قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بخل يهود

  

منابع مقاله:

کتاب   : تفسير حكيم جلد هشتم

نوشته  : حضرت آیت الله حسین انصاریان

 

در آيه 180 سوره مباركه آل عمران درباره بخل تا جائى كه لازم بود بحث شد، بخل از رذائل اخلاقى و از شديدترين موانع در مسير رسيدن فيوضات ربانى و جلوات الهى به انسان است.

يهود و عالمانشان به اين رذيله آلوده اند، عالمان يهود كه از طريق آيات تورات آگاه به حقايق الهيه و نبوت پيامبر و طلوع قرآن بودند، از اين كه مردم خود را و عوام يهود را از اين حقايق آگاه نمايند بخل ورزيدند و به پنهان كارى دست يازيدند، در نتيجه عوام يهود را در چاه گمراهى حبس كردند، و بسيارى از غيريهود را هم در شك و ترديد نسبت به واقعيات نگاه داشتند، و از اين طريق هم خود را و هم مردم خويش را از فيوضات رحمانيه محروم نمودند، و ضربه سنگينى به پيكر هدايت و انسانيت زدند، و كوشيدند تا پرچم كفر و شرك و نفاق در اهتزاز باشد.

اينان كه با حيله و مكر و فريب مردم ثروت كلانى به دست آوردند، و بر عوام يهود فرمان مى راندند، از اين كه پشيزى از مال و ثروت به اهلش بپردازد دريغ ورزيدند.

اينان با اندك علم و دانششان و با اندك فرمان روائى در اوج بخل بودند، به فرموده قرآن اگر نصيب قابل توجهى از حكومت مادى و معنوى داشتند همچنان در قلّه بخل به سر مى بردند و پشيزى به بندگان خدا نمى دادند و به اندازه ارزنى به كسى نمى بخشيدند!

آيه مى خواهد بگويد اين نابكاران هيچ نقشى در كشور وجود و در عرصه هستى ندارند، آنچه به خود مى بندند ادعائى پوچ و باطل است، و اگر در كشور هستى يا گوشه اى از آن محوريت داشتند به خاطر آلوده بودن باطنشان به نجاست بخل ذره اى به كسى نمى پرداختند و به احدى رحم نمى كردند!

اينان اگر بر جهان مسلط بودند، همه مردم را به بلاى فقر و ندارى و بستن همه راه هاى زندگى دچار مى ساختند، و حكمت و دانش را اگر دارا بودند در انحصار خود مى گرفتند و مردم پنچ قاره را به اسارت مى نشاندند و هر راه چاره اى را به روى آنان مى بستند.

اين پيامبر اسلام و اهل بيت پاك او هستند كه بنابر آيات قرآن و روايات قابل قبول، داراى ولايت تكوينى و تشريعى هستند، و وجودشان عين خير، جود، سخاوت، كرم و احسان است، و از تعليم معارف و علوم و حل مشكلات مردم هيچ دريغى نداشتند، و حتى امروز كه در ميان مردم حضور فيزيكى ندارند، از طريق قدرت حيات برزخى براى حل مشكلات مادى و معنوى مردم در پيشگاه خداوند شفاعت مى كنند، و مردم را از گرفتارى آزاد مى نمايند.

حضرت سجاد (ع) درباره اين بزرگواران كه همه وقت و هميشه پناه و ملجأ بندگان در همه امورند، در صلوات شعبانيه مى فرمايد:

«الفلك الجاريه، فى اللجج الغامرة، يأمن من ركبها و يغرق من تركها، المتقدم لهم مازق، والمتأخر عنهم زاهق واللازم لهم لاحق، اللهم صل على محمد وآل محمد، الكهف الحصين، و غياث المضطر المستكين، وملجأ الهاربين و عصمة المعتصمين ...»

پيامبر و اهل بيت گرامش كشتى روان در اقيانوس هاى عميق اند، هر كس به اين كشتى روان توسل جويد ايمنى يابد و هركس آن را رها نمايد غرق شود، آنان كه از اين بزرگواران پيش افتند از دين خارج اند، و آنان كه از اين مأمن مطمئن عقب افتند نابودند، و هر كس ملازم آنان باشد ملحق به حق است. خدايا بر محمد و آلش درود فرست محمد و آلش كه پناهگاه محكم، و فرياد رس بيچارگان، و ملجأ گريختگان و دست آويز استوار براى چنگ اندازان هستند.

حضرت هادى در بخشى از زيارت جامعه كه از مهم ترين زيارات است و شيخ صدوق در كتاب بسيار مهم من لايحضره الفقيه كه يكى از چهار كتاب استوار مدرسه اهل بيت است و در عيون اخبار الرضا نقل كرده، شأن خاندان رسالت را اينگونه بيان مى كند:

«انتم الصراط الاقوم و شهداء دارالفناء و شفعاء دار البقاء والرحمة الموصولة والآية المخزونة والامانة المحفوظه والباب المبتلى به الناس، من اتاكم نجى و من لم ياتكم هلك، الى الله تدعون و عليه تدلون و به تؤمنون وله تسلّمون و بامره تعملون والى سبيله ترشدون و بقوله تحكمون، سعد من والاكم وهلك من عاداكم و خاب من حجدكم و ضل من فارقكم و فاز من تمسك بكم و امن من لجأ اليكم ....»

شما استوارترين جادّه هستيد، شما گواهان بر مردم در دنيا و شفيعان آنان در آخرت، و رحمت پيوسته و نشانه مخزون و امانت محفوظ و درگاه حقّى كه مردم به آن آزموده مى شوند مى باشيد.

كسى كه به سوى شما آمد نجات يافت، و آن كه نيامد به چاه هلاكت افتاد، شما مردم را فقط به سوى خدا مى خوانيد، به جانب او دلالت مى كنيد، و مؤمن به او هستيد، و تسليم حضرت او مى باشيد، و به فرمان او عمل مى كنيد، و همه را به راه او ارشاد مى نمائيد، و برابر با قانون او داورى مى كنيد، هر كس درسايه ولايت شما قرار گرفت خوشبخت شد، و هر كه به دشمنى با شما برخاست به هلاكت رسيد و منكر شما زيانكار شد، و جداى از شما به گمراهى نشست و متمسك به شما رستگار شد و پناهنده به شما از عذاب دنيا و آخرت ايمنى يافت.

وجود مبارك امام زمان در دعاى روز سوم شعبان مى فرمايد: خداوند خاك قبر حسين (ع) را درمان درد قرار داد، اين مسئله يعنى شفا دهى خاك قبر حضرت حسين (ع) از روز دفنش تا امروز كه هزار و پانصد سال مى شود به تجربه ثابت شده، و برخى از ما شيعيان اين حقيقت را به چشم خود ديده ايم، وقتى خاك قبر اهل بيت درمان درد باشد، بنگريد وجود خود آنان براى همه مردم چه منبع بركتى هستند، اينان اند كه مردم را از گمراهى نجات مى دهند و در اين درياى طوفانى زندگى به ساحل نجات مى رسانند، اينان اند كه سبب رها شدن مردم از خزى دنيا و عذاب آخرت، و عامل ورود اهل هدايت به بهشت عنبر سرشت، و علت جلب رضاى حق به سوى بندگان هستند.

تربت حسين (ع)

شيخ طوسى كه از اعاظم علماى شيعه و فقيه جامع الشرايط، و مفسرى بزرگ و محدثى كم نظير و دانشمندى كم نمونه است در كتاب با ارزش امالى صفحه 202 نقل مى كند كه: حسين بن محمدبن عبدالله از پدرش روايت مى نمايد: در مسجد جامع مدرسه نماز مى خواندم دو نفر غريب را مشاهده كردم، در كنارم نشسته و باهم گفتگو مى كنند، يكى از آن دو نفر به ديگرى گفت: آيا مى دانى دچار چه بلائى شده ام؟ شكم دردى عارض من شد كه هيچ دكترى نتوانست علت آن را بفهمد، كارم به جائى رسيد كه از درمان دردم نا اميد شدم، روزى پيره زنى به نام ام سلمه كه همسايه خانه ما بود به خانه ما آمد و مرا پريشان حال ديد، وقتى علت پريشانى مرا كه درد شكم بود يافت به من گفت: اگر بيمارى ات را درمان كنم چه مى گوئى؟ گفتم جز اين آرزويى ندارم، پيره زن به خانه اش بازگشت، پس از مدتى ظرفى پر از آب آورد و گفت از اين ظرف آب بنوش، چون آب را خوردم پس از لحظه از درد نجات پيدا كردم و خود را سالم يافتم، چنان كه گوئى هرگز به آن درد گرفتار نبودم، چند ماهى گذشت و اثرى از آن درد نديدم!

روزى ام سلمه به خانه ام آمد گفتم: راست بگو شربتى كه به من دادى و درد مرا علاج كرد چه بود؟ گفت: از يك دانه اين تسبيح كه در دست دارم با آب مخلوط كردم و تو آن آب مخلوط با آن يك دانه را خوردى و شفا يافتى! به او گفتم اين تسبيح از چه خالى است؟ گفت تربت حسين (ع) است من كه با اهل بيت پيامبر رابطه اى نداشتم از روى شگفتى و ناراحتى گفتم: اى رافضيه مرا با خاك قبر حسين درمان نمودى؟ پيره زن وقتى خشم مرا ديد از خانه ام بيرون رفت، هنوز به خانه اش نرسيده بود كه درد من دوباره شروع شد و به همان صورت اوليه به بدنم بازگشت، اكنون به آن بيمارى دچارم و هيچ طبيبى قدرت علاج آن را ندارد و از اين درد امان ندارم، نمى دانم عاقبتم با اين بيمارى چه خواهد شد؟ در اين گفتگو بودند كه مؤذن اذان نماز را گفت، به نماز برخاستم، و نمى دانم حال او چه شد.

اميرمؤمنان و يتيمان

امام موحدان، مولاى متقيان روزى از راهى عبور مى كرد، زن نيازمندى را ديد كه فرزندانش از شدت گرسنگى مى گريستند و او آنان را براى آرام كردن سرگرم كرده بود، از جمله ديگى پر از آب را روى آتش گذاشته بود تا طفلان تصور كنند براى آنان مشغول غذا پختن است، امام پس از مشاهده اين وضعيت به همراه قنبر شتابان به خانه رفت و ظرف خرمائى را با كيسه اى آرد و مقدارى روغن و برنج به دوش گرفت و رهسپار خانه آن زن شد، قنبر از حضرت خواست كه خوراكى ها را او حمل كند ولى امام به اين امر رضايت نداد، هنگامى كه به محل زن رسيد اذن ورود خواست و وارد شد، مقدارى از برنج را با روغن در ديگ ريخت و غذاى خوش مزه اى آماده كرد.

آنگاه بچه ها را كه در خواب بودند بيدار كرد، و با دست خويش از آن غذاها به دهانشان مى گذاشت تا سير شدند، سپس براى سرگرم كردن بچه ها دو دست و دو زانوى خود را به زمين گذاشت و از خود صداى گوسپند در آورد، بچه ها نيز دنبال امام آن صدا را تكرار مى كردند و مى خنديدند، مدتى بچه ها را سرگرم نگاه داشت تا ناراحتى خود را فراموش نمايند، سپس از خانه يتيمان خارج شد، قنبر به حضرت گفت: اى سرور من امروز دو كار از شما ديدم كه سبب يكى را مى دانم، ولى علت كار دوم برايم روشن نيست، اول آن كه توشه بچه هاى يتيم را خود به دوش كشيدى و اجازه حمل آن را به من ندادى و دانستم كارت براى رسيدن به پاداش خدا بود، ولى تقليد از صداى گوسپند را ندانستم چه علتى داشت؟

فرمود: چون به خانه اين يتيمان قدم گذاشتم ديدم از گرسنگى گريه مى كنند، خواستم هنگامى كه خارج مى شوم هم سير شده باشند و هم خنده شادى بر لبانشان نشسته باشد. «1» اى كاش همه ملل جهان از درون يهود و اين كه آلوده به رذيلت بخل و كبر و حسد هستند آگاه مى شدند و قضاوت خداوند را كه آگاه به ظاهر و پنهان است در حق آنان باور مى كردند، تا با اين قوم عنود و بخيل قطع رابطه كرده و آنان را از خيمه زندگى خود بيرون مى كردند و از دخالت هاى ظالمانه آنان در امور فرهنگى و سياسى و اقتصادى خود جلوگيرى مى نمودند، و براى حل همه مشكلاتشان به پيامبر اسلام و اهل بيت و فرهنگ سعادت بخش اين معادن كرامت روى مى كردند و به وسيله آنان سعادت دنيا و آخرت خود را تأمين مى نمودند.

اين بخيلان پست، و نابكاران شيطان پرست، نه تنها دچار بخل هستند، و حاضر نيستند از دانش خود به سود مردم و از مال خود براى حل مشكلات مشكل داران بهره بگيرند، بلكه نسبت به آل ابراهيم كه براساس آيات قرآن و روايات پيامبر و اهل بيت او هستند، به خاطر اين كه افق تجلى احسان و فضل خدايند، و قرآن بر آنان نازل شده، و دانش استوار نزد آنان است و داراى فرمان روائى عظيم بر قلوب و جان شايستگان هستند به شدت و همواره حسادت مى ورزند، و مى كوشند مانع رسيدن فيوضات حق به آنان و پيروانشان شوند، ولى در اين زمينه سخت در اشتباهند، زيرا از زمان تجلى قرآن و طلوع نبوت تا امروز كه نزديك پانزده قرن است روز به روز نور نبوت پيامبر و ولايت اهل بيتش، و روشنائى قرآن رو به فزونى و گستردگى است، و نقشه يهود براى خاموش كردن اين انوار نقش بر آب شده، و مسلماً آينده جهان در سايه حكومت نبوت پيامبر و ولايت اهل بيتش قرار خواهد گرفت و اثرى از آثار دشمن باقى نخواهد ماند،

فَقَدْ آتَيْنا آلَ إِبْراهِيمَ الْكِتابَ وَ الْحِكْمَةَ وَ آتَيْناهُمْ مُلْكاً عَظِيماً.

البته به فرموده قرآن مجيد برخى از جهودان انصاف به خرج داده و مؤمن به اسلام شدند و كم و بيش در همه زمان هاى گذشته به اسلام گرائيدند، و اكنون هم اندكى از آنان به سوى اسلام روى مى آورند، ولى برخى ديگر تعصب و لجاجت به خرج مى دهند، و بر عناد و دشمنى و بخل و حسادتشان پافشارى كرده از اسلام روى گردان هستد، و حق را كه چون خورشيد وسط روز براى آنان آشكار و معلوم است نمى پذيرند، و به آزار اهل ايمان و مسلمانان ادامه مى دهند كه نمونه اى از جناياتشان دولت نامشروع اسرائيل است، ولى براساس آيات قرآن هرگز روى آرامش و امنيت را نخواهند ديد و عاقبت به ننگ شكست ذلت بار تن داده و پس از اين دنيا به ناامنى و اضطراب در قيامت و آتش سوزان دوزخ گرفتار خواهد شد، وَ مِنْهُمْ مَنْ صَدَّ عَنْهُ وَ كَفى بِجَهَنَّمَ سَعِيراً.

 

پی نوشت :

 

______________________________

(1)- شجره طوبى 37.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه