قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

هدايت تكوينى و تشريعى - جلسه هفدهم (2) – (متن کامل + عناوین)

 

 

گمراهى بعد از هدايت

 

« كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيَمَـنِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَيِّنَـتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّــلِمِينَ »[6]

 

هم سؤال است، هم تعجب. اين جواب آن سؤال يا تعجب است:

 

« أُوْلَئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْـمَلَئِكَة وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ »[7]


 

يك وقت كسى از مادر كافر متولد شده و حالا هم كافر است، ممكن است فردا مسلمان بشود يا نشود.

صحبت اين آيه با كسانى است كه حزب اللهى بودند و حالا حزب الشيطان شده اند.

 

حقيقت كفر در قرآن

كفر در آيه شريفه به معنى انكار خدا نيست. مگر بعد از پيغمبر  صلى الله عليه و آله اين هايى كه درب خانه وحى و پهلوى حضرت زهرا را شكستند يا كسانى كه جلوى اميرالمؤمنين  عليه السلام را گرفتند،[8] يا اين هايى كه به كربلا آمدند و امام حسين  عليه السلام را كشتند، مگر منكر خدا بودند؟ يك نفرشان منكر خدا نبود.

يكى از بت پرستان قبل از رسالت پيغمبر  صلى الله عليه و آله منكر خدا نبود، همه مى گفتند: خدا را به خالقيت قبول داريم، اما به عبوديت قبول نداريم.

دعواى اهل مكه با پروردگار سر خالقيت نبود. هيچ كدام نمى گفتند: اين بتى كه در كعبه است خالق عالم است. قرآن مجيد هم اين را به پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى گويد:

 

« وَ لَئِنْ سَأَلْتَهُم مَّنْ خَلَقَ السَّمَـوَ تِ وَالْأَرْضَ وَ سَخَّرَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ »[9]

مى گويند: ما خالقيت «الله» را قبول داريم، اما عبوديت را قبول نداريم، يعنى مى خواهيم آزاد باشيم، هر كارى بكنيم.

 

اقرار به خدا در باطن كافر

 

« كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيَمَـنِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَيِّنَـتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّــلِمِينَ »[10]

 

« قَوْمًا » اين ها يكى دو تا نيستند.

كفر در اينجا به معنى فاصله، پرده انداختن، جدايى ايجاد كردن، نه اين كه به معناى منكر خدا شدن باشد، چون معاويه و يزيد معاويه و يزيد هم خدا را قبول داشتند.

پروردگار مى فرمايد: من چه طور دست اين ها را بگيرم؟ من كه دست اين ها را گرفته بودم و اين ها را تا نمازشب خواندن هم كشيده بودم، تا بهترين عمل كه جهاد فى سبيل الله بود هدايت كرده بودم. من كه به اين ها حال گريه شديد و عشق به دعاى كميل و ابوحمزه داده بودم. اين ها خودشان دست خودشان را بر اثر تحريك شهوات از دست من درآوردند و رفتند. بعد از اين كه همه حجت هاى من نسبت به او تمام است، باز شما مى گوييد: دست او را بگير؟ من چگونه دست او را بگيرم؟ او اصلاً خودش را از من دور كرده است.

 

 

اتمام حجت خدا بر بندگان

چگونه با او اتمام حجت شد؟

 

« وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَيِّنَـتُ »

 

اين آيه گويا همين الان و براى زمان ما نازل شده است و روى حرفش با عده اى در زمان ما مى باشد.

نه اين كه حالا كسى بيايد به اين ها بفهماند كه پيغمبر  صلى الله عليه و آله من حق است. اصلاً در درونشان درك كرده اند كه پيغمبر من حق است. خودشان شاهدند. اصلاً خودشان يافتند و عين آفتاب روز برايشان روشن شد كه حق با پيغمبر  صلى الله عليه و آله است. يافتند كه پيغمبر من حق است:


 

« تَتَفَكَّرُواْ مَا بِصَاحِبِكُم مِّن جِنَّةٍ »[11]

 

پيغمبر  صلى الله عليه و آله يك انسانى است كه حتى خنده هايش را هم نوشته اند، چه برسد به كارهاى بزرگ ايشان. سلمانى رفتن او و اين كه با موى سر و محاسنش چه مى كرده است. خنده ها و گريه ها، سكوت و حرف زدن و نگاه كردن و لباس و كفش و برخوردش را نوشته اند، ما هيچ شخصيتى را در كره زمين نداريم كه به اين دقيقى تمام زندگيش را نوشته باشند.

ما چند صد كتاب به نام سيره داريم كه هم شيعه و هم سنى نوشته اند. در زمان ما يكى از كتابهاى مهم، كتاب «سيرة النبى  صلى الله عليه و آله» علامه طباطبايى است.

سيره پيامبر اكرم با بهترين علم و دانش و روانشناسى و روانكاوى و قاعده هاى اخلاقى و فلسفه و حكمت وفق مى دهد.

شاهد هستيد كه حق با پيغمبر  صلى الله عليه و آله است.[12] يك زمانى پيغمبر را مى ديدند، حالا هم اين همه كتاب هست. مردى كه تبسمش را هم نوشته اند، شما در هر ميزان حقى كه ببريد، با حق ميزان است.


يكى از بينه هاى خدا، قرآن است، يكى هم همين الطاف آسمانى و غيبى است.

 

بدترين ستمكاران

با چشم خود حق بودن پيغمبر  صلى الله عليه و آله را ديدند. با دل خود بيّنات ـ بينات يعنى چيزهاى روشن ـ را بعد از حق بودن پيغمبر ديدند. بعد از اين كه بينات مرا ديدند:

 

« وَاللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّــلِمِينَ »

 

اين هايى كه مؤمن بودند و ظالم شدند، بدترين ستمكاران هستند. آن كسى كه از اول كافر بوده كه بوده، امّا مؤمنان چرا تغيير مسير مى دهند؟!

 

 

 

جزاى منكران حقيقت

 

« أُوْلَئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْـمَلَئِكَة وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ »

 

به زبان خدا و به تعداد تمام ملائكه اى كه خلق كرده ام و هر چه آدميزاد در اين دنيا بوده و بعدا مى خواهم خلق كنم، لعنت بر ايشان باد.

گاهى آدم كسانى را مى بيند كه اصلاً گمان نمى كند اين ها در پس پرده معنويت به چه بدبختى اى دچار هستند.

 

« كَيْفَ يَهْدِى اللَّهُ قَوْمًا كَفَرُواْ بَعْدَ إِيَمَـنِهِمْ وَشَهِدُواْ أَنَّ الرَّسُولَ حَقٌّ وَجَآءَهُمُ الْبَيِّنَـتُ وَاللَّهُ لاَ يَهْدِى الْقَوْمَ الظَّــلِمِينَ * أُوْلَئِكَ جَزَآؤُهُمْ أَنَّ عَلَيْهِمْ لَعْنَةَ اللَّهِ وَالْـمَلَئِكَة وَالنَّاسِ أَجْمَعِينَ »[13]

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 

 

 پی نوشت ها:

 

 

  

 



 

[6] ـ آل عمران 3 : 86؛ «چگونه خدا گروهى را هدايت كند كه بعد از آنكه ايمان آوردند ، و به حقّانيّت رسول اسلام شهادت دادند ، و دلايل روشن و آشكار براى آنان آمد ، كافر شدند ؟ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند .»

 

[7] ـ آل عمران 3 : 87؛ «اينان كيفرشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است .»

 

[8] ـ الاحتجاج: 1/80؛ بحار الأنوار: 28/204، باب 4، حديث 3؛ «عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ قَالَ ثُمَّ إِنَّ عُمَرَ احْتَزَمَ بِإِزَارِهِ وَ جَعَلَ يَطُوفُ بِالْمَدِينَةِ وَ يُنَادِي أَنَّ أَبَا بَكْرٍ قَدْ بُويِعَ لَهُ فَهَلُمُّوا إِلَى الْبَيْعَةِ فَيَنْثَالُ النَّاسُ فَيُبَايِعُونَ فَعَرَفَ أَنَّ جَمَاعَةً فِي بُيُوتٍ مُسْتَتِرُونَ فَكَانَ يَقْصِدُهُمْ فِي جَمْعٍ فَيَكْبِسُهُمْ وَ يُحْضِرُهُمْ فِي الْمَسْجِدِ فَيُبَايِعُونَ حَتَّى إِذَا مَضَتْ أَيَّامٌ أَقْبَلَ فِي جَمْعٍ كَثِيرٍ إِلَى مَنْزِلِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ  عليه السلام فَطَالَبَهُ بِالْخُرُوجِ فَأَبَى فَدَعَا عُمَرُ بِحَطَبٍ وَ نَارٍ وَ قَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَيَخْرُجَنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهُ عَلَى مَا فِيهِ فَقِيلَ لَهُ إِنَّ فِيهِ فَاطِمَةَ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله وَ وُلْدَ رَسُولِ اللَّهِ وَ آثَارَ رَسُولِ اللَّهِ فَأَنْكَرَ النَّاسُ ذَلِكَ مِنْ قَوْلِهِ فَلَمَّا عَرَفَ إِنْكَارَهُمْ قَالَ مَا بَالُكُمْ أَ تَرَوْنِي فَعَلْتُ ذَلِكَ إِنَّمَا أَرَدْتُ التَّهْوِيلَ فَرَاسَلَهُمْ عَلِيٌّ أَنْ لَيْسَ إِلَى خُرُوجِي حِيلَةٌ لِأَنِّي فِي جَمْعِ كِتَابِ اللَّهِ الَّذِي قَدْ نَبَذْتُمُوهُ وَ أَلْهَتْكُمُ الدُّنْيَا عَنْهُ وَ قَدْ حَلَفْتُ أَنْ لاَ أَخْرُجَ مِنْ بَيْتِي وَ لاَ أَضَعَ رِدَائِي عَلَى عَاتِقِي حَتَّى أَجْمَعَ الْقُرْآنَ قَالَ وَ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ بِنْتُ رَسُولِ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله إِلَيْهِمْ فَوَقَفَتْ عَلَى الْبَابِ ثُمَّ قَالَتْ لاَ عَهْدَ لِي بِقَوْمٍ أَسْوَأَ مَحْضَراً مِنْكُمْ تَرَكْتُمْ رَسُولَ اللَّهِ جِنَازَةً بَيْنَ أَيْدِينَا وَ قَطَعْتُمْ أَمْرَكُمْ فِيمَا بَيْنَكُمْ فَلَمْ تُؤمِّرُونَا وَ لَمْ تَرَوْا لَنَا حَقَّنَا كَأَنَّكُمْ لَمْ تَعْلَمُوا مَا قَالَ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ وَ اللَّهِ لَقَدْ عَقَدَ لَهُ يَوْمَئِذٍ الْوَلاَءَ لِيَقْطَعَ مِنْكُمْ بِذَلِكَ مِنْهَا الرَّجَاءَ وَ لَكِنَّكُمْ قَطَعْتُمُ الْأَسْبَابَ بَيْنَكُمْ وَ بَيْنَ نَبِيِّكُمْ وَ اللَّهُ حَسِيبٌ بَيْنَنَا وَ بَيْنَكُمْ فِي الدُّنْيَا وَ الآْخِرَة.»

 

[9] ـ عنكبوت 29 : 61؛ «اگر از آنان [ كه شرك مى ورزند ] بپرسى : چه كسى آسمان ها و زمين را آفريده و خورشيد و ماه را رام و مسخّر كرده ؟ بى ترديد خواهند گفت : خدا . پس چگونه [ از حق به باطل ] منحرف مى شوند ؟ !»

 

[10] ـ آل عمران 3 : 86.

 

[11] ـ سبأ 34 : 46؛ «درباره رفيقتان [ محمّد كه عمرى با پاكى ، امانت ، صدق و درستى در ميان شما زندگى كرده است ] بينديشيد كه هيچ گونه جنونى ندارد.»

 

[12] ـ إرشاد القلوب، ديلمى: 1/145، الباب السادس و الأربعون؛ «عن علي  عليه السلام إنه قال يا نبي الله بينه لي لأهتدي بهداك فقال لي يا علي من يهدي الله فما له من مضل و من يضلل الله فلا هادي له و إن الله عز و جل هاديك و معلمك و حق لك أن تعي و لقد أخذ الله ميثاقي و ميثاقك و ميثاق شيعتك و أهل مودتك إلى يوم القيامة فهم شيعتي و ذو مودتي و هم ذو الألباب يا علي حق على الله أن ينزلهم في جنانه و يسكنهم مساكن الملوك و حق لهم أن يطيبوا.»

 

[13] ـ آل عمران 3 : 86 ـ 87؛ «چگونه خدا گروهى را هدايت كند كه بعد از آنكه ايمان آوردند ، و به حقّانيّت رسول اسلام شهادت دادند ، و دلايل روشن و آشكار براى آنان آمد ، كافر شدند ؟ و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند . * اينان كيفرشان اين است كه لعنت خدا و فرشتگان و همه مردم بر آنان است .»

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه