قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مردان پاكدامن براى زنان پاكدامن

 

يوسف يك انسان بصير و حقيقت بين بود و زليخا نتوانست او را به اين معامله وادار كند :

 « الْخَبِيثَاتُ لِلْخَبِيثِينَ و الطَّيِّبَاتُ لِلطَّيِّبِينَ ... »

اگر زليخا مردى را هم نفس خود در آن قصر مى يافت ، بدون شك، زنا صورت مى گرفت ، اما نفس يوسف هماهنگ با نفس زليخا نبود بلكه نفسى ممتاز و الهى بود كه آلوده نشد.

« و مَا يَسْتَوِى الْأَعْمَى و الْبَصِيرُ  * و لاَ الظُّـلُمَاتُ و لاَ النُّورُ وَلاَ الظِّـلُّ و لاَ الْحَرُورُ »

 زليخا را يك ميت نجس و يوسف را يك زنده پاك مى نامد :

 ذره ذره كاندرين ارض و سماست

 جنس خود را هر يكى چون كهرباست


 
ناريان مر ناريان را جاذبند

 نوريان مر نوريان را طالبند


مه فشاند نور و سگ عو عو كند

 هر كسى بر خلقت خود مى تند

 

اهل عمل نيز با يكديگر برابر نيستند

همه نمازخوان ها با هم هماهنگ نيستند :

 « فَوَيْلٌ لِّلْمُصَلِّينَ »

 كسانى كه نمازشان «تَنهى عَنِ الفَحشاءِ وَالمُنكَر» است با كسانى كه اينگونه نيستند، هرگز هماهنگ نيست. او نماز مى خواند و نمازش او را به جهنم مى برد. همه جهنمى ها بى نمازها و بى روزه ها نيستند. گاهى عبادت ها باعث جهنم مى شوند :

 « الَّذِينَ هُمْ عَن صَلاَتِهِمْ سَاهُونَ  * الَّذِينَ هُمْ يُرَآءُونَ »


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه