قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

غرور و كبر و سرختى منافقان از شومى گناه‏

هنگامى كه انسان بر اثر گناه نفاق و پشت هماندازى و فتنهگرى و ديگر گناهان به حكومت برسد، و در فضاى حكومت و قدرت و به دست گرفتن مهار زندگى مردم دچار خوديت و منيت گردد، و از ديدن حقايق و عبرتها محروم

شود، و در ظلمت هواپرستى و حسگرائى مدفون گردد، يقيناً دچار كبر و غرور و سرسختى در برابر هر چيزى ميگردد، و اينجاست كه به نصيحت هيچ ناصحى، و به خيرخواهى هيچ خيرخواهى، و به موعظه و پند هيچ واعظى كه او را به تقوا و پرهيزكارى و رعايت حق دعوت ميكنند گوش نميدهد، و خود را از اينان و همه مردم برتر پنداشته، به آنان حق نميدهد كه دعوت حكيمانه داشته باشند، به خود حق نميدهد كه دعوت آنان را بپذيرد.

اين سرسختى و غرور از نشانههاى حتمى دولتهاى فاسد و مفسد، و حاكمان منافق است، كه ملت با شناخت آنان از طريق اين علائم بايد بر ضد آنان قيام كنند، و فضاى زندگى را از لوث وجودشان پاك نمايند.

اگر حاكمان دعوت به تقواى الهى را بپذيرند از فساد و افساد نجات پيدا ميكنند، و ملت از شرورشان در امان ميروند، ولى طبع نفاق و گناه نميگذارد اينان به تقواى الهى گرايش پيدا كنند.

ملت بايد زمينه روى كار آمدن خدا ترسان و نصيحتپذيران را فراهم آورند، و جايگاه حكومت را بنابر خواست خدا به صالحان بسپارند.

منافقان با دچار شدنشان به غرور و كبر و سرسختى و لجاجت، مايه نصيحتپذيرى را از دست ميدهند، و راه درمان دردهاى معنوى و امراض باطنى به روى آنان بسته ميشود، تا جائى كه علاج غرور و سركشى و سرسختى آنان منحصر به عذاب دوزخ ميگردد، اينجاست كه حضرت حق با شناختى كه از وضع فعلى و آينده آنان دارد با قاطعيت ميفرمايد فحسبه جهنم، دوزخ براى آنان كافى است و بد اقامتگاهى براى اين نابكاران است.

پرتوى از قرآن در ذيل اين آيات ميگويد: اين سه آيه كوتاه تصوير جامع و عميقى از خوى و روش و منش و آثار و نهايت زندگى عنصر خطير طاغى است.

آنچه مفسرين در بيان و ارائه مصداق اين عنصر آوردهاند نارسا و نامطابق است، و آنچه دانشمندان روانكار و اجتماعى درباره چنين عنصرى آوردهاند در جهت و مرحله خاصى از نفسيات و خصلت و روش اجتماعى او ميباشد.

آنچه افلاطون در كتاب گران مايهاى كه به زبان استادش سقراط تدوين نموده، و عدالت فردى و اجتماعى را به تفصيل و مانند مسائل رياضى بحث كرده و چهره درونى و اجتماعى عادل و طاغى را نمايانده از حدود اين آيات پيش نرفته است.

افلاطون در كتاب جمهوريت با توجه به خلاصه آن ميگويد: عنصر مستبد مولود شهوات پست و ثروت است، حاميانش شهوات و طمع او را بر ميانگيزند تا او از آنان و آنان از او هرچه بيشتر بهره مند گردند.

او چون زنبور نر نيش بر ميآورد و محصول رنج و كوشش زنبوران عسل را ميخورد، براى آن كه هر مانعى را از راه خود بردارد پردههاى عصمت و حيا را ميدرد، او بنده شهوت و شراب است، و براى اشباع شهوات و خريد فرومايگان دست به غارت اموال عمومى ميزند تا آنجا كه اموال اوقاف و خرائج را ميربايد و بر هيچ كس رحم ندارد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه