پس از آن كه طهماسب صفوى بدون اطلاع سردار شجاع و رشيد لشگرش نادر افشار با عثمانيها جنگيد و شكست خورد و معاهده ننگينى با دولت عثمانى بست، نادر معاهده را به رسميت نشناخت و به اصفهان رفت، پس از اين كه شاه طهماسب را بر كار اشتباهش سرزنش كرد، براى شب بعد او را به اردوى خود دعوت نمود.
طهماسب صفوى كه به شدت گرفتار شراب اين مايه فساد و تباهى بود و در خوردنش افراط داشت، شب موعود چنان مست و بيهوش بود كه حركات جنون آميز از او صادر ميشد.
نادر كه موقعيت را براى انجام نقشه خود مناسب ديد با يك حركت پرده را كنار زده رفتار و كردار مسخره آميز طهماسب را به اميران و بزرگان كشور نشان داد و گفت آيا در چنين موقعيت خطيرى اين شخص با اين وضع و حركات نامناسب شايسته حكومت بر مملكتى چون ايران است؟! گفتار نادر و آنچه بزرگان كشور به چشم خود از طهماسب ديده بودند اثر خود را گذاشت، همه كنار زدن او را از سلطنت تصويب نمود و حكومت صفويه را با آن سوابق روشن و درخشانى كه از عهد شاه اسماعيل و شاه عباس كبير بر جاى مانده بود به وسيله شراب بر باد رفت!!
منبع : پایگاه عرفان