قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

دينداري در مركز كفر و فساد

يک سال دهة آخر صفر، در لندن، منبر مي‌رفتم. روز اول، منبر تمام شد و 5 دقيقه بعد از اذان مغرب و عشا صف جماعت بسته شد. من به صف چهارم آمدم و كنار يک نفر نشستم که سال‌هاي پيش او را نديده بودم. نمازم را با امام جماعت می‌خواندم، اما اصلاً حواسم به اين 7 رکعت نمازم نبود. تمام حواسم به اين بود كه چگونه در لندن، مرکز فساد در عالم، نماز جماعت برپا می‌شود؟!

آن شخص وقتي در رکعت اول نماز مغرب به رکوع رفت، خيلي دقت کردم که بعد از «سبحان ربي العظيم و بحمده» چه مي‌گويد! نفهميدم. ولي آن ناله و سوز و حالي كه در نماز داشت، جگر آدم را مي‌سوزاند. اين حالت در کل نمازش ادامه داشت.

 

چنين کسي در لندن چنان زندگي مي‌كند كه فرداي قيامت نگويد من در محيطي بودم که نتوانستم اين سه سرمايه را بفهمم و جلوه‌هاي عملي آن را از وجودم بروز بدهم.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه