پدید آورنده : محمد جواد مروّجی طبسی ،
طلیعهاز روزی که پیامبر بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله وسلم در مکه مکرّمه به رسالت مبعوث گردید؛ در مناسبتهای گوناگون به تثبیت موقعیت دینی، اجتماعی و سیاسی امیرمؤمنان علیه السلام پرداخت. بدین جهت هر روز به شکلی، وی را مطرح ساخته، تا مسلمانان بیش از پیش با این چهره مقدس آشنا شوند. با مرور تاریخ، موارد زیادی از این افتخارات را مشاهده خواهیم کرد؛ از جمله مسأله بستن در خانه های یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم و باز گذاردن در خانه علی علیه السلام است که توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم صورت گرفت. این ماجرا، که به شدت خشم یاران را بر انگیخت و می رفت که بر اثر نادانی و جهالت برخی و غرض ورزی برخی دیگر، عده ای در برابر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم موضع بگیرند، با سیاست حکیمانه و مقتدرانه آن حضرت فرونشانده شد. از آنجا که مسأله «سدّالأبواب» یکی از مسائل سیاسی بسیار مهمّ زمان حضرت رسول صلی الله علیه و آله وسلم در مدینه است و با احتمال اینکه این جریان پنج روز قبل از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اتفاق افتاده و از این جهت حائز اهمیت است، بر آن شدیم تا این جریان را از نظر تاریخی به دقت بررسی نموده و اهداف آن حضرت را از این کار بررسی کنیم. نگاهی به ماجرای سدّالأبوابتاریخ نگاران آورده اند: در روزهایی که مسلمانان به مدینه هجرت می کردند، عده ای از آنها در اطراف «مسجد النبی» خانه هایی ساختند و دری از آن خانه ها به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز کردند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم پس از مشاهده چنین وضعیتی از معاذ بن جبل خواست تا پیام آن حضرت را مبنی بر بستن در خانه هایی که به سوی مسجد باز شده به اصحابش برساند.1 به نقل دیگری، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم علی علیه السلام را فرستاد2 و در نقل سومی، حضرت، خود، شخصاً به در خانه ها رفته و آنها را بست، جز در خانه علی علیه السلام که آن را باز گذارد.3 ابن شهرآشوب از خلط و تداخل روایات در این ماجرا خبر می دهد؛ چرا که بدون شک در اینجا دو جریان وجود داشته است: 1. جریان بستن در خانه های باز شده به سوی مسجد. 2. جریان خوابیدن عده ای در مسجد. که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم با هردو جریان، حکیمانه برخورد کرد. بنابر این، هم افرادی که در مسجد می خوابیدند، دستور بیرون رفتن از مسجد برای آنها صادر شد و هم درهایی که به سوی مسجد باز شده بود، دستور به بستن آنها داده شد. بدین جهت، در کتابهای اهل سنّت بین این دو جریان خلط شده و شاید منظور ابن شهرآشوب از این خلط و تداخل، در کتابهای اهل سنّت باشد.4 تعابیری که در بیشتر کتابهای حدیثی اهل سنّت و تمام کتابهای شیعه آمده، حکایت از سدّالأبواب دارد.5 در کتاب «نظم دُرّالسّمطین» سخن از «خوخه» (روزنه، درب کوچک) است که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: سد کنید هر خوخه ای را که در مسجد است، جز خوخه علی علیه السلام ! و اما جریان موضعگیری پیامبر نسبت به خوابیدن اصحاب در مسجد؛ بنابر نقل ابن مسعود چنین است: شبی پس از نماز عشاء در مسجد بودیم که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نزد ما آمده در حالی که در بین ما ابوبکر، عمر، عثمان، حمزه، طلحه، زبیر و عده ای از یاران بودند، پرسید: این تجمع برای چیست؟ گفتند: ای رسول خدا! با یکدیگر به گفت و گو نشسته ایم، برخی از ما می خواهند نماز بخوانند، و برخی می خواهند در همین جا بخوابند پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: مسجد من جای خوابیدن نیست، برخیزید و به سوی خانه هایتان بروید. هر که بخواهد نماز بخواند، در منزل خود نماز بخواند و هرکه نمی تواند، به استراحت بپردازد...، پس همه ما از جای برخاستیم و متفرق شدیم. دربین ما علی هم بود که او هم از جای برخاست تا برود، اینجا بود که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دست علی را گرفت و فرمود: «اما انت یا علی فانّه یحلّ لک فی مسجدی ما یحلّ لی و یحرم علیک ما یحرم علیّ؛ اما تو ای علی! (بدان که) حلال و جایز است برای تو در مسجد من، هرچه را که بر من جایز است و حرام است بر تو، در هرچه که برای من حرام است.»6 سستی برخی اصحاب در بستن درهابا شنیدن فرمان بستن درها از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بسیاری از یاران سر جای خود نشسته و عکس العملی از خود نشان ندادند و از اینکه مبادرت به بستن در خانه های خود نکرده بودند، گویا قصد مخالفت امر رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را داشتند که بار دیگر منادی رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم به مسجد آمده و فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم را ابلاغ کرد. باز هم کسی از جای خود بر نخاست و با یکدیگر به گفت و گو پرداختند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به چه هدف و انگیزه ای دست به این کار زده است....7 تهدید به عذاباین سستی از سوی اصحاب، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را به شدت نگران ساخته و برای بار سوم از مردم خواست تا به فرمان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم جامه عمل بپوشانند؛ اما در ابلاغیه سوم، با پیام شدید اللحنی از آنها خواست تا درهای خانه خود را که به مسجد باز کرده اند، ببندند و اگر چنین نکنند، عذاب الهی بر آنها نازل خواهد شد.8 تهدید به رانده شدن از مدینههمچنین برای جدّی گرفتن دستوراتی که از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم می آمد، لازم بود آن حضرت فشارهای بیشتری را اعمال کند. بدین جهت ـ بنابر نقل ابن المغازلی در مناقب ـ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به مسجد آمده، در بین مردم ایستاد و فرمود: می بینم برخی از اینکه من، علی را در مسجد نگه داشتم و آنها را بیرون کردم، به خشم آمده اند؛ به خدا سوگند! من آنها را بیرون نکردم و علی را نگه نداشتم، بلکه این کار از سوی پروردگار بود.... آگاه باشید هرکه به این حکم راضی نیست و به خشم آمده، به این سو برود. و با دست خود به سوی شام اشاره فرمود... .9 اعتراضات و واکنش هاپس از بسته شدن درخانه ها ـ جز در خانه علی علیه السلام ـ اعتراضات منافقان و اصحاب ناآگاه، به شدت بالا گرفت. منافقان که به هیچ وجه حاضر نبودند چنین فضیلتی را از علی علیه السلام ببینند، سخنان آزار دهنده ای به گوش مبارک پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم رساندند. آنان می گفتند: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در باره دامادش علی، گمراه شد.10 اینجا بود که از سوی پروردگار، آیه «ما ضلّ صاحبکم و ما غوی»11؛ «هرگز دوست شما (محمد) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است.» نازل گردید. برخی از مسلمانان نا آگاه، که فکر می کردند این کار به خاطر خویشاوندی وی با علی علیه السلام انجام شده، سخنانی را در محضر پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم عرضه داشتند. در این میان عباس و حمزه بیش از دیگران تحریک شده بودند. مورّخان نوشته اند که: حمزه به نزد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم آمد و عرض کرد: یا رسول اللّه انا عمّک و أنا أقرب الیک من علی. قال: صدقتَ یا عمّ انّه واللّه ماهو عنّی بل هو من اللّه عزّوجلّ؛ ای رسول خدا! من عموی تو هستم و من از علی به تو نزدیک ترم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: عموجان، راست می گویی؛ اما به خدا سوگند! این دستور از سوی من نبوده؛ بلکه از طرف پروردگار است.12 عباس نیز نزد حضرت آمده، گفت: یارسول اللّه اخرجت أعمامک و أصحابک و أسکنت هذا الغلام؟؛ ای رسول خدا! تو عموها و یارانت را از مسجد بیرون کرده ای و این جوان را در مسجد نگه داشته ای؟! حضرت در پاسخ فرمود: هرگز من دستور به بیرون رفتنشان را ندادم و هرگز این جوان را در مسجد نگه نداشتم؛ بلکه این پروردگار بود که چنین اراده ای داشت.13 درخواست اصحاب و ردّ پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمهنگامی که خشم ها و اعتراضات یاران رسول خدا، مبنی بر بازگذاردن در خانه های خود، اثر نبخشید، پیامبر ناراضیان را تهدید به نزول عذاب و یا اخراج از مدینه و رفتن به سوی شام نمود. آنها راه دیگری در پیش گرفته، از این رو به خواهش و تمنّا افتاده تا پیامبر اجازه دهد در کوچک و یا پنجره و روزنه ای به مسجد باز کنند، اما آن حضرت بار دیگر تمام درخواست های آنها را رد کرده، اجازه نداد حتی روزنه بسیار کوچکی هم از درون خانه ها به سوی مسجد باز کنند. مورّخان آورده اند که عمر گفت: دع لی خوخة اطلع منها الی المسجد فقال: لا و لا یقدر اصبعة؛ اجازه دهید من روزنه ای باز کرده تا مسجد را ببینم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هرگز! گرچه به اندازه انگشت باشد. فقال ابوبکر: دع لی کوة أنظر الیها، فقال: لا و لا رأس إبرة؛ ابوبکر گفت: برای من شکافی را واگذارید، که از آن به سوی مسجد نگاه کنم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هرگز چنین چیزی نخواهد بود؛ گرچه به اندازه سر سوزنی باشد. عثمان نیز همانند آنها سخن گفت و درخواست کرد؛ اما پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم خودداری نمود.14 عباس، عموی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم گفت: ای رسول خدا! برای من واگذار به اندازه آنکه فقط خود، داخل و خارج شوم. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: ما أمرتُ بشی ء من ذلک؛ به چنین چیزی دستورم نداده اند.15 انگیزه بستن درهاشاید این سؤال در ذهن بسیاری مطرح شده باشد که: پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم چه هدفی را از این کار دنبال می کرد؟ پاسخ می دهیم که برخی روایات و احادیث، از جمله همین حدیث مورد نظر، خود روشنگر بسیاری از مسائل نهفته است که نیاز به اثبات و استدلال ندارد. اما برای آگاهی بیشتر، به برخی انگیزه ها، که از خود این روایات استفاده می شود، اشاره می نماییم: 1. دستور الهیپرواضح است که وظیفه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در طول «رسالت» رساندن دستور الهی بوده است. از این رو باید گفت که او بدون دستور خدا، هرگز به چنین کاری دست نزده؛ بلکه با استناد به آیه شریفه: «ما ینطق عن الهوی ان هو وحی یوحی»16، این کار نیز در اثر صدور وحی از سوی پروردگار به پیامر مکرّمش بوده است. اراده پروردگار بر این تعلّق گرفته بود که تمام درهایی که به سوی مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز شده، بسته و در خانه علی علیه السلام همچنان باز بماند. در این کار، پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم مجری است و همه باید اطاعت کنند، بدون اینکه حقّ اعتراضی داشته باشند. بدین جهت می بینیم به دنبال اعتراضی که به پیامبر شد، آن حضرت فرمود: «و انّی واللّه ما سددتُ من قبل نفسی و لاترکتُ من قبل نفسی ان أنا الاّ عبد مأمور امرتُ بشی ء ففعلتُ ان أتبع الاّ ما یوحی؛ به خدا سوگند که من از نزد خود، درها را نبستم و از پیش خود، درِ خانه ای را به باز ماندن رها نکردم؛ بلکه من بنده ای مأمور بودم، به چیزی دستور داده شدم و به آن عمل کردم. در این کار از وحی الهی پیروی می کنم.»17 2. کنترل تردّدهای غیر مجازنوشته اند که پس از احداث مسجد النبی، عدّای از یاران آن حضرت، خانه های خود را در اطراف مسجد احداث کردند و برای آسان شدن رفت و آمد خود به مسجد، دری از خانه به سوی مسجد باز کرده بودند و مدتی نیز از همان راه برای رفتن به خانه و مسجد استفاده می کردند. بعضی از روزها می شد که زن و مردِ ساکن همان خانه ها، در حال غیر طهارت از مسجد پیامبر عبور کرده و به خانه می رفتند و یا خارج می شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم برای اینکه مبادا برخی از یاران، این در را برای خود یک امتیاز بدانند و بر دیگر یاران، آگاهانه یا نا آگاهانه، فخرفروشی کنند و همچنین برای اینکه حرمت مسجد ـ از اینکه گذرگاه هر عابر طاهر و غیر طاهر شده ـ از بین نرود، چنین دستوری داد. و اما خود، علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام را از این حکم مستثنی کرد18 و علت استثناء هم بسیار واضح و روشن است؛ چرا که به فرموده قرآن مجید، اهل بیت پیامبر علیهم السلام پاک و مطهرند. و پیامبر، اهل بیت خود را بر علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام 19 انطباق داد و فرمود: اینان، اهل بیت من هستند. پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم حتی به آن کسانی که در حال طهارت ظاهر و باطن هم از آنجا عبور می کردند، اجازه دستور بازگذاردن در خانه خود را نداد، اگرچه فامیل های وابسته و نزدیک به او هم بودند. علت این دستور هم این بود که همه مسلمانان در این حکم الهی مساوی و برابر باشند. بدین جهت حتی به عباس و حمزه که دو عموی پیامبر بودند، نیز دستور بستن در خانه داده شد. امّ سلمه گوید: خرج رسول اللّه الی صرحة هذا المسجد فقال: ألا لایحلّ هذا المسجد لجنب و لا حائض الاّ لرسول اللّه و علی و فاطمه و الحسن و الحسین. ألا قد بیّنت لکم...20؛ روزی پیامبر بر بلندی مسجد بالا رفته، فرمود: آگاه باشید! داخل شدن در این مسجد برای هیچ جنب و حائضی جایز نیست، جز برای رسول خدا، علی، فاطمه، حسن و حسین.... و در روایت دیگری که حموینی در فرائد السمطین آورده، پیامبر در این ماجرا، خود و اهل بیتش را استثناء کرده و اهل بیت را نیز به علی، فاطمه، حسن و حسین علیهم السلام تفسیر کرده است. امّ سلمه گوید: قال رسول اللّه: الاّ انّ مسجدی حرام علی کل حائض من النساء و علی کل جنب من الرجال الاّ علی محمد و اهل بیته، علی و فاطمة و الحسن و الحسین؛21 آگاه باشید! که داخل شدن در مسجد من، برای هر حائضی از زنان و بر هر فرد جنب از مردان حرام است؛ مگر بر محمد و اهل بیت او، علی و فاطمه و حسن و حسین. 3. خواسته پیامبر صلی الله علیه و آله وسلمممکن است این تقاضا نخست از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم بوده باشد و خداوند در استجابت این تقاضا فرمان به بستن در خانه ها، جز خانه علی علیه السلام را داده باشد؛ چرا که پس از احداث مسجدالنبی و احداث خانه های برخی یاران در اطراف آن و خوابیدن و عبور کردن برخی از یاران از مسجد، مسجد را از آن قداست واقعی انداخته بودند. و چون پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم از این ماجرا رنج می برد، بدین جهت از خداوند درخواست کرد تا همان گونه که برای موسی در باره هارون و ذرّیه اش این کار عملی شد، برای او نیز در باره علی و ذرّیه اش مسجد پاک و مطهر گردد. خداوند نیز به این تقاضا پاسخ مثبت داده و طی فرمانی به پیامبر، دستور بستن در خانه ها، جز در خانه علی علیه السلام را صادر فرمود. عبداللّه بن عباس می گوید: قال رسول اللّه لعلیّ: انّ موسی سأل ربّه أن یطهر مسجده لهارون و ذرّیته و انّی سألتُ اللّه أن یطهّرلک و لذرّیتک من بعدک. ثم أرسل الی ابی بکر أن سدّ بابک. فاسترجع و قال: سمعاً و طاعة. فسدّ بابه ثم الی عمر کذلک ثم صعد المنبر فقال: ما انا سددتُ أبوابکم و لا فتحتُ باب علی و لکنّ اللّه سدّ أبوابکم و فتح باب علی؛22 پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم به علی علیه السلام فرمود: روزی موسای پیامبر از خدای خویش خواست تا مسجدش را برای هارون و ذرّیه اش پاک سازد و من نیز از خداوند خواستم که مسجد را برای تو و ذریه ات پس از تو پاک گرداند. سپس برای ابوبکر پیام فرستاد که در خانه ات را ببند. او نیز کلمه استرجاع را بر زبان آورده و گفت: سمعاً و طاعةً؛ شنیدم و قبول کردم. پس در خانه خود را به فرمان پیامبر بست. سپس همین فرمان را به عمر داد. و آنگاه به منبر رفته، فرمود: این من نیستم که در خانه های شما را بسته و در خانه علی را باز گذاشتم؛ بلکه این خدا بود که چنین دستوری صادر فرمود. علامه امینی پس از ذکر حدیث می نویسد: نسائی به نقل از سیوطی این حدیث را آورده است در حالی که در سنن موجود نیست. و از این که سنن در نزد علامه امینی موجود بوده و بدون واسطه از نسائی نقل نکرده، معلوم می شود که این حدیث در این کتاب مفقود شده است؛ ولی نسائی شبیه به همین حدیث را به طور خلاصه در خصایص23 نقل کرده است. 4. تثبیت موقعیت سیاسی امیرمؤمنان علیه السلامپیامبر صلی الله علیه و آله وسلم در موارد گوناگونی با عبارتهایی چون: انا مدینة العلم و علی بابها و انا مدینة الحکمة و علیّ بابها و انا مدینة الفقه و علیّ بابها فمن اراد العلم فلیأت الباب24 از دانش وسیع و بی مانند امیرمؤمنان علیه السلام سخن گفته است. اما حضرت زمانی به این مسأله تحقّق عینی بخشید که عملاً دستور به بسته شدن تمامی درها داد و فقط در خانه علی را باز گذاشت و به این وسیله به همگان فهماند که پس از من، فقط علی است که می تواند همانند من عمل کرده و رهبر مسلمانان باشد. طبق نقل سیره حلبیه25 از امّ سلمه، ماجرای سدّ ابواب در بیماری آن حضرت اتفاق افتاده است. به نقل مسلم این واقعه پنج شب پیش از فوت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم رخ داده است.26 ابن عباس می گوید: این امر در مرض موت آن حضرت بوده است.27 از بررسی این نقل ها روشن می شود که این دستور بسیار مهم بوده و مشخص می گردد که حضرت به دنبال چه هدفی بوده است. تلاش مذبوحانه دشمناناز اینکه دشمنان اهل بیت نتوانستند با موضعگیری های جاهلانه خود در برابر این جریان، نقش پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم را در تثبیت موقعیت سیاسی امیرمؤمنان علیه السلام خنثی کنند، دست به تلاش های مذبوحانه ای زدند که خلاصه این تلاش ها را در چند مورد بیان می کنیم: 1. شکستن حُرمت خانهپس از رحلت رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم اولین تلاش آنها حرمت شکنی بود، آنان برای گرفتن بیعت از علی علیه السلام به خانه فاطمه علیهاالسلام هجوم برده و بیشترین حرمت شکنی را نسبت به خانه و خاندان رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم انجام دادند. شما می توانید ماجرای هجوم به خانه وحی و رسالت را در ده ها کتاب شیعه و سنّی به دقت مطالعه نمایید و خود به قضاوت بنشینید. 2. تخریب خانه امیرمؤمنان علیه السلامدر زمان عبدالملک بن مروان، دشمن به بهانه توسعه مسجد پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم ، ساکنان این خانه را بیرون کرده و خانه را ویران کردند. آنها فکر کردند که با ویران کردن خانه، آن در که به امر خداوند و توسط پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم باز گذارده شده، بسته خواهد شد. این کوته فکران خیال کردند در خانه اهل بیت علیهم السلام در بین چهار دیواری و چوب، سنگ و آجر قرار دارد، در حالی که این چنین نیست و این در همچنان باز و تا روز قیامت برای تمام بشریت منبع فیض الهی خواهد بود و هیچ کس جرأت بستن آن را نداشته و نخواهد داشت؛ چرا که قرآن مجید می فرماید: «یریدون لیطفئوا نوراللّه بأفواههم و اللّه متمّ نوره و لو کره الکافرون»28؛ آنان می خواهند نور خدا را با دهان خود خاموش سازند ولی خدا نور خود را کامل می کند، هرچند کافران خوش نداشته باشند. 3. تضعیف راویان حدیثاز دیگر تلاش های مذبوحانه دشمنان، مقابله با این حدیث است که از طرف برخی کینه توزان صورت گرفته و این حدیث را به بهانه ضعف راویان، مردود دانسته اند. ابن الجوزی این خبر را از جمله اخبار ساختگی دانسته و به خیال خود، این خبر ضعیف است؛ چرا که با اخبار صحیحه که در باره ابوبکر وارد شده، در تضاد است؛ بدین جهت گفته است: حدیث سدّ الابواب از اخبار ساختگی رافضیان است.29 پاسخ می دهیم: این خیال خامی بیش نیست؛ چرا که اوّلاً: این حدیث را عده ای از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده اند که ما شکّی در صحابه بودنشان نداریم، همانند: ابن عباس، زید بن ارقم، براء بن عازب، سعد بن أبی وقّاص، عبداللّه بن عمر، جابر بن عبداللّه انصاری، ابوسعید خدری، امّ سلمه، ابو رافع، عایشه، عبدالمطلب بن عبداللّه بن حنطب، عمر بن الخطّاب، جابر بن سمرة، انس بن مالک، حذیفة بن اسید غفاری، ابوذر غفاری، ابوالحمراء، بریدة أسلمی، علی بن ابی طالب، عدی بن ثابت و جمع دیگری از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم . و به گفته ابن شهر آشوب این حدیث را نزدیک به سی نفر از یاران رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده اند.30 افزون بر این، این حدیث با الفاظ گوناگونی که دارد، از بیست و نه طریق وارد شده است، و مرحوم سیدهاشم بحرانی به این اسناد اشاره کرده است.31 ثانیاً: بیشتر محدّثان و راویان این حدیث را توثیق کرده اند. تعبیرهایی که در باره اسناد و رجال این روایت آمده است، به قرار ذیل است: 1. فالحدیث بنصّ الحظاظ صحیح رجاله ثقات.32 2. در فتح الباری آمده است: رجاله ثقات.33 3. بدخشی در نزل الابرار، پس از ذکر این حدیث می نویسد: اخرجه احمد و النسایی و الحاکم و الضیاء باسناد رجاله ثقات.34 4. ابن حجر می نویسد: سند صحیح و رجاله رجال الصحیح الاّ العلاء و هو ثقة و ثقة یحیی بن معین و غیره.35 5. در فتح الباری پس از ذکر این حدیث می نویسد: اخرجه احمد و النسائی و اسناده قوی.36 6. محمودی در تحقیق ارزشمند خود بر کتاب تاریخ دمشق در ترجمه زندگانی امیرمؤمنان از ابن حجر، در ذیل این حدیث آورده است: این حدیث مشهور است و طرق متعددی بر آن نقل شده است و هر طریقی خود به تنهایی از مرتبه «حسن» کمتر نیست. و از مجموع این طرق بنا به روش اهل حدیث، قطع به صحت این حدیث پیدا خواهیم کرد.37 4. تحریف حدیثیکی دیگر از راه های مقابله با این حدیث، که از طریق برخی محدّثان صورت گرفته، گذاشتن نام ابوبکر به جای نام علی بن ابی طالب علیه السلام است! در حالی که در صحاح و غیر صحاح همه، روایت سدّ الأبواب را مخصوص علی بن ابی طالب علیه السلام دانسته اند و چنان که گفته شد، راویان آن را ثقه شمرده اند. ترمذی در صحیح38 و احمد بن حنبل در مسند،39 از ابن عباس، از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده اند که پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم دستور به بستن درها جز خانه علی علیه السلام را صادر کرد. اما بخاری در صحیح خود، بابی را به عنوان: «باب الخواصة و الممر فی المسجد»، باز کرده و در آن روایتی را از ابوسعید خدری از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نقل کرده که در آخر آن چنین آمده است: ولکن اخوة الاسلام و مودته لایبقین فی المسجد باب الاّ سدّ الاّ باب أبی بکر40؛ اما برادری و مودت اسلام دری را در مسجد باز نمی گذارد مگر آن را ببندد، مگر در ابی بکر. حال متعرض این جهت نمی شویم که آیا رجال و اسناد این روایت از نظر خودشان صحیح است یا نه و فرضاً تمام رجال و اسناد این روایت صحیح باشد، آیا بین این دو حدیث تناقض پیش نمی آید؟ مگر ترمذی و مسند احمد، جزء صحاح نیستند که این حدیث را مخصوص علی بن ابی طالب دانسته اند؟! پس یا باید بگوید: احادیث ترمذی و احمد، احادیث صحیحه ای نیستند و یا باید حدیث بخاری را که در برابر همه صاحبان کتب صحاح و مسانید و سنن قرار گرفته است کنار گذاشته شود و آن را غیر صحیح بدانیم. عجیب است که ابن سعد واقدی، که کتابهای خویش را در ظلّ عنایت حکومتها نوشته است، در کتاب طبقات خود، با نقل حدیثی از معاویة بن صالح، در باره بستن درها، جز در خانه ابوبکر، اهانتی به پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت می دهد که هرگز قابل بخشش نیست! او به نقل از معاویة بن صالح آورده است: جمعی از مردم گفتند: حضرت درهای ما را بست و درب خلیلش را رها کرد. پس رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: رسید به من آنچه شما گفتید در باب ابی بکر، به درستی که می بینم برباب ابی بکر نوری را و می بینم بر باب شما ظلمتی را.41 آیا خود قضاوت نمی کنید که: این روایت جعلی و دروغ است؟ چرا که هیچگاه پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم نسبت گمراهی و ضلالت به یاران خود نداده است و چگونه در اینجا آشکارا و بی پرده به تمام یاران خود و یا لااقل به کسانی که دری به مسجد باز کرده بودند، یا زبودن آن ذوب را مایه ضلالت و ظلمت می بیند. پی نوشت ها: 1. مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 190. 2. راهبرد اهل سنن، ص 67. 3. مناقب ابن المغازلی، ص 307. 4 و 5. مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 190. 6. اللئالی المصنوعة، ج 1، ص 181. 7. تاریخ المدینة المنورة، (مسعودی)، ج 1، ص 339. 8. همان، (ایهاالناس سدوا ابوابکم قبل أن ینزل العذاب...). 9. مناقب علی بن ابی طالب، ص 254. 10. مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 194. 11. نجم / 2. 12. اللئالی المصنوعة، ج 1، ص 181. 13. خصائص، نسائی، ص 13. 14. مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 191. 15. احقاق الحق، ج 5، ص 569. 16. نجم / 2. 17. تاریخ دمشق، ترجمه زندگی امیرمؤمنان، ج 1، ص 277. 18. تاریخ اصبهان، ج 1، ص 291. 19. شواهد التنزیل، ج 2، ص 25. 20. تاریخ اصبهان، ج 1، ص 291. 21. فرائد السمطین، باب 6، ح 12. 22. الغدیر، ج 3، ص 205. 23. خصائص، نسائی، ص 12. 24. تذکرة الخواص، ص 52. 25. السیرة الحلبیة، ج 3، ص 347. 26. صحیح، مسلم، ج 5، ص 13. 27. همان، بخاری، ج 1، ص 120. 28. صف / 8. 29. الموضوعات، ج 11، ص 366. 30. مناقب آل ابی طالب، ج 2، ص 189. 31. غایة المرام، ص 639. 32. الغدیر، ج 3، ص 202. 33ـ35. همان، ص 203. 36. همان، ص 207. 37. تاریخ دمشق، (ترجمه الامام علی بن ابی طالب)، ج 1، ص 305. 38. صحیح ترمذی، ج 5، ص 641. 39. مسند احمد بن حنبل، ج 1، ص 331. 40. صحیح بخاری، ج 1، ص 92. 41. طبقات، ابن سعد، ج 2، ص 227. |
منبع : پایگاه حوزه