قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

مركب صعود نفس

 

كلم الطيب به سوى خداوند مركب دارد و عمل صالح، مركب آن است. در آخر سوره كهف مى فرمايد :

 « فَمَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَالِحاً ... »

 در همه پاكى هاى باطن، ميل به صعود هست. خشوع، خضوع، مهربانى و همه اين حالات پاك، به خداوند ميل دارند و مركب مى خواهند تا ايشان را به خدا برساند و عزيز بشوند :

 « و لِلَّهِ الْعِزَّةُ و لِرَسُولِهِ و لِلْمُؤْمِنِينَ »

 اگر مى خواهيد عزيز شويد، از هيچ عشوه گر و خناس و حزبى نترسيد. اگر همه دنيا كافر و غرق در فساد بشوند:

 « و لَوْ كَانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهِيراً »

 و اگر چه پشتيبان يكديگر باشند. محال است به شما ضرر بزنند. امام حسين  عليه السلام با 71 نفر است ؛ ولى شكست پذير نيست. ياران واقعى اميرالمؤمنين  عليه السلامبه چهل نفر نمى رسيدند. امام باقر  عليه السلام مى فرمايد: حقيقت مطلب را از كتاب خدا شنيديد :

 « و رَفَعْنَاهُ مَكَاناً عَلِيًّا »

 ما او را به جايگاه بالايى برديم. وجود مقدس او جلودار مركب تو مى شود. اين سخن بزرگى است. خود خداوند، در قرآن فرموده است كه وقتى آن طرف بياييد، ساقى مجلس شما خودم مى شوم :

 « و سَقَـهُمْ رَبُّهُمْ شَرَاباً طَهُوراً »

 ساقى و وكيل و كارگردان شما مى شوم. اين ها همه، آيه دارد :

 « نِعْمَ الْمَوْلَى وَنِعْمَ النَّصِيرُ »

 بدانيد كه خدا سرپرست و يار شماست ؛ نيكو سرپرست و ياورى است. انسان راه را بلد نيست اما خدا به او نشان مى دهد. اين آيات را ما مى فهميم. بيشتر مردم در فسادها و تباهى ها غرق هستند. چه شد كه دست ما را گرفتى؟ علت جدا كردن ما چيست؟ ما كه به تو نرسيديم ؛ ولى مهم اين است كه از متن فساد و فتنه و خطر، ما را عبور مى دهى. ما نمازى مى خوانيم ؛ يعنى ياغى نيستيم. اين حالى كه در آن هستيم، واللّه العلى العظيم دست شفاعت پيامبر و اهل بيت است كه به سوى ما دراز مى شود و ما را نجات مى دهد :

 « اللَّهُ وَلِىُّ الَّذِينَ ءَامَنُواْ يُخْرِجُهُم مِّنَ الظُّـلُمَاتِ إِلَى النُّورِ »

 ما را از فتنه ها بيرون مى كشد. وقتى شيطان سراغ ما مى آيد ، خدا او را دفع مى كند. اين ولايت و محبت و رحمت خدا است. وقتى حر بن يزيد، نزديك خيمه ها رسيد، پذيرفته شد و جزء اين 72 نفر شد. عرض كرد: من پيش از بيرون آمدن از كوفه، فرمانبر يزيد و مشرك بودم و به نيت محاصره تو بيرون آمدم. شما و خانواده ات را گرفتار ايشان كردم. مسيرى كه آمدم، سراسر گناه بود، پس چرا وقتى مى خواستم از خانه حركت كنم، به من گفتند : «أبشرك بالجنة» ؛ تو را به بهشت بشارت مى دهيم؟ فرمود: بله، تا چند دقيقه ديگر، اين تحقق پيدا مى كند.

اين ها همگى علامت رحمت و لطف و مغفرت و كرامت خداوند است. سفارش كرده اند كه چشم شما باز باشد تا ببينيد در چه حالى قرار داريد. ما چيزى كم نداريم. يوسف همه پاكى ها را در وجود خود جمع كرده است و همه را از يعقوب و اسحاق و ابراهيم دارد. خيلى ها هم در اين خانه ها بودند ، مانند پسر نوح ، اما اين چيزها را، نياموختند. يوسف قوى ترين مركب را به اين پاكى ها داده است. بالاترين عمل او، نه گفتن به آن زن عشوه گر است. او را بالا بردند. حالا يوسف مصر وجود شده است. به دست آوردن آن، كار مشكلى نيست، با عبادت بسيار به دست نمى آيد، بلكه با نه گفتن زياد به دست مى آيد. روزه گير و نمازخوان، شكست پذير است. كسى كه نه مى گويد و هنرمند نَه گفتن است، به دست خدا مى افتد و خود خدا او را مى برد:

 سحرگه رهروى در سرزمينى

 همى گفت اين معما با قرينى


كه اى صوفى! شراب آن گه شود صاف

 كه در شيشه بماند اربعينى

 

«ما أخلَصَ عَبْدٌ لِلّهِ  عز و جل أربَعينَ صَباحَا»

 اگر چهل شبانه روز، درون و برون را از آلودگى پاك كند

 «اِلاّ جَرَتْ يَنابِيعَ الحِكمَة مِن قَلبِهِ عَلى لِسانِه»

 چشمه هاى حكمت از قلب او بر زبان او جارى مى شود.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه