قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گناه و سبب آن - جلسه چهاردهم – (متن کامل + عناوین)

 

 

مقام اجتناب كنندگان از گناه

 حالات و نشانه هاى اهل ايمان

 

تهـران، حسينيه همدانى ها رمضان 1384


الحمدلله رب العالمين و صلّى الله على جميع الانبياء والمرسلين و صلّ على محمد و آله الطاهرين.

 

بحث گريه در قرآن، در سوره مباركه مائده به عنوان يكى از نشانه هاى « محسنين » مطرح شده و مباحثى كه پس از بحث گريه خوانديد، مقدمه اى براى بيان روايتى از اميرالمؤمنين  عليه السلامبود و آن روايت در ضمن رواياتى قرار دارد كه در ارتباط با چهار سفارش پيغمبر عظيم الشأن اسلام  صلى الله عليه و آله است.

پيغمبر عظيم الشأن اسلام  صلى الله عليه و آله اين انسان كامل، دل سوز، بى نظير و عاشق امت، كه در آن چهار سفارش مى فرمايد: در ماه مبارك رمضان براى چهار برنامه سرمايه گذارى كنيد و تا ماه مبارك رمضان تمام نشده است، اين چهار سرمايه را اندوخته كنيد.

در گفتار پيغمبر  صلى الله عليه و آله نيز آمده است:

 

« يوم صَوْمِكُمْ كيوم فطركم »[1]


خيلى مواظب باشيد كه ماه رمضان شما مانند ماه هاى ديگر نباشد. تا اين ماه در اختيار شما است، به اين چهار حقيقت عمل كنيد و براى يازده ماه ديگر خود، مايه اندوخته كنيد. در حقيقت اين يك ماه را سازنده يازده ماه ديگر خود قرار دهيد. اين ماه را به خورشيدى تبديل كنيد كه بر يازده ماه ديگر شما بتابد و حرارتش، ميكروب ها و آلودگى هايى كه يازده ماه ديگر مى خواهد به شما هجوم كند، بسوزاند و نابود كند. سفارش اولشان اين بود:

 

« فَاجتنبوا فيه كلّ حرام »[2]

 

از هر چه كه خدا حرام كرده است، چه نسبت به ظاهر زندگى و چه نسبت به باطن زندگى، خود را دور نگهداريد.

كارى كنيد كه گناه به شما دسترسى نداشته باشد و نتواند شما را به دام بياندازد و اين شدنى است. انسان مى تواند فاصله خود با گناه را در حدّى قرار بدهد كه هر چقدر كه حمله گناه قوى باشد، نتواند به انسان آسيبى برساند.

 

اثرات نور ايمان در قلوب

جوانى در گرماى سخت مدينه به جاى پيراهن، پوست گوسفند دبّاغى نشده را پوشيده بود. پيغمبر اسلام  صلى الله عليه و آله با مردم نشسته بودند. اين جوان عبور مى كرد. حضرت فرمودند: اى اصحاب من ! آيا اين جوان اهل مكه است؟ آيا درآمدش در حدّى نبوده كه بتواند پيراهنى بخرد؟ من او را ديده بودم كه در خانواده اى
زندگى مى كرد كه پدر و مادرش تنها همين پسر را داشتند، بهترين لباس را به او مى پوشاندند و بهترين غذا را به او مى خوراندند.

هجده ساله و از خانواده ثروتمند بود. در مكه با من ديدار كرد، سخن خدا را شنيد و قبول كرد و اكنون به خاطر ايمان به خدا و من، با اين وضع مى سازد.

بعد اين جمله را در پايان گفتارشان فرمودند:

 

« هذا عبد نوّر الله قلبه بالايمان »[3]

 

اين مردى است كه پروردگار عالم دلش را با ايمان، نورانى كرده است.

دلِ نورانى، عاملى است كه چشم ببيند آن چه را كه توده مردم نمى بيند و گوش بشنود، آن چه را كه توده مردم نمى شنوند. پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

 

« المؤمن فانه ينظر بنور الله »[4]

 


مؤمن وقتى نگاه مى كند، با كمك نور خدا مى بيند.

مى بيند، اما ساكت است، نه اين كه مورد مشاهده اش را عَلم كند و در دنيا پر كند. كارى به كار مردم ندارد كه باطن آنها چگونه باطنى است، ولى مى بيند. يا صداهايى كه ديگران نمى شنوند، او مى شنود.

 

كرامات اخلاقى مرحوم حاج آقا رحيم ارباب

من در اصفهان دو بار محضر پر نور آيت الله حاج آقا رحيم ارباب[5] كه با مرحوم شهيد مدرس،[6] آيت الله سيد جمال الدين گلپايگانى[7] و آيت الله بروجردى[8] هم درس بودند را درك كرده بودم.

فقط به خاطر اين كه تا ايشان از دنيا نرفته اند، ايشان را ببينم، رفتم. علتش اين بود كه مى دانستم ايشان شاهد حالات سه انسان بزرگ و كم نظير بودند، يكى مرحوم آيت الله سيد محمد باقر درچه اى كه انسان عجيبى بود.

ولى به قدرى زمينه اين حالات در كشور ما كم شده است كه اين ها به نظر ما افسانه مى آيد و باورش سخت است كه انسانى مانند آيت الله العظمى درچه اى،[9] عصر روز جمعه از منزل خود در درچه، سى كيلومتر تا اصفهان بيايند و عصر چهارشنبه كه برمى گردند، غذاى اين پنج روز خود را بياورند، تا ميهمان كسى نشوند، از ترس اين كه مبادا در لقمه اى كه مى خواهند بخورند،
شبهه اى و تاريكيى باشد. هر چند در نود سال قبل، اوضاع مانند زمان ما نبود. مفاسد، ماهواره، بى دينى، روابط گسترده نامشروع، فيلم و فساد در آن زمان ها نبود. مردم كسب و كارى داشتند و اغلب آنها اهل نماز، روزه، دعا و گريه بودند. اما اين ها از همان مردم نيز مى ترسيدند كه نكند در لقمه آنان شبهه اى باشد. اين قضايا افسانه نيست؟ باور كردنى نيست كه مرحوم آيت الله العظمى درچه اى كه در مقام اعلاى مرجعيت بودند، گاهى چهارشنبه ها كه به درچه برمى گشتند، مقدارى دير مى رسيدند و مى ديدند كه خانواده خواب هستند، البته اغلب مردم حدود ساعت هشت شب به بعد خواب بودند و علت زودخوابيدن اين بود كه زود بيدار شوند كه ساعتى در نيمه شب با خدا راز و نياز كنند. بيش از چهل سال مادر و پدرم از دوازده شب به بعد ديگر نمى خوابيدند، تا نماز صبح، گاهى پنج ساعت طول مى كشيد. هنوز صداى گريه مادرم در ذهن من هست. وقتى مشغول نماز مى شدند، گويا خدا دارد او را در دوزخ عذاب مى كند و او به خاطر عذاب ناله مى زند.

حضرت على  عليه السلام مى فرمايد:

 

« و هم والنار كمن قد رآها »[10]

 

اينان مانند كسى بودند كه گويا عذاب را مى بينند.


 

احترام به همسر، نشانه ايمان

پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمايد: زنى كه شوهرش از او به حق ناراضى باشد، خدا در قيامت بنا ندارد كه حتى يك ركعت نماز و روزه اش را قبول كند.[11] خدا زن و مرد را براى تلخى، طلاق، كتك كارى و اين كه كلنگى براى جان هم باشند، نساخته است. آيت الله العظمى سيد محمد باقر درچه اى، گاهى دير مى رسيد. مردم مى ديدند كه ساعت هشت شب به بعد كه اغلب مردم خواب بودند، ايشان پشت درب منزل خود نشسته است و درب نمى زند، مى پرسيدند: چرا درب خانه را نمى زنيد؟ مى گفت: همسرم به من نگفته است كه اگر دير آمدى و ما در خواب بوديم، در بزن. عباى خود را پهن مى كرد، عمامه اش را زير سر مى گذاشت، تا دو ساعت به نماز كه صبح بيدار مى شدند، در يكى از شعبه هاى زاينده رود كه از محل آنها مى گذرد، تجديد وضويى مى كرد و در كنار درب خانه مشغول نماز شب مى شد، تا همسرش يك ساعت به نماز صبح بيدار و مشغول نماز شب شود و بيايد درب را باز كند. وقتى مى ديد كه همسرش بيدار شده است، درب مى زد. اين مرجع الهى مى گفت: خدا به من اجازه نداده است كه به
همسرم كمترين رنجى بدهم. اين برخوردها، محبت ها و رفاقت ها در زمان ما كجا رفته است؟

اين ها چگونه خود را از گناه دور نگاه داشتند كه گناه با همه خيزى كه برمى داشت، به اين ها دسترسى پيدا نمى كرد و يا با همه تيرى كه دشمن به كمان مى گذاشت و به سمت اين ها پرتاب مى كرد، اما به اين ها نمى خورد.

حضرت  صلى الله عليه و آله مى فرمايد: « اجتنبوا » نمى فرمايد: « و اتركوا » گناه را ترك كنيد، بلكه مى فرمايد: از محوطه گناه دور بمانيد تا دست گناه به شما نرسد.

 

خاطره اى از مرحوم آيت الله حاج رحيم ارباب

مرحوم ارباب گنجينه اى از زيباترين، پاك ترين و بهترين خاطرات استادش و مرحوم آيت الله آخوند كاشى[12] و مرحوم جهانگير خان قشقايى،[13] آن انسان بسيار كم نظير بود. اين را مى دانستم. دو سفر رفتم كه از وجود مبارك ايشان و آن گنجينه عظيم خاطرات ايشان از اين اساتيد، چيزهايى را بشنوم.

روزى مى فرمودند:

با استادم، آخوند ملا محمد كاشى به حمّام رفتيم. من جوان نزديك به سى ساله بودم و آخوند نيز محاسن سپيد. از حمام كه در آمديم، وارد كوچه و خيابان و بازار شديم، آرام به استادم گفتم: من درست مى بينم يا غلط؟ گفت: چه مى بينى؟ گفتم: آدم خيلى كم است، اما حيوان خيلى فراوان است. خيلى آرام گفت: رحيم، يك پرده از چشمت را كنار زده اند. درست مى بينى. من پنجاه سال است دارم مى بينم، اما چيزى نمى گويم كه در چه جنگل عجيبى دارم زندگى
مى كنم. گفتم: آقا ! من اگر تا روز مردنم، اين چشم بصيرت را نخواهم، آيا خدا قبول مى كند؟ فرمود: بله، به خدا بگو كه اين پرده را بيانداز، من نمى توانم در دنيا اين گونه زندگى كنم. بعد اشاره اى به چشم من كرد و ديديم كه « الحمد لله » همه آدم هستند. اين است معناى:

 

« المؤمن ينظر بنور الله »

 

حكايت اعمال در برزخ از مرحوم شيخ بهايى[14]

مرحوم شيخ بهايى كتابى به نام « اربعين » دارد. چهارصد سال است كه نوشته شده است. شيخ از پرمايه ترين افراد بود، در اصفهان رحلت كرد، ولى وصيّت كرد كه بدنش را كنار قبر حضرت رضا  عليه السلام دفن كنند. يك ماه طول كشيد تا جنازه اش را به مشهد بردند. تابستان بود، اما اين جنازه در اين يك ماهى كه هزار كيلومتر از اصفهان، طبس و گناباد تا مشهد را طى كرد، سالم ماند. يعنى وقتى مى خواستند دفن كنند، گويى چند دقيقه قبل مرده است.

اين ها براى خود روحى ساخته بودند كه به بدن اشراف داشت، يعنى ملك الموت روح را از آنها مى گرفت، اما تسلّط آن روح بر بدن را نمى توانست بگيرد. روح نيز به بدن مى گويد: تازه بمان. بدن نيز مى ماند و مانند زمان زنده بودن كه بدن فرمان روح را اجرا مى كند و در تمام حركات، از روح فرمان مى برد، بعد از مرگ نيز همين طور است.

اين تسلّط را اهل ايمان، گريه، محسنين و اجتناب كنندگان از گناه دارند. يعنى آنهايى كه با گناه فاصله دارند كه هر چه گناه خيز برمى دارد، به آنها نمى رسد.
سرعت حركت اين ها به جانب خدا بسيار زياد و سرعت گناه نسبت به آنها بسيار كند است.

ايشان نقل مى كنند: يك بار به قبرستان تخت فولاد رفتم. اهل حال و اهل دل در آنجا محل خاصى را داشتند كه هنوز هست. شخص در آنجا بود كه شب هاى خاصى را به آنجا مى رفت و عبادت مى كرد، احيا مى گرفت.

مى گويد: به او گفتم: اين چند سالى كه به اينجا مى آيى، چيزى از اين قبرستان ديده اى؟ گفت: آرى، ديده ام. مى خواهى براى تو نقل كنم؟ جايش را نشان نمى دهم، اما فقط براى تو مى گويم.

اين ها اخلاق پروردگار را داشتند. اگر شما در خلوت، بدترين گناه را، به عدد ريگ هاى بيابان مرتكب شويد، خدا يك بار نيز آبروى شما را نمى برد. فقط يك بار خود را به خدا نشان بده و بگو كه من پشيمان هستم، اشتباه كردم و توبه مى كنم، مى گويد: همه آن گناهان را بخشيدم. آنها نيز اگر چيزهايى مى ديدند، نمى گفتند و به آبروى هيچ كس لطمه نمى زدند.

 

روشنى شب اولياى خدا

رفيق هاى خدا نيز انسان هاى عجيبى هستند. چگونه است كه آنها در شب خوابشان نمى برد و قيمت شب را خيلى خوب مى فهميدند؟

 


شب آمد، شب، رفيق دردمندان

 شب آمد، شب، اميد مستمندان


شب آمد، شب كه نالد عاشق زار

 گهى از دست دل، گاهى ز دلدار



* * *



مگر مى كرد درويشى نگاهى

 به اين درياى پر درّ الهى[15]



 

چشم و گوش ما هنوز به صحنه ها و صداهاى واقعى آشنا نيست.

چه كسى مى تواند اين حرف را بزند كه چند ساعت به اذان صبح مانده، روى پشت بام مسجد كوفه بيايد و به ستاره ها بگويد: شب آخر عمر من است، شصت و سه سال است كه شما در سحر چشم مرا در خواب نديديد.

اما پيغمبر  صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

عده اى از مردم  به قدرى شب ها دير مى خوابند كه گويا به خواب مرگ مى روند و صبح نيز به زور بلند مى شوند. حضرت اين را يكى از علائم آخر الزمان شمرده اند، كه مردان و زنان اكثراً دير خوابيده و صبح نيز دير بيدار مى شوند. چرا شب ها زود نمى خوابند؟ فرمود: مردم آخر الزمان اين گونه هستند. من از آنها بيزار هستم و آنها نيز از من بيزارند.[16]

 

جدال خوبى ها و بدى ها


آن مرد به من ـ شيخ بهايى ـ گفت: اى شيخ ! در نيمه شب مشغول عبادت و مناجات بودم. عشق بازى مى كردم. ديدم تمام قبرستان نورانى شد. اجتناب از گناه چشم و گوش را باز مى كند، گوش و هوش را قوى مى كند.

سرم را از پنجره بيرون كردم، جوانى را ديدم كه به عمرم از او زيباتر نديده بودم. فهميدم كه روشنايى قبرستان از چهره او بود. نگاهش كردم. ديدم كنار قبرى رسيد و تا در آن قبر فرو رفت، قبرستان تاريك شد.

مدتى بعد، ديدم سگ سياه قوى هيكلى بالاى همان قبر آمد و فرو رفت. بعد از چند لحظه آن جوان نورانى با سر و روى خون آلود و زخمى بيرون آمد. من رفتم و جلوى او را گرفتم، گفتم: اى بزرگوار ! تو كيستى؟

در قرآن دارد:

 

« فَمَن يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ »[17]

 

« يره » يعنى ديدن.

گفت: من اعمال خوب اين ميتى بودم كه امروز او را دفن كردند. گفتم: چرا اين گونه زخمى شده اى؟ گفت: آن سگ، اخلاق هاى بد، ظلم و اذيت ها، حرام خورى و همه بدى هاى او بود.

قرآن مجيد دارد:

 

« كُلَّ إِنسَـنٍ أَلْزَمْنَـهُ طَــءِرَهُ فِى عُنُقِهِ »[18]

 

عمل هر كسى با او همراه است و از او جدا نمى شود.

جوان زيبا گفت: من رفتم كه تا قيامت با او بمانم، اما آن سگ آمد، با هم درگير شديم، من نسبت به آن سگ ضعيف بودم، او بر من غلبه كرد و مرا بيرون كرد، اكنون او تا قيامت با آن سگ همراه است.


 

غسل در اشك زدم كه اهل طريقت گويند

 پاك شو اول و پس ديده بر آن پاك انداز[19]

 

 

والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته


 پی نوشت ها:



[1] ـ بحار الأنوار: 93/340، باب 46، ذيل حديث 5؛ فضائل الأشهر الثلاثة: 95؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله. . . أَكْثِرُوا فِيهِ مِنْ تِلاَوَةِ الْقُرْآنِ وَ سَلُوا فِيهِ حَوَائِجَكُمْ وَ اشْتَغِلُوا فِيهِ بِذِكْرِ رَبِّكُمْ وَ لاَ يَكُونَنَّ شَهْرُ رَمَضَانَ عِنْدَكُمْ كَغَيْرِهِ مِنَ الشُّهُورِ فَإِنَّ لَهُ عِنْدَ اللَّهِ حُرْمَةً وَ فَضْلاً عَلَى سَائِرِ الشُّهُورِ وَ لاَ يَكُونَنَّ شَهْرَ رَمَضَانَ يَوْمُ صَوْمِكُمْ كَيَوْمِ فِطْرِكُمْ.»

 

[2] ـ بحار الأنوار: 93/340، باب 46، ذيل حديث 5؛ «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله شَهْرُ رَمَضَانَ شَهْرُ اللَّهِ  عز و جل وَ هُوَ شَهْرٌ يُضَاعِفُ اللَّهُ فِيهِ الْحَسَنَاتِ وَ يَمْحُو فِيهِ السَّيِّئَاتِ وَ هُوَ شَهْرُ الْبَرَكَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الاْءِنَابَةِ وَ هُوَ شَهْرُ التَّوْبَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْمَغْفِرَةِ وَ هُوَ شَهْرُ الْعِتْقِ مِنَ النَّارِ وَ الْفَوْزِ بِالْجَنَّةِ أَلاَ فَاجْتَنِبُوا فِيهِ كُلَّ حَرَام . . . .»

 

[3] ـ الكافى: 2/53، حديث 2؛ بحار الأنوار: 67/159، باب 52، حديث 17؛ «عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام يَقُولُ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله صَلَّى بِالنَّاسِ الصُّبْحَ فَنَظَرَ إِلَى شَابٍّ فِي الْمَسْجِدِ وَ هُوَ يَخْفِقُ وَ يَهْوِي بِرَأْسِهِ مُصْفَرّاً لَوْنُهُ قَدْ نَحِفَ جِسْمُهُ وَ غَارَتْ عَيْنَاهُ فِي رَأْسِهِ فَقَالَ لَهُ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آله كَيْفَ أَصْبَحْتَ يَا فُلاَنُ قَالَ أَصْبَحْتُ يَا رَسُولَ اللَّهِ مُوقِناً ..كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمُونَ فِي الْجَنَّةِ وَ يَتَعَارَفُونَ وَ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ وَ كَأَنِّي أَنْظُرُ إِلَى أَهْلِ النَّارِ وَ هُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ مُصْطَرِخُونَ وَ كَأَنِّي الآْنَ أَسْمَعُ زَفِيرَ النَّارِ يَدُورُ فِي مَسَامِعِي فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلى الله عليه و آله لِأَصْحَابِهِ هَذَا عَبْدٌ نَوَّرَ اللَّهُ قَلْبَهُ بِالاْءِيمَانِ ثُمَّ قَالَ لَهُ الْزَمْ مَا أَنْتَ عَلَيْهِ فَقَالَ الشَّابُّ ادْعُ اللَّهَ لِي يَا رَسُولَ اللَّهِ أَنْ أُرْزَقَ الشَّهَادَةَ مَعَكَ فَدَعَا لَهُ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آلهفَلَمْ يَلْبَثْ أَنْ خَرَجَ فِي بَعْضِ غَزَوَاتِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله فَاسْتُشْهِدَ بَعْدَ تِسْعَةِ نَفَرٍ وَ كَانَ هُوَ الْعَاشِرَ.»

 

[4] ـ الكافى: 1/218، حديث 3؛ وسائل الشيعة: 12/38، باب 20، حديث 15579؛ «. . . قَالَ رَسُولُ اللَّهِ  صلى الله عليه و آلهاتَّقُوا فِرَاسَةَ الْمُؤمِنِ فَإِنَّهُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ  عز و جل فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى إِنَّ فِي ذلِكَ لآَياتٍ لِلْمُتَوَسِّمِينَ.»

 

[5] ـ شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 12 آمده است.

 

[6] ـ شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 12 آمده است.

 

[7] ـ شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 12 آمده است.

 

[8] ـ شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 12 آمده است.

 

[9] ـ شرح حال ايشان در كتاب ارزشها و لغزشهاى نفس، جلسه 21 آمده است.

 

[10] ـ نهج البلاغه: خطبؤ 184 (من خطبة له  عليه السلام المعروف بالهمام)؛ «. . . فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ الْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ الصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ الاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ التَّوَاضُعُ غَضُّوا أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَلَيْهِم. . . عَظُمَ الْخَالِقُ فِي أَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ مَا دُونَهُ فِي أَعْيُنِهِمْ فَهُمْ وَ الْجَنَّةُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُنَعَّمُونَ وَ هُمْ وَ النَّارُ كَمَنْ قَدْ رَآهَا فَهُمْ فِيهَا مُعَذَّبُونَ قُلُوبُهُمْ مَحْزُونَةٌ وَ شُرُورُهُمْ مَأْمُونَةٌ وَ أَجْسَادُهُمْ نَحِيفَةٌ. . . .»

 

[11] ـ من لايحضره الفقيه: 1/59، حديث 131؛ وسائل الشيعة: 8/348، باب 27، حديث 10871؛ «قَالَ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله ثَمَانِيَةٌ لاَ يَقْبَلُ اللَّهُ لَهُمْ صَلاَةً الْعَبْدُ الآْبِقُ حَتَّى يَرْجِعَ إِلَى مَوْلاَهُ وَ النَّاشِزُ عَنْ زَوْجِهَا وَ هُوَ عَلَيْهَا سَاخِطٌ وَ مَانِعُ الزَّكَاةِ وَ إِمَامُ قَوْمٍ يُصَلِّي بِهِمْ وَ هُمْ لَهُ كَارِهُونَ وَ تَارِكُ الْوُضُوءِ وَ الْمَرْأَةُ الْمُدْرِكَةُ تُصَلِّي بِغَيْرِ خِمَارٍ وَ الزِّبِّينُ وَ هُوَ الَّذِي يُدَافِعُ الْبَوْلَ وَ الْغَائِطَ وَ السَّكْرَان.»

و هم چنين آمده: الكافى: 5/507، حديث 2؛ من لايحضره الفقيه: 3/439، حديث 4519؛ «قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ  عليه السلام أَيُّمَا امْرَأَةٍ بَاتَتْ وَ زَوْجُهَا عَلَيْهَا سَاخِطٌ فِي حَقٍّ لَمْ تُقْبَلْ مِنْهَا صَلاَةٌ حَتَّى يَرْضَى عَنْهَا . . . .»

 

[12] ـ شرح حال ايشان در كتاب ارزشها و لغزشهاى نفس، جلسه 21 آمده است.

 

[13] ـ شرح حال ايشان در كتاب ارزشها و لغزشهاى نفس، جلسه 21 آمده است.

 

[14] ـ شرح حال ايشان در كتاب تواضع و آثار آن، جلسه 22 آمده است.

 

[15] ـ عطار نيشابورى.

[16] ـ وسائل الشيعة: 15/343، باب 49، حديث 20696؛ مكارم الأخلاق: 448؛ «قريب به اين مضمون آمده: عَنِ ابْنِ مَسْعُودٍ عَنِ النَّبِيِّ  صلى الله عليه و آله فِي وَصِيَّةٍ طَوِيلَةٍ قَالَ سَيَأْتِي أَقْوَامٌ يَأْكُلُونَ طَيِّبَ الطَّعَامِ وَ أَلْوَانَهَا وَ يَرْكَبُونَ الدَّوَابَّ وَ يَتَزَيَّنُونَ بِزِينَةِ الْمَرْأَةِ لِزَوْجِهَا وَ يَتَبَرَّجُونَ تَبَرُّجَ النِّسَاءِ وَ زِينَتُهُنَّ مِثْلُ زِيِّ الْمُلُوكِ الْجَبَابِرَةِ هُمْ مُنَافِقُو هَذِهِ الْأُمَّةِ فِي آخِرِ الزَّمَانِ شَارِبُونَ بِالْقَهَوَاتِ لاَعِبُونَ بِالْكِعَابِ رَاكِبُونَ الشَّهَوَاتِ تَارِكُونَ الْجَمَاعَاتِ رَاقِدُونَ عَنِ الْعَتَمَاتِ مُفَرِّطُونَ فِي الْغَدَوَاتِ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى فَخَلَفَ مِنْ بَعْدِهِمْ خَلْفٌ أَضاعُوا الصَّلاةَ وَ اتَّبَعُوا الشَّهَواتِ فَسَوْفَ يَلْقَوْنَ غَيًّا.»

 

[17] ـ زلزلة 99 : 7؛ «پس هركس هم وزن ذره اى نيكى كند، آن نيكى را ببيند.»

 

[18] ـ اسراء 17 : 13؛ «عمل هر انسانى را براى هميشه ملازم او نموده ايم.»

 

[19] ـ حافظ شيرازى.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه