قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

توبه

اگر پدر و مادر، طفل خویش را كه محصول زندگی آنان است، در معرض انحراف و تباهی و اتلاف ببینند، در مقام چاره و اصلاح او بر می آیند. اصولاً هر صانعی نسبت به مصنوع خویش حساسیّت دارد و هنر و كمال خود را در آن متجلّی می بیند و برای حفظ آن كوشش لازم را مبذول می دارد.
از تمثیلهای معروف است كه «كسی كوزه ای از كوزه گری خرید و آن را در حضور او شكست! این عمل چند بار تكرار شد و خشم كوزه گر را برانگیخت! خریدار گفت: چرا نگران می شوی! من وجه كوزه های شكسته را به تو پرداخت می كنم! كوزه گر گفت: درست است، ولی شكستن مصنوع من در حضور من كه برای آن زحمت فراوان كشیده و كمال و سلامت آن را می خواهم، سخت ناراحت كننده است!»
خداوند متعال، از پدر و مادر به انسان مهربانتر است و از هر صانع نِسبی نسبت به مصنوع خویش حساستر می باشد؛ زیرا علاوه بر اینكه انسان را بر فطرت توحید و پاكی آفریده، او را «مَثَلَ» خود قرار داده، تا با نمایش آثار قدرت و حكمت خویش در این مخلوق، كرامت خویش و تكامل انسان را به سامان رساند.
خداوند راه رسیدن به این تكامل را در آیه: «وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیَعْبُدُونَ»[1] بیان فرموده است. درباره راز خلقت و فلسفه عبادت هم امام حسن مجتبی ـ علیه السلام ـ فرموده است: «إنَّ اللهَ عزَّوجلَّ، بِمَنِّهِ و رَحمَتِه لَمّا فَرَضَ عَلَیكُم الفرائِضَ لَم یَفرِض ذلكَ عَلیكُم لِحاجهٍ مِنهُ إلیهِ، بَل رَحمَهً مِنهُ...»[2]
خداوندبلندمرتبه (به خاطررحمت ومنتش بربندگان )واجبات را نه به خاطر نیازش به آنها بربندگان واجب نمود بلكه به سبب رحمتی بود، ازجانب او
من نكردم خلق، تا سودی كنم
بلكه تا بر بندگان جودی كنم.[3]
راه چاره
عوامل و موانع بازدارنده درونی و برونی مختلفی در راه تكامل وجود دارد؛ چه اینكه پیمودن آن، گردنه ها و سختیها در پیش دارد، اما راه گناه و لغزش ـ كه مهمترین عامل آن «نفس امّاره»[4] است ـ برای عموم افراد، راه آسان و سهلی به نظر می رسد! چنانكه در برون انسان و در محیط زندگی او هم، موانع فراوانی وجود دارند كه او را از تكامل بازداشته و به انحراف و انحطاط می كشاند! بنابراین، نفس امّاره (به عنوان یك نیروی باز دارنده درونی) و عوامل فراوان برونی،‌انسان را به كجی و آلودگی و درماندگی و جدا شدن از فضل و كمال سوق می دهند. عموم افراد بشر غالباً به این موانع مبتلا می شوند، ولی تنها بعضی از آنان راه چاره می یابند. پیامبر ـ صلی الله علیه و آله ـ فرمود: «إنّ كُلَّ بَنی آدمَ خَطّاءٌ، و خَیرُ الخطّائینَ التّوابونَ»[5]
بدرستیكه همه انسانها خطا می كنند و بهترین آنها كسانی هستند كه بسیارتوبه می كنند
با توجه به این عوامل، خداوند مهربان، از راه لطف، راه چاره و بازگشتی را در برابر انسان گشوده تا او ناامید نشود، هویّت خویش را نادیده نگیرد و با انتخاب راه بازگشت هویّت انسانی خویش را باز یافته، با خدا و فضیلت آشتی كند و راه خیر و صلاح و تكامل خود را استمرار بخشد.
این لطف خداوند، سپاس و شكر فراوانی را می طلبد، امام زین العابدین ـ علیه السلام ـ به پیشگاه خداوند با سپاس فراوان چنین می گوید: «إلهی أنتَ الذّی فَتَحتَ لِعبادِكَ باباً إلیَ عَفوِكَ، سَمَّیتَهُ التَّوبَهَ، فَقُلتَ: توبوا إلی اللهِ...»[6] خدای من! تو آن خدایی هستی كه، برای بندگانت دری به عفو خویش گشوده و نام آن را توبه گذاشته ای و فرموده ای كه به سوی خدا بازگشت كنید.
لطف تو مگر پیش نهد پای وگرنه بخشیدن جرم چو منی، كار مُحال است!
آری، از باب همین لطف و مهر است كه خداوند هم به بنده عصیانگر دستور توبه و بازگشت و پاك شدن از گناه می دهد و هم از توبه بنده گناهكار خرسند می گردد. امام باقر ـ علیه السلام ـ فرموده: «إنّ اللهَ تعالی أشدُّ فرَحاً بِتَوبَهِ عَبدِهِ مِن رَجُلٍ أضَلَّ راحِلَته و زادَهُ لَیلَهً ظلماءَ فَوَجَدَها...»[7] خرسندی خداوند متعال،‌در توبه گنهكار از خرسندی مردی كه در شب تاریك (در بیابان) مركب و توشه و زاد خویش را گم كرده و ناگاه آن را پیدا می نماید، بیشتر است.
مراحل توبه
قرآن كریم، از لغت «توبه» و مشتقّات فعلی آن، 107 مرتبه سخن به میان آورده و هفت بار با فرمان « توبوا »، همگان را به بازگشت از گناه و آشتی و اطاعت خود دعوت كرده است؛ اما موضوع مهمّی كه درباره «توبه» باید مورد توجه قرار گیرد و احادیث فراوانی بر آن تأكید دارد،‌این است كه اصولاً توبه با طیّ همه مراحل آن، صورت واقعی به خود می گیرد و نتیجه مطلوب و سرنوشت ساز را خواهد داشت.
امام علی ـ علیه السلام ـ فرمود: «التَّوبَهُ علی أرَبَعِه دَعائِمَ: نَدَمٌ بالقَلبِ، و استغفارٌ باللِّسانِ، و عَمل بالجَوارحِ، و عَزمٌ عَلی أن لایَعودَ...»[8] توبه بر چهار پایه استوار است: پشیمانی با قلب، طلب آمرزش با زبان، عمل به وسیله اعضا و جوارح، و اراده و تصمیم جدی بر اینكه به گناه و آلودگی گذشته بازگشت ننماید.
بنابراین، توبه صرفاً یك لفظ نیست، نخست باید قلب از گناه پشیمان و متنفّر شود، بعد با زبان، شعار ترك گناه را برای دیگران و تلقین به نفس را برای خویش استمرار بخشد، سپس اعضای بدن و عناصر فعّال وجودی،‌به جای گناه و تباهی به حوزه اعمال صالح و نیك وارد شود تا فرد، دیگر آن عنصر قبلی نباشد و بالاخره، دیگر هیچ گاه تصمیم بازگشت به زشتی و تباهی و آلودگیهای قبلی، نداشته باشد.
بدین جهت است كه وقتی كسی در حضور امیر مؤمنان ـ علیه السلام ـ به خاطر درخواست آمرزش از خداوند، كلمات «استغفار» را بر زبان جاری می كرد، آن حضرت با جمله: «مادرت بر مرگت اشك بریزد»، او را مورد نكوهش قرار داد، طلب آمرزش را مقام والایی شمرد و برای آن شش مرحله بدین شرح بیان فرمود:
1 . پشیمانی جدّی از همه اعمال بدِ گذشته.
2 . تصمیم جدّی برای خودداری از همه گناهان
3 . بازگرداندن همه حقوق و بدهی های مادی و معنوی به مردم و بریء الذّمه شدن
4 . جبران و تدارك هر عمل و عبادت واجب و از دست رفته.
5 . آب كردن تمام گوشت هایی كه از راه حرام، در بدن روییده
6 . تحمل رنج و چشیدن لذّت عبادت و بندگی خدا، به همان حدّی كه گناه،‌لذت بخش بوده است.[9]
اگر لذّت ترك لذّت ، ‌بدانی دگر لذّت نفس، لذّت نخوانی
سفرهای علوی كند، مرغ جانت گر از چنبر آز، بازش رهانی
گر از باغ اُنست، گیاهی برآید گیاهت نماید ، گل بوستانی
چنان می روی ساكن وخواب درسر كه می ترسم، از كاروان بازمانی
وصیّت همین است ، جان برادر كه اوقات ضایع مكن، تا توانی.[10]
شرایط توبه
توبه را از یك لحاظ، به دو قسم تقسیم كرده اند: یك دسته از گناهان، كوچك و كم شعاع هستند و صرفاً با استغفار و پشیمانی قلبی، جبران می شوند اما دسته دیگری از گناهان‌، هم بزرگ و ویران كننده هستند و هم اثر وضعی در پی دارند. این دسته، اضافه بر پشیمانی قلبی و استغفار با زبان، اقدام عملی و جبران مافات و ترمیم خرابیهای به وجود آمده را نیز می طلبد.
در یك تقسیم بندی دیگر، گناهانی را كه ممكن است انسان مرتكب شود، به سه دسته می توان تقسیم نمود كه قهراً توبه از آنها به حسب موارد سه گونه خواهد بود كه اندكی به شرح آن می پردازیم:
الف) ستم به خویشتن
خداوند ستم به خویشتن را در قرآن كریم با تعبیر «فَمِنهُم ظالِمٌ لِنَفسهِ»[11] مطرح كرده است. منظور از این دسته لغزشها و خطاها، گناهان و اشتباهات و لغزشهایی هستند كه در مرحله نخست و به طور كلّی، زیانها و ضررها و ضربه های آن، متوجّه خود انسان می گردد؛ انسان از این ناحیه به جان و مال و حیثیت خویش صدمه زده و موجب عدم پیشرفت و موفقیت یا فقر و عقب افتادگی و گرفتاری خویش می گردد.
در این گونه موارد، گرچه گناهكار در حق خود ظلم روا داشته، ولی چون اصولاً پای شخص دیگر و حق دیگری در میان نیست، با استغفار و جبران خطاها و ضررها، آسانتر می توان از آنها توبه كرد و راه خیر و صلاح و سعادت دنیوی و اخروی را در پیش گرفت.
ب) حقّ‌ الله
فطرت پاك و سالمی كه خداوند در نهاد انسان قرار داده،‌اعضاء و جوارح و نعمتهای مادی و معنوی كه برای او فراهم آورده، پانزده میلیارد سلّولی كه در مغز او به ودیعت گذاشته و بالاخره، «ارسال رسل و انزال كتب» همه برای این است كه انسان دچار غفلت نگردد و به انحراف و انحطاط فرو نلغزد؛ به «اخلاق الله»[12] گراید و راه تكامل را بپیماید. اما متأسفانه، انسان بر اثر تأثیرپذیری از عوامل درونی و بیرونی، این همه نعمت و هدایت را نادیده می گیرد، در برابر خدا و دستورات پروردگار عالم، عصیان و سركشی می كند و در حق خدا و احكام دین الهی ستم روا می دارد. برای توبه از این دسته گناهان،‌اگر شرك و كفر صورت گرفته، باید «توحید» و یكتاپرستی را جایگزین نمود و اگر در احكام و فروع دین خداوند، كوتاهی،‌نقصان و تعطیلی واقع شده، باید به تكمیل و جبران آنچه از دست رفته، اقدام نمود. البته جبران بعضی از گناهان مشكل است، اما چون خداوند كریم و رحیم است و اصولاً خود بندگان را به توبه فرا خوانده، گاهی توبه و استغفار از گناهان به راحتی عملی می گردد. از باب نمونه، درباره كسی كه بی جهت روزه خواری ـ كه حقّ الله است ـ كرده، در رساله عملیّه می خوانیم: «كسی كه كفاّره روزه رمضان بر او واجب است، باید یك بنده آزاد كند یا به دستوری كه در مسأله بعد گفته می شود، دو ماه روزه بگیرد یا شصت فقیر را سیر كند یا به هر كدام، یك «مد» كه تقریباً ده سیر است، طعام یعنی گندم یا جو و مانند اینها بدهد؛ و چنانچه اینها برایش ممكن نباشد، هر چند «مد»‌كه می تواند به فقرا طعام بدهد،‌و اگر نتواند طعام بدهد، باید استغفار كند، اگر چه مثلاً یك مرتبه بگوید: استغفر الله.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ذاریات، 56.
[2] بحارالانوار، ج 5،‌ص 315.
[3] . مثنوی معنوی، دفتر دوم، ص 149.
[4] . «... إن النَّفس لامّاره بالسوء...» یوسف، 53.
[5] . الدرالمنثور، ج 1، ص 261.
[6] . مفاتیح الجنان،‌مناجات التّائبین، ص 118.
[7] . اصول كافی، ج 2، ص 435.
[8] . بحارالانوار، ج 75، ص 81.
[9] . نهج‌البلاغه فیض، ص 1282، ح 409 ـ ابن ابی الحدید، ج 20، ص 56 ـ بحارالانوار، ج 6، ص 36.
[10] . كلیات سعدی، ص 519.
[11] . فاطر، 32. ش
[12] . عن الصادق ـ علیه السلام ـ : «تخلّقوا باخلاق الله» بحارالانوار، ج 58، ص 129.

 


منبع : انديشه قم
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه