منابع مقاله:
کتاب : تفسير حكيم جلد هشتم
نوشته : حضرت آیت الله حسین انصاریان
كسب و تجارت و هر كار و حرفه اى كه افراد انسان به آن بپردازند، از نظر وضعيت كسى كه آن كار را شغل خود قرار داده است، و نيز از جهت نوع آن كار و خدمت ممكن است يكى از پنج صورت را داشته باشد.
اول واجب و آن بر دو قسم است:
1- راه منحصر به دست آوردن وسيله ى معاش كسى، آن حرفه و شغل باشد به شرط آن كه هيچ كس از آن شغل متضرر نشود، و آن شغل هم از نظر شرع و قانون ممنوع اعلام نشده باشد.
2- كارى كه ديگران به آن احتياج دارند، اگر چه خود انسان از نظر وسيله ى امرار معاش چندان نيازى به آن نداشته باشد، ولى به جهت برطرف كردن نياز ساير افراد بدان كار اقدام مى شود، و يا از نظر احتياج جامعه، به جهت وجود تخصص و مانند آن، بايستى به آن كار اقدام نمود.
مانند استاد و طبيبى كه در مورد خاصى تخصص دارد، و نيز هر كارشناسى در مورد تخصص خود، در صورتى كه جامعه احتياج به كار او داشته باشد.
دوم: مستحب و آن كارى است كه موجب توسعه ى زندگى و به دست آوردن درآمد بيش تر از راه صحيح و مفيد مى شود، و علاوه بر گذراندن زندگى، در امور خير ديگرى نيز مى توان شركت كرد، و نيز عهده دار شدن كارهاى توليدى و آنچه بيشتر از كارهاى ديگر مورد استفاده جامعه قرار مى گيرد و يا در تعليم و تربيت افراد اثر بيشترى دارد.
سوم- مباح: و آن كسى است كه نه از نظر معاش خود شخص، و نه كسانى كه به وسيله او زندگى ايشان اداره مى شود نياز زيادى به آن كار دارند، و نه كارى است كه مورد حاجت شديد اجتماعى باشد، بلكه تنها براى اشتغال بيشتر انجام مى شود، و البته در هر حال كارى كه انجام مى شود از نظر دينى و اجتماعى نبايد ممنوع و مضر و موجب آلودگى باشد.
چهارم- مكروه و آن كارهائى است كه: مستلزم ضرر و صدمه شخصى اعم از بدنى و اخلاقى باشد، كه البته اگر به حدى از ضرر و صدمه برسد كه جبرانش مشكل باشد ناروا و حرام است، و يا كم كم حالتى در انسان ايجاد كند كه طبعاً از گرفتارى و رنج مردم نگران نباشد، و يا احياناً براى رونق كار خود، آرزوى گرفتارى ديگران را بنمايد، مانند شغل رسمى قرار دادن معامله آزوقه هاى عمومى، انبار كردن مايحتاج عمومى به اميد گرانى آن اجناس، در صورتى كه به مرز احتكار نرسد، كه اگر برسد در آن صورت حرام است، و اشتغال به امور اموات به قصد دريافت مزد.
پنجم- حرام: و آن كارهائى است كه يا به زيان قطعى و شديد خود شخص است و يا بر خلاف مصالح اجتماعى و عمومى است كه از آنها تعبير به مكاسب محرمه مى شود و بر چند قسم است:
معامله چيزهاى نجس و زيان آور مانند مسكرات، خوك، حيوانات مرده و امثال آن، از امورى كه از نظر دستورات دينى به خلاف مصالح عمومى مردم است، و يا موجب امراض جسمى يا روحى انسان خواهد بود.
«در مورد خريد و فروش سگ گله و پاسبان و سگ شكارى از اين جهت كه منافع صحيح دارند مانعى از نظر اسلام وجود ندارد، و نيز چيزهاى نجس ديگرى كه به منظور منافع عاقلانه و صحيحى خريد و فروش مى شوند، مانند كودهاى زراعت و نظاير آن.»
2- معامله چيزهائى كه حقيقتاً مال نيست، يعنى نيازى لازم را بر طرف نمى سازد دو از هر جهت بى فايده است و داد و ستدش تضييع مال است.
اسلام راضى نيست مال كه ركن مهم اجتماعى و قوام زندگى انسان هاست، و وسيله اى براى جريان صحيح زندگى مى باشد، براى امور غير مقيد و لازم مصرف شود، مثل اين كه چيزهائى صد در صد تجملى و بى فايده و مضّر به كشورى وارد كنند و به عناوين مختلف از مردم غافل و ناآگاه پول بگيرند، و در جيب بيگانگان بريزند، بدون اين كه در برابر آن كار صحيحى كه عاقلانه و خدا پسندانه باشد براى آنان انجام شود.
3- برد و باخت يعنى قمار و خريد و فروش لوازم و آلات مربوط به آن، و انجام هر گونه امور موهوم و خلاف رشد عقلى و انسانى مانند فال بينى و رمالى و سوء استفاده هاى ديگر، از بى خبرى و عقايد خرافى مردم و خريد و فورش بليطهائى كه مستلزم ضررهاى اجتماعى و اقتصادى، و وسيله تأمين منافع عده اى خاص است كه به نام هاى فريبنده از دسترنج مردم، و طبقات مختلف آنان به ويژه طبقات پائين، ثروت هاى بى زحمتى به دست مى آورند، و به طور كلى تصرف كردن در مال ديگران بدون استحقاق، و انجام كار مفيدى براى صاحبان اصلى آن حرام است.
4- انتشار دادن كتاب ها و نوشتجات و مطالب باطل و گمراهكننده به منظور ايجاد هرج و مرج فكرى در ميان طبقاتى كه در معرض آلودگى روحى و گمراهى هستند، و مشوش كردن افكار به وسيله هاى تبليغاتى مختلف، و تعريف و تمجيد از اشخاص ظالم و نشان دادن راه هاى بى عفتى و خيانت و اغفال كردن مردم و تهيه پول از اين راه ها و بالاخره بازى با افكار و عقايد را راهى براى تجارت و ايجاد انحراف فكرى قرار دادن.
5- آنچه موجب انجام گناه و يا آسانى آن مى شود مانند آماده كردن وسايل شراب خوارى و قمار بازى و لهو و لعب و امثال آن و فروختن وسائل آنها و يا اجاره داده مكان جهت اين امور و اسباب حمل و نقل آنها را فراهم آوردن.
6- تقلب در معامله مانند فروختن جنس مخلوط به نام خالص، و هم چنين ضرر زدن به اشخاص از راه هاى فريب و به صورت هاى مختلف، و تعدى به اموال و جان و آبروى آنان و نيز از راه مكر و حقه بازى پول درآوردن.
7- كم فروشى و بيش از اندازه لازم از مردم پول گرفتن و كمتر از ميزان استحقاق آنان متاع يا كار در اختيار آنان گذاشتن.
8- رباخوارى كه در اسلام اكيداً منع شده است و موجب شكاف هاى عميق طبقاتى مى باشد و عقوبت شديدى دارد و از معاصى كبيره است، «اين فقير در توضيح آيات 275 به بعد سوره بقره به طول مفصل مسئله ربا را مورد بحث قرار داده و مطالب لازم را در اين زمينه نوشته ام.»
بر متصديان حكومت اسلامى و بر كارگردانان امور دينى و ثروتمندان مؤمن است كه درباره تأسيس موسسات مالى و بانگى بر مبناى تعاليم عاليه اسلام همت گمارند و با رعايت تمام جهات در برطرف كردن حوائج عاقلانه مردم از طريق تأسيس مؤسسات لازم و مؤثر از راه هاى مشروع بكوشند.
9- معامله در مورد چيزهائى كه از راه غصب يا سرقت و كلاه بردارى و مانند آن به دست آمده است، و آنجا كه مسلمان مال در معرض فروش را از طرف فرشنده بداند از اين راه ها تحصيل شده حتماً نبايد نسبت به اين قبيل اموال معامله اى انجام دهد و آن را بخرد يا بفروشد يا دانسته و فهميده نگهدارى و حمل و نقل كند.
10- رشوه دادن و گرفتن كه بسيار ناپسند است و به ويژه در امور مربوط به قضا و داورى كه موجب هرج و مرج و بى اعتمادى و بدبينى عموم و بى نظمى در امور مى گردد و در حقيقت اگر رشوه در كشورى با تشكيلاتى رائج شد هيچ اعتمادى به حكومت قانون و عدل و حل و فصل دعاوى به وجود نخواهد آمد و يأس و بدبينى جاى اميد و فعاليت را مى گيرد.
در روايت آمده:
«الراشى و المرتشى كلاهما فى النار:»
رشوهدهنده و گيرنده هر دو مستحق آتش و عذاب دوزخ هستند.
11- به طور كلى آنچه از راه ارتكاب كار ناروا به دست مى آيد مثل اين كه كسى را وادار كنند از كسى بدگوئى كند يا در هجو و مذمت اشخاص مطالبى بگويد يا بنويسد و موجب از بين رفتن حقى يا رواج باطلى شود و يا سبب بى احترامى به اشخاص و يا تجاوز به حقوق آنان گردد.
همه و همه حرام است و پولى كه از اين راه ها به دست مى آيد نامشروع و تصرف كردن آن پول موجب خشم خداست.
12- كارها و معاملاتى را هم كه موجب از بين رفتن يك وظيفه واجب دينى گردد از كسب هاى حرام شمرده اند، مانند خريد و فروش به هنگام نماز جمعه و يا اشتغال به كسب و كار و بى اعتنائى به غريق و حريق و مانند اينها.
منبع : پایگاه عرفان