، خود را به حساب نياورد، گرما خورد ولى تو را از آن حفظ كرد، به خاطر تو از خواب شيرين چشم پوشيد، از سرما و گرما تو را محافظت نمود، تا فرزندى چون تو را داشته باشد، تو طاقت سپاس از او را در برابر اين همه زحمات جز به توفيق خداوند مهربان ندارى.

حكم نامى مى گويد به امام ششم (عليه السلام) عرضه داشتم، پدرم خانه اى به من بخشيد، فعلًا قصد برگشتن به آن را دارد، فرمود: پدرت كار بدى كرده، اگر با تو به دعوا برخاست، تو صدايت را در برابر او بلند نكن، اگر او داد و بيداد كرد، تو با او آهسته صحبت كن.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه