قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

عبادت حقيقي امام حسين (ع)

 

وقتي گدایی در خانۀ امام حسين (ع) را مي‌زند، نمي‌رود در را باز کند؛ به قنبر مي‌گويد: از حج برگشتهایم، آیا چيزي مانده است؟ عرض مي‌کند حسين جان چهار هزار دینار مانده است. عبايش را روي زمين مي‌اندازد، به قنبر مي‌فرمايد: پول‌ها را بياور و اين جا بريز! قنبر مي‌گويد: آقاجان همۀ پول‌ را مي‌خواهي به اين فقير بدهي؟ براي فرداي خويش چه کنيم؟ حضرت مي‌فرمايد: خدا که نماز فردا را از ما نخواسته است، ما نبايد روزي فردا را از او بخواهيم. فردا اگر بوديم که خدا روزي‌ ما را مي‌دهد؛ اگر هم نبوديم، طلبي نداريم.

از بالاي در که روشنايي مي‌گرفت، عبا را بيرون داد و سريع برگشت؛ حضرت ديد صداي گريه آمد. پشت در آمد، گفت: برادرم! نگفت: مسکين. امام حسين اهل تحقير نبود، بلکه اهل تعظيم بود؛ فرمود: برادرم چرا گريه مي‌کني؟ من بيش از اين پول نداشتم؛ به تو بدهم. اگر بيش تر بود، مي‌آوردم. فقير گفت: چرا گريه نکنم. نیز کار من با دويست درهم حل مي‌شد؛ چهار هزار دينار عطا كردي. چرا گريه نکنم. گريۀ من براي آن دست مبارك است که چرا بايد به زير خاک برود. اين دست بايد بماند.

 

امام حسين (ع) اگر در نماز بايستد و بخواند: (الرَّحْمنِ الرَّحيمِ)، خدا به او مي‌فرمايد: حسين من راست مي‌گويي. تو خودت رحيم و مهرباني. تو با نماز همرنگ شو!


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه