قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

قرآن، طريق دلباختگى

 

 

مردى را مى شناختم كه شغلش حمالى بود. همسرش مرده بود و او در گوشه اى زندگى مى كرد. يك مقدار ديد چشم او تار شده بود. من گاهى نزد او مى رفتم. به من مى گفت : هر وقت مى خواهى نزد من بيايى، سعى كن شب جمعه باشد كه من بيايم و در مجلس دعاى كميل على  عليه السلام بنشينم و لذّت ببرم. او واقعا با اميرالمؤمنين  عليه السلام هم نشينى مى كرد. آن زمان، روزى بيست تومان بدست مى آورد. از روز شنبه تا پنجشنبه پول هايش را جمع مى كرد. به سيصد تومان يا چهارصد تومان كه مى رسيد، 
بيست تومان براى مخارج يك هفته برمى داشت و بقيه آن را براى يك خانواده فقير كه مخارج آن اداره نمى شد، صرف مى كرد. من هر وقت نزد او مى رفتم، ساعت معينى بود كه مزاحم شغل او نباشد. او در گوشه اى نشسته بود و قرآن مجيد روى زانويش و او غرق در كتاب خدا بود. آيه اى مى خواند و زار زار گريه مى كرد. هر سه شبانه روز هم يك بار قرآن را ختم مى كرد. از راه قرآن، دل باخته خداوند بود. وقتى با من حرف مى زد، احساس مى كردم كه نور از دهان او خارج مى شود. امروزه اين افراد، در جامعه كم شده اند؛ اين كتاب عشق است.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه