قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

زيباى بى‏نهايت

 

 

خانمى نزد عارفى آمد و گفت : شوهرم مى خواهد مرا رها كند و به دنبال زن ديگرى برود. آن گاه گفت: مى دانم كه نگاه به نامحرم حرام است؛ از اين رو، من خودم را به زنان ديگر نشان مى دهم تا ايشان براى تو تعريف كنند كه كسى در اين شهر، زيباتر از من نيست. اين عارف، به جاى اين كه اين خانم را راهنمايى كند، نعره اى زد و غش كرد. خانم هم ترسيد و از آن جا رفت. عارف را به هوش آوردند و گفتند: چرا پاسخ او را ندادى؟ گفت: پاسخى نداشتم كه بدهم. او به من گفت: من 
زيباترين زن اين شهر هستم و شوهرم مى خواهد مرا رها كند. ديدم خدا دارد به من مى گويد: من كه زيباى بى نهايت هستم، چرا دنبال غير من رفتى؟ آيا كسى زيباتر از مرا پيدا كردى؟ ثروتمندتر از مرا پيدا كردى؟ كريم تر از مرا پيدا كردى؟ آمرزنده تر از مرا پيدا كردى؟


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه