قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

غرور در قرآن‏

 

منابع مقاله:

کتاب  : عرفان اسلامى جلد نهم

نوشته: حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

قرآن مجيد، غرور را محصول فريب خوردگى مغروران از مظاهر زندگى مادى و آرزوهاى غلط و وساوس شيطان هاى انسى و جنّى مى داند و در صورت ادامه غرور تا روز مرگ، حاصلى جز عذاب دردناك براى مغروران بيان نمى كند.

اينان كسانى هستند كه واقعيت هاى الهى و نبوت انبيا و امامت امامان عليهم السلام و قواعد حضرت حق را به استهزا گرفته و وجودشان خارى در راه الهى و سدّى در برابر اوليا حق و مؤمنان است كه بندگان دوست براى عبور از راه الهى جهت دست يافتن به مقام قرب و لقا، بايد با اين نابكاران به جنگ و مبارزه برخيزند و در راه رسيدن به هدف متحمّل زحمات و مشقّات فراوان گردند.

اين بى خبران بى خرد، همان ياوه گويان و سفسطه گران ادوار تاريخند كه با شمشير بى خبرى به عقول و ارواح مى تازند و مى خواهند چون چنگيز و تيمور، ارواح طيبه را درو كرده و اين شاخه هاى طوبى را از ريشه قطع كنند!

اينان در تمام شؤون مزاحم عباد حقّند و جز شكم و شهوت معبدى نداشته و غير از رسيدن به لذت ها آرزو و هدفى ندارند.

اينان همانان هستند كه خداوند مقتدر، ناگهان گلويشان را با پنجه قدرت مى گيرد و بدون اين كه مهلتى به آنان داده شود همه را روانه دوزخ مى نمايد.

اينان آتش افروزان معركه ها، سخن چين، اهل غيبت و تهمت زن و عاصيان جوامع بشرى و شايعه افكنان و منافقان و متكبران و مغرورانند! همانانى هستند كه به حقايق مى خندند و در فضاى غرور عملشان را تاريك نمى دانند كه از پس اين خنده بى معنى گريه ابدى و حسرت و اندوه هميشگى است.

[وَ بَدا لَهُمْ سَيِّئاتُ ما عَمِلُوا وَ حاقَ بِهِمْ ما كانُوا بِهِ يَسْتَهْزِؤُنَ* وَ قِيلَ الْيَوْمَ نَنْساكُمْ كَما نَسِيتُمْ لِقاءَ يَوْمِكُمْ هذا وَ مَأْواكُمُ النَّارُ وَ ما لَكُمْ مِنْ ناصِرِينَ* ذلِكُمْ بِأَنَّكُمُ اتَّخَذْتُمْ آياتِ اللَّهِ هُزُواً وَ غَرَّتْكُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا فَالْيَوْمَ لا يُخْرَجُونَ مِنْها وَ لا هُمْ يُسْتَعْتَبُونَ ] «1».

در آن روز همه اعمال بدى كه مرتكب شده اند، براى آنان آشكار مى شود و عذابى كه همواره آن را مسخره مى كردند، آنان را احاطه مى كند.* و [به آنان ] گويند: امروز شما را از ياد مى بريم، همان گونه كه شما [در دنيا] ديدار امروزتان را از ياد برديد، و جايگاهتان آتش است و شما را يار و ياورى نخواهد بود.* اين [عذاب ] براى اين است كه شما آيات خدا را به مسخره گرفته ايد و زندگى دنيا، شما را فريفت؛ پس امروز نه آنان را از آتش بيرون آورند و نه از آنان مى خواهند كه [براى به دست آوردن خشنودى خدا] عذرخواهى كنند.

 [يُنادُونَهُمْ أَ لَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ قالُوا بَلى وَ لكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَ تَرَبَّصْتُمْ وَ ارْتَبْتُمْ وَ غَرَّتْكُمُ الْأَمانِيُّ حَتَّى جاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَ غَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ] «2».

مؤمنان را ندا مى دهند: آيا ما [در دنيا] با شما نبوديم؟ مى گويند: چرا، ولى شما خود را [به سبب نفاق و دشمنى با خدا و رسول ] در بلا و هلاكت افكنديد و به انتظار [خاموش شدن چراغ اسلام و نابودى پيامبر] نشستيد و [نسبت به حقايق ] در ترديد بوديد و آرزوها [ى دور و دراز و بى پايه،] شما را فريفت، تا فرمان خدا [به نابودى شما] در رسيد و [شيطان ] فريبنده، شما را فريب داد.

بدبختى را ببينيد براى چند روز بسيار محدود و براى وقتى بسيار كم، بعضى از فرزندان آدم دچار چه وساوس و شيطنت ها و غرورها مى شوند و چگونه در چاه مظاهر مادى سرنگون شده به بخت خود و ديگران پشت پا مى زنند!

سيه روزى را ببينيد كه بشر از اين همه نعمت هاى مادى و معنوى حق، سوء استفاده كرده، آن ها را در راه مطامع شيطانى و هواهاى نفسانى مصرف كرده و مى خواهد از اين راه جلوى پيشرفت حقايق و واقعيّت هاى مسلّم الهى را بگيرد!

چه سيه دل و تاريك روحند، اين مزدوران هواى نفس و عمله هاى شيطان كه مى خواهند با فوت دهان نور خورشيد جهان افروز را خاموش كنند!

خوشا به حال آن انسان هايى كه عقل را به كار گرفته و از طريق آن به دريافت حقايق و واقعيت ها نايل شدند و قلب را به كار گرفته و از طريق آن به كسب معرفت و نور دست يافتند و اعضا و جوارح را با كمك علم و معرفت به استخدام عبادت و بندگى كشيده و از ظرف وجود خود منبعى از بركت و كرامت و درستى و فضيلت براى خود و ديگران فراهم آوردند و در اين راه تا مرز قرب و لقا و رسيدن به حريم دوست شتافتند، اينان با تمام هستى به راه معشوق حقيقى روان شده و در اين مسير به گناهى آلوده نگشتند و ثوابى را از دست ندادند، به دنيا و زر و زيور آن، به شيطان و مكر و فريب او مغرور نشده، بلكه عمرى را با تواضع و خشوع زيستند و دنيا را براى آخرت و آخرت را براى حضرت يار خواستند.

اينان با تمام وجود به محضر مقدس دوست- به قول شوريده گلزار معنى، فيض كاشانى- عرضه داشتند و مى دارند:

 

اى برون از سراى كون و مكان

 

برتر از هر چه مى دهند نشان

هم زبان از ثناى تو قاصر

 

هم خرد در سپاس تو حيران

اى منزّه زشبه و مثل و نظير

 

وى مقدس ز نَعْت و وصف و بيان

كوته از دامن تو دست قياس

 

قاصر از ساحت تو پاى گمان

اى ثبات هر آنچه راست ثبات

 

وى حيات هر آنچه دارد جان

عاشقان در جمال تو واله

 

عارفان در جلال تو حيران

هر چه را اين و آن توان گفتن

 

برترى زآن نه اينى و نه آن

دم به دم حال من نكوتر كن

 

تا مقامى كه نيست بهتر از آن

عفو كن يك بيك بدى ها را

 

بر خطاها بكش خط غفران

قطره اى از سحاب مغفرتت

 

نگذارد نشانى از عصيان

     

 

[وَ ذَرِ الَّذِينَ اتَّخَذُوا دِينَهُمْ لَعِباً وَ لَهْواً وَ غَرَّتْهُمُ الْحَياةُ الدُّنْيا وَ ذَكِّرْ بِهِ أَنْ تُبْسَلَ نَفْسٌ بِما كَسَبَتْ لَيْسَ لَها مِنْ دُونِ اللَّهِ وَلِيٌّ وَ لا شَفِيعٌ وَ إِنْ تَعْدِلْ كُلَّ عَدْلٍ لا يُؤْخَذْ مِنْها أُولئِكَ الَّذِينَ أُبْسِلُوا بِما كَسَبُوا لَهُمْ شَرابٌ مِنْ حَمِيمٍ وَ عَذابٌ أَلِيمٌ بِما كانُوا يَكْفُرُونَ ] «3».

و كسانى كه دينشان را بازى و سرگرمى گرفتند، و زندگى دنيا آنان را فريفت، و اگذار؛ و [مردم را] با قرآن اندرز ده؛ كه مبادا كسى [در روز قيامت ] به [كيفر] آنچه [از گناهان ] مرتكب شده [از رحمت و ثواب ] محروم ماند [و به هلاكت سپرده شود]؛ و او را جز خدا سرپرست و ياور و شفيعى نباشد؛ و اگر [براى رهايى اش از عذاب ] هر گونه عوض و فديه اى بدهد از او پذيرفته نشود. آنانند كه به سبب آنچه [از اعمال زشت ] مرتكب شده اند [از رحمت و ثواب ] محروم مانده [و به هلاكت سپرده شده ] اند. و به خاطر آن كه همواره [به آيات الهى ] كفر مى ورزيدند براى آنان نوشابه اى از آب جوشان و عذابى دردناك است.

 

پی نوشت ها:

 

______________________________

(1)- جاثيه (45): 33- 35.

(2)- حديد (57): 14.

(3)- انعام (6): 70.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه