قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حكايت علاقۀ پيامبر به هدايت مردم

 

پيغمبر اكرم (ص) در مدينه به مردي كه در حال احتضار بود، فرمود: بگو «لااله الا الله»! زبانش قفل مي‌شد. پيامبر خيلي ناراحت بود اصلاً طاقت اين حالت‌ها را نداشت. قرآن مي‌فرمايد:

(عَزيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ)

چيزي که شما را در فشار قرار مي‌دهد، مانند کوه روي دوش پيامبر سنگيني مي‌کند. دو سه بار گفت: بگو «لااله الا الله»! حالا كه مي‌روي اين طوري بروي، جهنمي هستي. با او بسازيم که با ما بسازد. خداي خوبی است.

پيامبر اكرم (ص) به او گفت: آن را نمي‌گويي اين را بگو:

«يا من يقبل اليسير» ‌اي خدايي که عمل کم را قبول مي‌کني.

«و يعفو عن الکثير» ‌اي خدايي که گناه زياد را مي‌بخشي. تو كه خوبي‌هاي کم را قبول مي‌کني و بدي‌هاي يک عمر را مي‌بخشي.

«اقبل منّي اليسير» کم را از ما قبول کن! «و اعف عني الکثير» اما گناه مرا تو ببخش! تمام شد و قفل زبان باز شد و گفت: «لااله الا الله». حضرت فرمود: خيالم راحت شد. حالا اگر بميري، به جهنم نمي‌روي.[20]

همسر ايوب گفت: مريض ما کجاست؟ ايوب گفت: مريض تو منم.

خداوند منان مي‌فرمايد: هر چه از او گرفته بودم، برگرداندم.[21]

الاهی دلـي ده که جاي تو بـاشد    لساني که در آن ثناي تـو باشد

الاهی عطا کن مرا گوش و قلبي  که آن گوش پر از صداي تو باشد

الاهی عطا کن بـر اين بنده چشمي که بينايي‌اش از ضياي تو باشد

الاهی همتــي ده آن چنـانـم       که هر کار کردم براي تو باشد

الاهی چنانم کن ازفضل و رحمت  که سعيم وصول لقاي تـو باشد

الاهی ندانـم چه بخشي کسي را  که هم عاشق و هم گداي تو باشد


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه