قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مصادیق و تاریخچه بحث عدل الهی

ـ مصادیق عدل الهی

مصادیق كلی عدل و حكمت الهی عبارتند از:

1. عدل و حكمت در آفرینش و تدبیر:

یعنی خداوند هر موجودی را با توجه به استعداد و قابلیت ذاتی او ایجاد كرده، و متناسب با غایت مطلوب آن موجود، اسباب و شرایط لازم برای نیل به آن غایت را در اختیار او گذاشته است. آیه كریمه «رَبُّنَا الَّذِی أَعْطى كُلَّ شَیْ ءٍ خَلْقَهُ ثُمَّ هَدى».[1] بیانگر این مطلب است. همین گونه است آیه كریمه «الَّذِی خَلَقَ فَسَوَّى وَ الَّذِی قَدَّرَ فَهَدى»[2] در حدیث نبوی معروف آمده است: «بالعدل قامت السموات و الأرض».

2. عدل و حكمت در تشریع:

خداوند موجوداتی كه شایستگی دریافت كمالات عقلانی و معنوی رادارند، از هدایتهای تشریعی بهرهمند ساخته، و معارف و احكام و تعالیم دینی كه تأمین كننده نیازها و پرورش دهنده استعدادهای آنان است را از طریق عقل و وحی به آنان آموخته است. نكته دیگر این كه در قانون گذاری و تشریع توان و طاقت بشر را نیز در نظر گرفته و تكلیف به مالایطاق نكرده است. این دو مطلب نیز در آیات قرآن بیان شده است.

3. عدل و حكمت در جزا:

یعنی خداوند بر پایه عدل و حكمت كیفر میدهد، و از پاداش نیكوكاران نیز نمیكاهد، و آنچه را شایسته آنان است و به آنها وعده داده است به آنان عطا خواهد فرمود: «وَ نَضَعُ الْمَوازِینَ الْقِسْطَ لِیَوْمِ الْقِیامَهِ فَلا تُظْلَمُ نَفْسٌ شَیْئاً».[3]

واژه قسط در آیه كریمه «شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ وَ الْمَلائِكَهُ وَ أُولُوا الْعِلْمِ قائِماً بِالْقِسْطِ»[4] همه مصادیق و مظاهر قسط وعدل را شامل میشود. چنان كه یكی از اقوالی كه علامه طبرسی در تفسیر آیه نقل كرده است این است كه خداوند تدبیر خلق (تكوینی و تشریعی) و جزای اعمال را براساس عدل انجام میدهد.[5]

آنچه گفته شد مصادیق و مظاهر كلی عدل الهی بود، در نگاهی دیگر و از منظر قرآن كریم به قلمرو عدل دارد میتوان موارد دیگری را نیز برشمرد كه از توابع مصادیق یاد شده است به دست آورد. استاد مطهری پس از بیان آیاتی از قرآن كریم در زمینه عدل در حوزههای مختلف گفته است:

«در قرآن، از توحید گرفته تا معاد، از نبوت گرفته تا امامت و زعامت، و از آرمانهای فردی گرفته تا هدفهای اجتماعی، همه بر محور عدل استوار شده است. عدل قرآن، همدوش توحید، ركن معاد، هدف تشریع نبوت، فلسفه زعامت و امامت، معیار كمال فرد، و مقیاس سلامت اجتماع است».[6]

تاریخ و انگیزه بحث عدل

مسئله عدل الهی در كلام اسلامی، تاریخی كهن دارد و میتوان گفت از نخستین روزهای ظهور اسلام مطرح بوده است.

گذشته از آیات قرآن كه بر عدل الهی تأكید و تصریح نموده است، در احادیث نبوی و سیره پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ نیز این مسأله مورد توجه شایان قرار گرفته است. و حتی گفتگوهایی در این باره میان پیروان برخی از ادیان با پیامبر اكرم ـ صلّی الله علیه و آله ـ صورت گرفته است چنان كه شیخ صدوق روایت كرده است:[7]

روزی فردی یهودی نزد پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ آمد و درباره مسائل بسیاری از آن حضرت سخن گفت، كه از آن جمله عدل الهی بود. یهودی از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ پرسید: آیا پروردگارت ستم میكند؟

ـ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ خیر.

ـ یهودی: به چه دلیل؟

ـ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ : لعلمه بقبحه و استغنائه عنه: چون زشتی ظلم را میداند، و نیازی هم ندارد.

ـ یهودی: آیا در این باره،‌از جانب خداوند مطلبی نازل شده است؟

ـ پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ : آری. آن گاه آیات ذیل را برای او تلاوت نمود.

«وَ ما رَبُّكَ بِظَلاَّمٍ لِلْعَبِیدِ».[8]

«إِنَّ اللَّهَ لا یَظْلِمُ النَّاسَ شَیْئاً وَ لكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ یَظْلِمُونَ».[9]

«وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعالَمِینَ».[10]

«وَ مَا اللَّهُ یُرِیدُ ظُلْماً لِلْعِبادِ».[11]

پس از پیامبر ـ صلّی الله علیه و آله ـ (در عصر خلفا) نیز مسئله عدل الهی مورد بحث و گفتگو بود، و امام علی ـ علیه السلام ـ به عنوان برترین شخصیت علمی و كلامی، پاسخگوی پرسشهایی كه در این باره مطرح میشد، بودند. و با نظارت دقیق و روشنگریهای خود، از بروز انحراف در این گونه مسائل جلوگیری میكردند. گفتگوهای آن حضرت در مسائل قضا و قدر، جبر و اختیار گواه روشن این مدعاست.

پس از این دوره، فصل جدیدی در تاریخ الهیات اسلامی گشوده شد، افزایش اندیشهها و افكار گوناگون در اثر بسط جغرافیای اسلام، و اختلاط و آمیزش آنان با فرهنگهای مختلف از یك سو، و اختناق سیاسی دستگاه اموی كه سبب قطع رابطه مردم با خاندان وحی و رسالت شده بود، از سوی دیگر، سبب پیدایش فرقههای گوناگون، و طرح دیدگاههای مختلف درباره مسائل اعتقادی و از جمله درباره عدل الهی گردید. حسن بصری (متوفای 110 هجری) كه در آن زمان به عنوان یكی از اندیشهپردازان در جهان اسلام مطرح بود، به انگیزه دفاع از عدل الهی به تفویض (در مقابل جبر) گرایش یافت و گفت:

«همه چیز به قضا و قدر الهی است مگر گناهان».[12]

قدریه نیز همین عقیده را برگزیدند.

پس از قدریه نوبت به معتزله رسید، آنان نیز به انگیزه دفاع از عدل و حكمت الهی نظریه تفویض را برگزیدند.

در این دوران ائمه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ با همه محدودیتهایی كه از سوی دستگاه سیاسی اموی بر آنان تحمیل میشد، به تبیین درست عدل الهی پرداخته، و اندیشه تفویض را هم چون جبر ابطال مینمودند. چنان كه شاگردان برجسته آنان نظیر هشام بن حكم و دیگران نیز در ترویج دیدگاه ائمه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ از هیچ كوششی دریغ نمیورزیدند.

اهل حدیث از اهل سنت نیز در این دوره مطابق روش و مبنایی كه برگزیده بودند، از ورود در بحثهای كلامی پرهیز میكردند، و به تخطئه قدریگری و تفویض بسنده میكردند. در هر حال، آنان بحث كلامی خاصی در باب عدل الهی ندارند. ولی پس از آن كه ابوالحسن اشعری به دفاع از عقاید آنان پرداخت از روشهای كلامی بهره جست، و همین امر موجب تحول در مباحث كلامی ـ و از جمله ـ مسئله عدل الهی گردید.

حاصل آن كه مسئله عدل الهی پیوسته مورد توجه و اهتمام بوده است، و بحثهای كلامی در این باره تاریخی دیرینه دارد، و انگیزه این بحثها نیز اثبات منزه بودن افعال الهی از قبایح و نارواییها بوده است.

جایگاه عدل در كلام عدلیه

اگر چه همه مسلمانان به عدل الهی اعتقاد دارند و این مسئله از ضروریات اسلام به شمار میرود، ولی هر یك از عقل گرایان عدل الهی را به گونهای خاص تفسیر نمودهاند، عقل گرایان كه آن را براساس حسن و قبح عقلی تفسیر نمودهاند، خود را معتقد و مدافع واقعی عدل الهی دانسته، و منكران حسن و قبح عقلی را در حقیقت منكر عدل به شمار آوردهاند. از این روی، عدل را به عنوان یكی از اصول مذهب خود قرار دادهاند. عدل هم در مذهب معتزله و هم در مذهب امامیه از اصول اساسی مذهب آنان به شمار آمده است. بدین جهت این دو مذهب كلامی را «عدلیه» مینامند.

علامه حلی درباره اهمیت اصل عدل گفته است:

«اصل عدل، اصل مهمی است كه قواعد و احكام اسلامی بر آن استوار است»[13].

استاد مطهری نیز در این باره گفته است:

«اصل عدل، ‌اگر چه از آن نظر كه از مسلمات قرآن و ضروری دین است، جزء اصول اعتقادی است، ولی از آن جهت در مكتب معتزله و مذهب شیعه جزء اصول پنجگانه آنان قرار گرفته، شاخص مكتب آنان به شمار میرود».[14]

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . طه/ 50.

[2] . اعلی/ 2ـ3.

[3] . انبیاء/ 47.

[4] . آل عمران/ 18.

[5] . مجمع البیان، ج 1، ص 420.

[6] . عدل الهی، ص 42.

[7] . توحید، ص 397ـ398.

[8] . فصلت/ 46.

[9] . یونس/ 44.

[10] . آل عمران/ 108.

[11] . غافر/ 31.

[12] . سید مرتضی، امالی، ج 1، ص 106.

[13] . اعم ان هذا اصل عظیم تبتنی علیه القواعد الإسلامیه بل الاحكام الدینیه مطلقاً... نهج الحق و كشف الصدق، ص 72.

[14] . آشنایی با علوم اسلامی (كلام، عرفان) ص 25؛ با اندكی تصرف در عبارت.


منبع : انديشه قم
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه