رسول اسلام صلى الله عليه و آله فرمود:
از شبهه بپرهيز، تا عابدترين خلق باشى و به آنچه دارى قناعت كن، تا شاكرترين مردم به حساب آيى و بر خلق همان پسند كه بر خود مى پسندى، تا از همه مؤمن تر باشى .
عوف بن مالك مى گويد:
نزديك رسول صلى الله عليه و آله بوديم، هفت يا هشت كس، گفت: بيعت كنيد با رسول خداى، گفتيم: بر چه بيعت كنيم؟ گفت: بيعت كنيد كه خداى را بپرستيد و پنج نماز بجاى آريد و هر چه فرمايد به سمع طاعت پيش رويد و يك سخن آهسته گفت: و از هيچ كس سؤال مكنيد و همين است حقيقت قناعت كه هر كس به داده حق قانع و راضى باشد، محتاج به سؤال نخواهد شد و اين هفت يا هشت نفر پس از آن چنان بودند كه اگر تازيانه از دست ايشان بيفتادى، فرا كس نگفتندى كه به من ده.
موسى عليه السلام گفت: يا رب! از بندگان تو كه توانگرتر است؟ گفت: آن كه قناعت كند به آنچه من دهم، گفت: عادل تر؟ گفت: آن كه انصاف از خود بدهد .
محمد بن واسع رحمه الله نان خشك در آب كردى و مى خوردى و مى گفتى:
هر كه بدين قناعت كند از همه خلق بى نياز بود.
ابن مسعود گفت:
هر روز فرشته اى ندا كند: اى پسر آدم! اندكى كه تو را كفايت كند بهتر از بسيارى كه تو را كفايت نبود و از آن بطر و غفلت زايد.
سميط بن عجلان گويد:
شكم تو، بدستى در يك وجب، بيش نيست، چرا بايد كه تو را دوزخ برد؟!!
يكى از حكما گويد:
هيچ كس به رنج صبورتر از حريص مطمع نبود و هيچ كس را عيش خوش تر از قانع نبود و هيچ كس اندوهگين تر از حسود نبود و هيچ كس سبك بارتر از آن كس نبود كه ترك دنيا گويد و هيچ كس پشيمان تر از عالم بد كردار نبود «1».
به قول سعدى:
خدا را ندانست و طاعت نكرد |
كه بر بخت و روزى قناعت نكرد |
|
قناعت توانگر كند مرد را |
خبر كن حريص جهان گرد را |
|
سكونى به دست آور اى بى ثبات |
كه بر سنگ گردان نرويد نبات |
|
مپرور تن ار مرد راى و هُشى |
كه او را چو مى پرورى مى كشى |
|
درون جاى قوت است و ذكر و نفس |
تو پندارى از بهر نان است و بس |
|
ندارند تن پروران آگهى |
كه پر معده باشد زحكمت تهى |
|
دو چشم و شكم پر نگردد به هيچ |
تهى بهتر اين روده پيچ پيچ |
|
چو دوزخ كه سيرش كنند از وعيد |
ديگر بانگ دارد كه هل من مزيد |
|
همى ميردت عيسى از لاغرى |
تو در بند آنى كه خر پرورى |
|
به دين اى فرومايه دنيا مخر |
تو خر را به انجيل عيسى مخر |
|
مگر مى نبينى كه دد را مدام |
نينداخت جز حرص خوردن بدام |
|
پلنگى كه گردن كشد بر وحوش |
به دام افتد از بهر خوردن چو موش |
|
چو موش آن كه نان و پنيرش خورى |
به دامش در افتى و تيرش خورى |
|
عَنْ أَبى عَبْدِاللّهِ عليه السلام قالَ: مَكْتُوبٌ فِى التَّوْراتِ: ابْنَ آدَمَ كُنْ كَيْفَ شِئْتَ كَما تَدينُ تُدانُ. مَنْ رَضِىَ مِنَ اللّهِ بِالْقَليلِ مِنَ الرِّزْقِ قَبِلَ اللّهُ الْيَسيرَ مِنَ الْعَمَلِ وَمَنْ رَضِىَ بِالْيَسيرِ مِنَ الْحَلالِ خَفَّتْ مَؤُنَتُهُ وَزَكّتْ مَكْسَبَتُهُ وَخَرَجَ مِنْ حَدِّ الْفُجُورِ «1».
امام صادق عليه السلام فرمود: در تورات است: فرزند آدم! هر گونه مى خواهى باش كه به هر چه كنى به همان جزا داده مى شوى، كسى كه به روزى كم از حضرت حق راضى باشد، خداوند هم عمل كم او را قبول مى كند و هر كس به حلال مختصر قناعت ورزد، زندگيش سبك و كسبش پاك و از مرزهاى بدكردارى دور مى ماند.
آرى، قناعت راحت دين و دنيا و آخرت و سبب امنيّت درون و برون و علّت بر جا ماندن در مرز و حدود و باعث حفظ حقوق همگان است.
از دو دست خود، به وضو و نوشتن براى حق و كمك به افتاده و برداشتن به پيشگاه معبود قناعت كنيد، از قدم خود به صله رحم و رفتن به جنگ با دشمنان و رفتن براى يارى دادن به مظلوم قناعت كنيد، از چشم خود براى زيارت و تماشاى مناظر الهى و ديدن آثار و عجايب وجود خود قناعت نماييد، از شكم خود به خوردن حلال و از شهوت خويش به رختخواب شرعى قناعت كنيد و از زبان فقط به گفتن حق قناعت ورزيد و از گوش تنها به شنيدن حق قناعت كنيد و از مغز فقط به فكر صحيح بسنده كنيد و از مال و روزى و ثروت و مكنت و جاه و جلال فقط به پاك آن قناعت نماييد.
قالَ عليه السلام: لا شَرَفَ أعْلى مِنَ الإسْلامِ وَلا عِزَّ أعَزُّ مِنَ التَّقْوى وَلا مَعْقِلَ أحْسَنُ مِنَ الْوَرَعِ وَلا شَفيعَ أنْجَحُ مِنَ التَّوْبَةِ وَلا كَنْزَ أغْنى مِنَ الْقَناعَةِ... .
حضرت على عليه السلام مى فرمايد: شرفى برتر از اسلام و عزّتى عزيزتر از تقوا و پناهگاهى استوارتر از ورع و شفيعى رهاننده تر از توبه و گنجى بى نياز كننده تر از قناعت نيست.
قالَ رَسُولُ اللّهِ صلى الله عليه و آله: مَنْ يَتَقَبَّلُ لى بِواحِدَةٍ أتَقَبَّلُ لَهُ بِالْجَنَّةِ، فَقالَ ثَوْبانُ: أنَا يا رَسُولَ اللّهِ قالَ: لا تَسْئَلِ النّاسَ شَيْئاً .
رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: يك چيز را هر كس از من بپذيرد، بهشت را براى او مى پذيرم، ثوبان عرضه داشت: من مى پذيرم، فرمود: از كسى چيزى نخواه، به آنچه دارى و به آنچه مى توانى، قانع باش.
از آن پس هرگاه تازيانه ثوبان از دستش مى افتاد، خود برمى داشت و از كسى تمنا و خواهش نمى كرد.
منبع : پایگاه عرفان