قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

اقسام طمع در قرآن‏

طمع، حالتى است كه انسان را به ورطه محرمات مىكشد و از رحمت واسعه حق محروم مىكند و ملكوت وجود آدمى را به ظلمت و تاريكى آلوده مىنمايد و از انسان منبع شرّ و خطر مىسازد و شقاوت دنيا و آخرت را براى بشر به ارمغان مىآورد

طمع، حالتى است كه انسان را به ورطه محرمات مى كشد و از رحمت واسعه حق محروم مى كند و ملكوت وجود آدمى را به ظلمت و تاريكى آلوده مى نمايد و از انسان منبع شرّ و خطر مى سازد و شقاوت دنيا و آخرت را براى بشر به ارمغان مى آورد.

قرآن مجيد در آيه سى و دوم سوره مباركه احزاب «1» طمع را ثمره مرض قلب مى داند. قلبى كه از نور معرفت و ايمان به خدا و انبيا و اوليا محروم است، خواهى نخواهى گرفتار حالات ابليسى گوناگون از جمله حالات خطرناك طمع است.

 

قرآن مجيد در سوره مباركه مدثّر مى فرمايد:

اين گونه افراد هرچه از نعمت هاى مادّى برخوردار شوند باز سير نشده و طمع در اضافه شدنش دارند كه البته اين طمع باعث مى شود، آدمى از حدود و مرزها و مقررات الهى تجاوز كرده و دست تعدى به حقوق حقّه مردم دراز كند!

طمع كار حد و مرزى براى خود نمى شناسد و قانونى را محترم نمى داند و به هر كارى كه شهوت او اقتضا كند دست مى زند.

[وَ جَعَلْتُ لَهُ مالًا مَمْدُوداً* وَ بَنِينَ شُهُوداً* وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِيداً* ثُمَّ يَطْمَعُ أَنْ أَزِيدَ* كَلَّا إِنَّهُ كانَ لِآياتِنا عَنِيداً] «2».

و برايش ثروت گسترده و فراوان قرار دادم،* و فرزندانى كه نزدش حاضرند* و نعمت ها [ى مادى و وسايل زندگى ] را به طور كامل براى او فراهم آوردم* باز هم طمع دارد كه بيفزايم.* اين چنين نيست؛ زيرا او همواره به آيات ما دشمنى مى ورزد،

 

اقسام طمع در قرآن

قرآن مجيد طمع را به چند مرحله تقسيم مى كند، بعضى از آن ها طمع مثبت و برخى طمع منفى هستند.

طمع به زنان نامحرم، طمع به مال مردم، طمع به حقوق اجتماعى جامعه، طمع به بيش از مقدرات حق كه در رابطه با سعى و كوشش انسان است از قبيل طمع منفى است كه مورث بدبختى دنيا و آخرت است.

طمع به رحمت و عنايت حق، طمع به دخول در بهشت، طمع به آمرزش و عفو حضرت حق بدون عمل و بدون انجام واجبات و بدون ترك محرّمات و بدون توبه و استغفار حقيقى طمعى شيطانى و حالتى غلط است كه قرآن كريم از اين طمع ها كه در حقيقت يك حالت درونى ولى متوجّه به جهات گوناگون است منع فرموده است.

 

[فَما لِ الَّذِينَ كَفَرُوا قِبَلَكَ مُهْطِعِينَ* عَنِ الْيَمِينِ وَ عَنِ الشِّمالِ عِزِينَ* أَ يَطْمَعُ كُلُّ امْرِئٍ مِنْهُمْ أَنْ يُدْخَلَ جَنَّةَ نَعِيمٍ ] «3».

كافران را چه شده كه به تو چشم دوخته به سويت شتابانند؟* از راست و چپ، گروه گروه،* آيا هر يك از آنان طمع دارد كه او را در بهشت پرنعمت درآورند؟!

طمع به عنايت و رحمت خدا، طمع به بهشت و مغفرت حضرت حق در جنب عمل و اجراى دستورها و پياده كردن مقرّرات و ترك محرمّات و طمع به استجابت دعا به شرط دعاى با شرايط طمع، مثبت و از بهترين حالات الهى و ملكوتى است و هم چنين طمع به بخشوده شدن گناه به شرط توبه حقيقى طمع مثبت و در حقيقت همان اميدى است كه گنهكار تائب بايد به حضرت مولا داشته باشد.

 

[وَ ما لَنا لا نُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ ما جاءَنا مِنَ الْحَقِّ وَ نَطْمَعُ أَنْ يُدْخِلَنا رَبُّنا مَعَ الْقَوْمِ الصَّالِحِينَ ] «4».

و بر پايه چه عذر و بهانه اى به خدا و آنچه از حق براى ما آمده ايمان نياوريم؟ و حال آن كه اميد داريم كه پروردگارمان ما را در زمره شايستگان درآورد.

[قالُوا لا ضَيْرَ إِنَّا إِلى رَبِّنا مُنْقَلِبُونَ* إِنَّا نَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لَنا رَبُّنا خَطايانا أَنْ كُنَّا أَوَّلَ الْمُؤْمِنِينَ ] «5».

گفتند: [در اين شكنجه و عذاب ] هيچ زيان و باكى [بر ما] نيست، يقيناً ما به سوى پروردگارمان باز مى گرديم،* قطعاً ما اميدواريم كه چون نخستين ايمان آورندگان [از اين قوم ] بوديم، پروردگارمان خطاهاى ما را بيامرزد.

 

قرآن مجيد از قول حضرت ابراهيم نقل مى كند:

[وَ الَّذِي أَطْمَعُ أَنْ يَغْفِرَ لِي خَطِيئَتِي يَوْمَ الدِّينِ ] «6».

و آن كه اميد دارم روز جزا خطايم را بر من بيامرزد.

[إِنَّما يُؤْمِنُ بِآياتِنَا الَّذِينَ إِذا ذُكِّرُوا بِها خَرُّوا سُجَّداً وَ سَبَّحُوا بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ هُمْ لا يَسْتَكْبِرُونَ* تَتَجافى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفاً وَ طَمَعاً وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ يُنْفِقُونَ ] «7».

 

فقط كسانى به آيات ما ايمان مى آورند كه وقتى به وسيله آن آيات به آنان تذكر داده شود، سجده كنان به رو در مى افتند و همراه با سپاس، پروردگارشان را از هر عيب و نقصى تنزيه مى كنند در حالى كه [از سجده و سپاس و تنزيه ] تكبّر و سركشى نمى ورزند؛* [ملازم بستر استراحت و خواب نيستند، بلكه ] پهلوهايشان از خوابگاه هايشان دور مى شود در حالى كه همواره پروردگارشان را به علت بيم [از عذاب ] و اميد [به رحمت و پاداش ] مى خوانند و از آنچه آنان را روزى داده ايم، انفاق مى كنند.

 

آرى، پس از عمل و پس از تقوا و ترك محرّمات و بعد از توبه واقعى از گناهان طمع به رحمت و عنايت و مغفرت بستن كارى الهى و عملى عقلايى است و چه نيكوست كه انسان حالت طمع خويش را كه يك حالت فطرى و طبيعى است به اين جهات مثبت هدايت كند و تا زنده است فقط به حضرت دوست طمع بندد.

آن كس كه گداى پيشگاه اوست، آن كس كه نيازمندى خود را متوجه عنايت او كرده، آن كس كه با تكيه بر عشق و عمل طمع به عنايت او دارد چه موجود پر ارزش و چه گوهر گرانبهايى است؟

سرير سلطنت جاودان گداى تو باد

كه سر فداى تو كردست و جان براى تو باد

تو بىگناه اگر خون يار خويش بريزى 

كه راست زهره و يارا كه ماجراى تو دارد

زمال و ملك ندارند خسروان زمانه

 تمتّعى كه زعشق تو مبتلاى تو دارد

خلاف شرط وفا باشد ار بيان كند اشكم 

شكايتى كه دل خسته از جفاى تو دارد

عماد سوخته در بوته محبّت و اخلاص

مس وجود به اميد كيمياى تو دارد

 

 روايات طمع

قال أبو الحسن الثالث عليه السلام: الْطَّمَعُ سَجِيَّةٌ سَيِّئَةٌ «8».

حضرت هادى عليه السلام فرمود: طمع، اخلاق ناپسندى است.

قالَ رَسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله: الْطَّمَعُ يُذْهِبُ الْحِكْمَةَ مِنْ قُلُوبِ الْعُلَماءِ «9».

پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله فرمود: طمع، حكمت را از دل دانشمندان مى زدايد.

قالَ عليٌّ عليه السلام: قَليلُ الطَّمَعِ يُفْسِدُ كَثيرَ الْوَرَعِ «10».

على عليه السلام فرمود: طمع اندك، ورع بسيار را فاسد مى كند.

 

وَقالَ عليه السلام: ما هَدَمَ الدّينَ مِثْلُ الْبِدَعِ وَلا افْسَدَ الرَّجُلَ مِثْلُ الطَّمَعِ «11».

و نيز آن حضرت فرمود: چيزى همانند بدعت خراب كننده دين و برنامه اى چون طمع فاسد كننده انسان نيست.

قالَ الصَّادِقُ عليه السلام: انْ ارَدْتَ انْ تَقَرَّ عَيْنُكَ وَتَنالَ خَيْرَ الدُّنْيا وَالْآخِرَةِ فَاقْطَعِ الطَمَّعَ عَمّا في ايْدىِ النّاسِ «12».

امام صادق عليه السلام فرمود: اگر مى خواهى ديده ات روشن باشد و به خير دنيا و آخرت برسى طمع خود را نسبت به آنچه در اختيار مردم است قطع كن.

 

قالَ رَسُولُ اللّه صلى الله عليه و آله: ايّاكُمْ وَاسْتِشْعارَ الطَّمَعِ فَانَّهُ يَشُوبُ الْقَلْبَ شِدَّةُ الْحِرْصِ وَيَخْتِمُ عَلىَ الْقُلُوبِ بِطابِعِ حُبِّ الدُّنْيا، وَهُوَ مِفْتاحُ كُلِّ سَيِّئَةٍ وَرَأْسُ كُلِّ خَطيئَةٍ وَسَبَبُ احْباطِ كُلِّ حَسَنَةٍ «13».

رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: شما را از افتادن در بند طمع هشدار مى دهم كه قلب را به حرص شديد آلوده مى كند و مُهر عشق به دنيا را به قلب مى زند، طمع كليد هر گناهى است و ريشه هر اشتباهى است و از بين برنده هر عمل خوبى است.

قَالَ علىٌّ عليه السلام: مَنْ ارادَ انْ يَعيشَ حُرّاً ايّامَ حَياتِهِ فَلا يُسْكِنِ الطَّمَعَ قَلْبَهُ «14».

على عليه السلام فرمود: هر كس بخواهد تمام دوره زندگيش آزاد زندگى كند، طمع را در قلب جاى ندهد.

 

وَقالَ عليه السلام: ثَمَرَةُ الطَّمَعِ ذُلُّ الدُّنْيا وشِقاءُ الْآخِرَةِ «15».

و نيز آن حضرت فرمود: ميوه طمع، ذلت دنيا و بدبختى آخرت است.

وَقالَ عليه السلام: مَنْ لَمْ يُنَزِّهْ نَفْسَهُ عَنْ دَنائَةِ الْمَطامِعِ فَقَدْ اذَلَّ نَفْسَهُ وَهُوَ فِى الْآخِرَةِ اذَلُّ وَاخْزى «16».

و نيز آن جناب فرمود: هر كس وجودش را از مراحل طمع پاك نكند نفسش را ذليل كرده و در آخرت ذليل تر و بدبخت تر است.

قالَ الباقر عليه السلام: بِئْسَ الْعَبْدُ عَبْدٌ لَهُ طَمَعٌ يَقُودُهُ «17».

حضرت باقر عليه السلام فرمود: چه بد بنده اى است بنده اى كه رهبريش بدست طمع باشد.

 

در حديث قدسى آمده:

«ما اقَلَّ حَياءَ مَنْ يَطْمَعُ فى جَنَّتى بِغَيْرِ عَمَلٍ» «18».

چه كم حيا است آن كسى كه بدون عمل، طمع در بهشت من دارد؟

و در حديث ديگر قدسى آمده:

«كَيْفَ اجودُ بِرَحْمَتى عَلى مَنْ يَبْخُلُ بِطاعَتى؟» «19».

چگونه رحمتم را نصيب كسى كنم كه از اطاعت من بخل مى ورزد؟

 

شراب شيطان

امام صادق عليه السلام مى فرمايد:

طمع، شراب شيطان است كه به دست آن دشمن خطرناك به كام دوستان خاصّش ريخته مى شود و هر كس از اين شراب مست شود، به هوش نمى آيد تا در جهنم و عذاب اليم حق، در كنار شيطان ديده بگشايد و به هوش آيد و معلومش گردد كه چه بلاى غير قابل جبرانى بسرش آمده.

در عيب طمع همين مسئله بس كه طمعكاران را به خريدن دنيا و فروختن آخرت و از دست دادن دين مى كشاند و اين مسئله در جاى خود مسئله كوچك و كمى نيست.

 

خداوند متعال مى فرمايد:

اينانند كه گمراهى را به جاى هدايت و عذاب را به عوض آمرزش خريده اند.

[وَقالَ اميرُالْمُؤمِنينَ عليه السلام: تَفَضَّلْ عَلى مَنْ شِئْتَ فَانْتَ اميرُهُ، وَاسْتَغْنِ عَمَّنْ شِئْتَ فَانْتَ نَظيرُهُ، وَافْتَقِرْ الى مَنْ شِئْتَ فَانْتَ اسيرُهُ ]

 

اميرالمؤمنين عليه السلام مى فرمايد:

به هر كه خواهى احسان كن كه بر اساس قاعده الانسان عبيد الاحسان امير او گردى و از غير حضرت عزّت استغنا جو تا نظير او باشى و به هر كه خواهى اظهار حاجت كن به قصد چشم داشت احسان از او تا اسير او گشته و دچار خفّت شوى.

 

------------------------------------------------------

(1)- «يا نِساءَ النَّبِيِّ لَسْتُنَّ كَأَحَدٍ مِنَ النِّساءِ إِنِ اتَّقَيْتُنَّ فَلا تَخْضَعْنَ بِالْقَوْلِ فَيَطْمَعَ الَّذِي فِي قَلْبِهِ مَرَضٌ وَ قُلْنَ قَوْلًا مَعْرُوفاً». اى همسران پيامبر! شما اگر پرهيزكارى پيشه كنيد [از نظر منزلت و موقعيت ] مانند هيچ يك از زنان نيستيد، پس در گفتار خود، نرمى و طنّازى [چنان كه عادت بيشتر زنان است ] نداشته باشيد تا كسى كه بيمار دل است طمع كند، و سخن پسنديده و شايسته گوييد.

(2)- مدثّر (74): 12- 16.

(3)- معارج (70): 36- 38.

(4)- مائده (5): 84.

(5)- شعراء (26): 50- 51.

(6)- شعراء (26): 82.

(7)- سجده (32): 15- 16.

(8)- بحار الأنوار: 75/ 368، باب 28، حديث 3.

(9)- كنز العمال: 7576.

(10)- غرر الحكم: 297، حديث 6707؛ مستدرك الوسائل: 12/ 71، باب 67، حديث 13541.

(11)- كنز الفوائد: 1/ 350؛ بحار الأنوار: 75/ 91، باب 16، حديث 98.

(12)- بحار الأنوار: 70/ 168، باب 129، حديث 3.

(13)- أعلام الدين: 339، الرابع والعشرون؛ بحار الأنوار: 100/ 27، باب 2، حديث 40.

(14)- مجموعة ورام: 1/ 49، باب الطمع.

(15)- غرر الحكم: 298، حديث 6724.

(16)- غرر الحكم: 298، حديث 6729؛ مستدرك الوسائل: 12/ 72، باب 67، حديث 13541.

(17)- الكافى: 2/ 320، باب الطمع، حديث 2؛ وسائل الشيعة: 16/ 24، باب 67، حديث 20865.

(18)- تفسير الثعلبى: 3/ 170.

(19)- تفسير الثعلبى: 3/ 170.

(20)- بقره (2): 175.

 

برگرفته از کتاب عرفان اسلامى، نوشته استاد حسین انصاریان


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه