قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

ظرافت عمل

 

من به درس ميرزا جواد آقا مى رفتم. سبزى فروش نزديك خانه ايشان مى گفت كه ايشان با قدِ خميده آمد و يك كيلو سبزى خريد. ايشان خيلى با ادب حرف مى زدند. پس از مدتى برگشتند. ديدم كه بسته سبزى دست ايشان است. نگران شدم كه آيا اشتباهى كرده ام؟ ايشان فرمودند : خودتان گِره سبزى را باز كنيد و هر بخشى از آن را در بخش معيّن خودش بگذاريد، ريحان و تَره و ... گفتم : مگر سبزى خراب بود؟ فرمود: نه، عالى بود ؛ اما وقتى به خانه بردم و گره را باز كردم تا سبزى را پاك كنم، ديدم ميان سبزى ها يك مورچه است. لانه اين مورچه، يا در مغازه شما و يا همين اطراف است. ديدم اين مورچه، در خانه من لانه اش را پيدا نمى كند و از همسرش و بچه هايش جدا مى ماند و من در قيامت نمى توانم جواب خداوند را بدهم. سبزى هايى را كه به من مى دهى، دقت كن كه در آن مورچه نباشد.

اگر انسان به اين حد مى رسد، به اين علت است كه آينده را باور كرده است. اين 
آينده را زبان وحى به ما خبر داده است :

 

 

«ألا ان فيه علم ما يأتى»


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه