قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دوست‏نمايى دنيا

ديگر سحر وى آن است كه خويشتن را به تو دوستى بنمايد، تا تو را عاشق كند و فراتو نمايد كه تو را ساخته خواهد بود و به كسى ديگر نخواهد شد و آن گاه ناگاه از تو به دشمن تو شود و مثل آن، چون زنى نابكار مفسدست كه مردان را به خويشتن غره كند تا عاشق كند و آن گاه به خانه برد و هلاك كند.

عيسى عليه السلام دنيا را ديد در مكاشفات خويش در صورت پيرزنى گفت: چند شوهر دارى گفت: در عدد نيايد از بسيارى، گفت: بمردند يا طلاق دادند، گفت: نه كه همه را بكشتم، گفت: پس عجب از اين احمقان ديگر، مى بينند كه با ديگران چه مى كنى و آنگه در تو رغبت مى كنند و عبرت نمى گيرند !

عارفى شد به خواب در فكرى

 

ديد دنيا چو دختر بكرى

كرد از وى سؤال كى دختر

 

بكر چونى به اين همه شوهر

گفت دنيا كه با تو گويم راست

 

كه مرا هر كه مرد بود نخواست

هر كه نامرد بود خواست مرا

 

اين بكارت از آن بجاست مرا

     

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه