آن كسى كه در باطن خود دچار تاريكى دنياپرستى است، قرآن و اميرالمؤمنين عليه السلام را نيز گم مى كند. چنان گم مى كند كه خيلى راحت و بى درد سر بعدش اعلام كرد: من از كارم پشيمان نيستم. شمشيرى به هزار دينار مى خرد، هزار دينار نيز مى دهد تا شمشير را به زهر آلوده كنند، بعد فرق اميرالمؤمنين عليه السلام را مى شكافد و هيچ اظهار پشيمانى نمى كند. گفتند: چرا اميرالمؤمنين عليه السلام را كشتى؟ گفت: براى اين كه تمام بدبختى هاى اين مملكت به خاطر او است، من او را كشتم كه مردم خوشبخت شوند.
يعنى در اين تاريكى، تكليف خود را گم مى كند كه نه خدا را عبادت مى كند و نه به عمرش كار خير مى كند. در راه خدا درهمى انفاق نمى كند. خدا در قرآن مجيد از اين طايفه تعبير جالبى دارد:
« فَقَدْ ضَلَّ ضَلَـلاَ بَعِيدًا »
همه چيز را گم كرده، گم شدن بسيار دورى. اين تاريكى عامل گناه است.
منبع : پایگاه عرفان