اول، شرائين: شريان عمده اين عضو شريان زبانى مى باشد (شاخه اى از شريان سبات خارجى) كه در زير عضله لامى زبانى قرار دارد و از آن دو شاخه عمده مجزا مى گردد كه در ضخامت عضلات زبان پخش مى شوند، يكى به نام شاخه پشتى زبان و ديگرى موسوم به شاخه نوك زبان.
شرايين فرعى عبارتند از: شاخه هايى از شرايين كامى تحتانى (شعبه اى از شريان صورتى) و حلقى صعودى (شعبه اى از شريان سبات خارجى).
دوم، آورده: بيشتر وريدهاى زبان در سطح خارجى عضله لامى زبان قرار گرفته و بعضى نيز در سطح داخلى اين عضله واقع اند، با اين آورده با يكديگر جمع شده، وريد زبانى را تشكيل مى دهند كه معمولًا با واسطه تنه وريدى درقى زبانى صورتى، به وريد وداج داخلى منتهى مى گردند.
سوم، عروق لنفاوى: عروق لنفاوى نوك زبان، به غدد لنفاوى زير چانه منتهى مى گردند، ولى عروق لنفاوى ساير قسمت هاى اين عضو به غدد لنفاوى تحت فكى و غدد قدامى زنجير وداج داخلى منتهى مى گردند.
چهارم، اعصاب: اعصاب زبانى دو نوع تقسيم مى شوند از اين قرار:
يك: اعصاب محركه كه شعبى از اعصاب صورتى و زير زبانى مى باشند.
اعصاب عضلات نيزه زبانى و كامى زبانى و گاهى نيزه زبان تحتانى، شاخه هايى از عصب صورتى هستند و به علاوه كليه عضلات زبان از عصب زير زبانى، عصب مى گيرند.
دو اعصاب حسى كه شاخه هايى از اعصاب زبانى و زبانى حلقى و ريوى معدى مى باشند.
1- عصب زبانى «شاخه عصب فك اسفل» قسمتى از مخاط را كه در جلوى هشت زبانى است عصب مى دهد.
2- عصب زبانى حلقى در ناحيه حبه هاى كاسى شكل و قسمتى از مخاط زبان كه در عقب هشت زبانى قرار دارد پخش مى شود.
3- عصب ريوى معدى با واسطه عصب حنجره فوقانى مخاط، چين ها و حفره هاى زبانى مكبى را عصب مى دهد.
بايد دانست كه عموم اين اعصاب در ناحيه زبان داراى خاصيّت حس عمومى «حسى» و خصوصى «حساسه» مى باشند و در سه نقطه مختلف مخاط زبان پخش مى شوند:
1- در روى حبه هاى كاسى شكل.
2- در داخل جوانه هاى ذائقه.
3- در داخل غدد زبانى
عزيزانى كه در جستجوى حق و حقيقت هستيد و مى خواهيد به خير دنيا و آخرت برسيد و هماى سعادت و خوشبختى را براى ابد در آغوش جان بگيريد، در صفحات گذشته، عظمت خلقت زبان را يافتيد و دانستيد كه خداى عزوجل چه قدرتى در آفرينش زبان تجلّى داده، بجاست كه از اين نعمت بسيار مهم الهى به طور صحيح استفاده شود و از خرج كردن آن در مواضعى كه حضرت او نمى پسندد جداً خوددارى كرد.
بنده، اگر بخواهد شكر اين نعمت بى نظير را به پيشگاه حضرت حق ادا كند، در درجه اوّل بايد از گناهان مربوط به اين عضو و حتى از سخنان بى فايده و بيهوده سكوت كند و در درجه بعد به بيان حق در تمام زمينه هاى لازم اقدام نمايد، چنانچه حضرت صادق عليه السلام در ابتداى روايت مى فرمايند:
سكوت و حرف نزدن، شعار زندگى آن كسانى است كه در حقايق ثابت و محقق، بررسى و رسيدگى كامل كرده اند.
آرى، صمت و خاموشى طريقه اهل تحقيق است و شعار كسانى است كه به چشم بصيرت در احوال گذشته ها نظر كنند و تغييرات و تبديلات كه بر انبيا و ملوك و اشقيا و سعدا واقع شده تفكّر نمايند، چه معلوم است كه اين چنين نظر، موجب حيرت است و حيرت و تعجب موجب صمت و سكوت، سكوت از شكوه، سكوت از ياوه گويى، سكوت از هر نوع دروغ و غيبت و تهمت و باطل گويى و از همه مهم تر سكوت در برابر قضا و قدر الهى.
البته، سكوت و صمت زائد بر اين از طاقت عموم بيرون است، به همين خاطر فرمود: وجَفَّ الْقَلَمُ بِهِ.
منبع : پایگاه عرفان