قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ارادة يوسف در بلا

 

به بیان امام رضا (علیه السلام)، زندان يوسف بسيار طول کشيد. يوسف هم مي‌دانست بي‌گناه است و بي‌علت به زندان رفته است. وقتي که طول کشيد، خيلي با محبت به پروردگار عالم عرض کرد تا چند روز بايد زندان را تحمل كنم؟ امام مي‌فرمايد: به يوسف خطاب رسيد، من تو را به زندان نياوردم که به من شكوه مي‌كني؟! علت زندان رفتن تو خواست خودت بوده‌ است. زيرا تو گفتي:

(قالَ رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَّ مِمَّا يَدْعُونَني إِلَيْهِ)

وقتي زن زيباي مصر به تو گفت: اگر هوس مرا پاسخ ندهي تو را به زندان مي‌اندازم؛ تو گفتي: خدايا! زندان براي من از اين دعوتي که در اين کاخ از من مي‌شود، محبوب‌تر است.

تو همین را خواستي، من هم به تو دادم. حالا كه نمي‌خواهي فردا تو را مي‌برند. آن شب پادشاه مصر خواب ديد و به معبران دربار گفت: خواب را تعبير کنيد، خواب‌گزاران همه در تعبير خواب درماندند و به پادشاه گفتند: اين خواب، رؤياي پريشان است. سپس زنداني کنار يوسف به شاه گفت: يک جواني در زندان است كه نزد او علم تعبير خواب است. پادشاه گفت: برويد او را بياوريد.

پروردگار فرمود: من که تو را به زندان نينداختم که به من مي‌گويي رهايم كن، خودت خواستي. حالا نمي‌خواهي، بيرون برو.

اين بحث از طريق قرآن و روايات، ميدان بسیار گسترده‌اي دارد. قرآن مجيد و روايات نشان مي‌دهند که تمام خوشي‌هاي واقعي و ناخوشي‌هاي واقعي مردم، به خواست خود آن‌ها است. آزمايش‌ها و بلايايي هم هست که در پيش پیشگاه پروردگار، نمره بالايي دارد؛ این‌ها خواست خود اولياي خدا است.

 

وليّ خدا مي‌گويد: من در مقابل بني‌اميه مي‌ايستم. مي‌گويند: اگر بايستي به شهادت مي‌رسي. خود او خواسته که بايستد و اين ايستادگي به قيمت فدا شدن جان او تمام شده است. مانند ميثم تمار كه در باطن، عبادت بزرگي انجام داد و اين عبادت، به دار زدن او منتهي شد.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه