قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بخشش بى‏نهايت خدا بر بندگان

 

در روايات معتبره آمده است: شخص مشرك، بت پرست و ضدّ خدا، بيدار مى شود و در محضر پيغمبر عظيم الشأن اسلام  صلى الله عليه و آله اسلام مى آورد، فقط شهادتين را مى گويد و از گذشته اش نيز هيچ حرفى به ميان نمى آورد، از پيغمبر  صلى الله عليه و آله نمى پرسد كه گناهان اين چند ساله گذشته را چه كنم؟

در سوره فرقان آمده است كه: شخصى در گذشته زناكار، بت پرست، آدم كش، در تاريكى غفلت و جهل بوده، اما بيدار شده، آمده و شهادتين را گفته و بلافاصله از دنيا رفته است. رسول خدا صلى الله عليه و آله خودش او را غسل داده، در قبر گذاشته، درون قبر هم خم شده و صورت او را بوسيده و فرموده است: چقدر راحت به بهشت رفتى.

يعنى در هيچ جا از مواقف قيامت گير نكرده است؛ نه در دادگاهى او را خواستند كه تو، چرا بت پرستيدى، نه خواستند كه بگويند: چرا زنا كردى، يا آدم كشتى. پاى هيچ توبه اى نيز در ميان نبوده، ولى سيّئات او اين گونه محو شده است. آيا انصاف است كه با اين خدا زندگى نكنيم؟

برخورد نادرستى بين ما و كسى به وجود مى آيد، گاهى آثار اين برخورد
ناباب ساليان طولانى گريبان ما و او را گرفته، نه ما گذشت مى كنيم و نه او. ما پشت سر او بد مى گوييم و او پشت سر ما. چند نفر مى آيند واسطه مى شوند تا آشتى كنيم، آشتى نمى كنيم و حاضر به فراموش كردن گذشته و بخشيدن او نيستيم، اما بنده اى در تمام عمر با پروردگار درگيرى داشته، با لحظه اى برگشتن، بدون عذرخواهى و توبه كردن مرده است، اما در هيچ كجاى قيامت به او گير ندهند!!!

اين احترامى است كه خدا به بنده اش مى گذارد، با شهادتين واقعى، تمام سيّئات او را محو مى كند.

 

در سوره «الرحمن» مى فرمايد: هيچ كس از انس و جنّ حق ندارد از من بپرسد كه چرا اين كار را كردى. من خواستم كه در ماه رمضان همه گناهان بنده ام را محو كنم، كسى حق چون و چرا با من را ندارد، چون من مالك آفرينش هستم و بنده ام نيز مملوك من است، خودم به او آزادى و اختيار دادم، از اختيارش سوء استفاده كرد، اما بعداً به ماه رمضان وصل شد، به احترام اين ماه، همه سيّئات او را محو مى كنم.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه