قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خاطره آدم‏شناسى

 

اهل دل مى گويند:

ما بيست گونه تعزيه داريم. مردم محل به بزرگ تعزيه خوانان گفتند، ما از تعزيه تكرارى خسته شده ايم يك كار نو بسازيد. گفت: باشد، او همه تعزيه خوان ها را جمع كرد. گفت: من مى خواهم اعلام كنم تعزيه حضرت ابراهيم  عليه السلام را اجرا كنيم، من نسخه مى نويسم. بار ديگر تعزيه يوسف  عليه السلاممى خوانيم و بعد تعزيه حضرت يونس  عليه السلام را مى خوانيم.

بعد روزى اعلام كرد تعزيه حضرت آدم  عليه السلامرا بخوانيم. گروه پشت بساط تعزيه لباس عوض مى كردند. يك نفر حضرت حوا شد. يك نفر هم شيطان شد. يك كسى هابيل و يكى هم قابيل شد، بعد تعزيه خوانان منتظر آدم  عليه السلامشدند. به هر تعزيه خوانى گفتند: بيا آدم شو، گفت: «من آدم نمى شوم.»

شش ميليارد موجود متحرك در كره زمين به نام آدم در دنياست؟ آيا ربا خوار و زنا كار و اختلاس گر كه روز روشن چند ميليارد از دولت مى دزدد، آدم است؟

 

گفتند: حكيم در آن آفتاب با چراغ دنبال چه مى گردى؟ گفت: من دنبال آدم مى گردم پيدا نمى كنم.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه