حقيقت اول، توحيد است. اين توحيد در کلمۀ طيبه لا اله الا الله تجلي داده شده که يک بار در قرآن ذکر شده است. تمام حقيقت الوهيت هم در اين «لا اله» است.
چون وجود مقدس او ازلي و ابدي خواهد بود، يک گروه بتتراش، از حضرت آدم تا كنون، بتهايي را به شکلهاي گوناگون ساختند و وارد حريم توحيد کردند و توحيد را به شرک آلوده نمودند.
مردم را از نگاه به وجود مقدس حضرت حق به اينکه عنوان مالک حقيقي و کارگردان حقيقي اوست و کليدهاي امور همه در دست اوست، برگرداندند و اعتقاد مردم را به تعدادي اندك معبود پومه بيمحتوا، گره زدند. زيانش اين بود که مردم آلوده به شرک، ديگر توان زندگي پاک را نداشتند؛ و تمام دريچههاي زندگي به روي انواع گناهان و فسادها باز شد.
«لا اله» به انسان ميگويد که هر چه رنگ معبود دارد، قبول نکن؛ زيرا آنان پوچند. البته زيان هم از اينجا شروع ميشود که انسان از اين معبودهاي باطل رنگ ميگيرد. اگر معبود، مثل فرعون معبود زندهاي بود، از او اطاعت ميکردند.
قرآن مجيد ميفرمايد: فرهنگ هيچ معبود زندهاي اندكي کمال به شما نميدهد:
(وَ ما أَمْرُ فِرْعَوْنَ بِرَشيدٍ)
نه شما را به حقيقتي هدايت ميکند و نه به عقل و علم شما اضافه ميکند؛ بلکه معبود جاندار باطل ميخواهد که شما را به اسارت بکشد و خواستههاي باطل خود را به وسيلۀ شما پياده کند تا به بيرحمترين انسانها تبديل شويد.
منبع : پایگاه عرفان