قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

صداهاى هماهنگ خلقت


يك سر اين تار:

 « نَفَخْتُ فِيهِ مِن رُّوحِى »

 يك سر اين تار:

« كُلُواْ مِمَّا فِى الْأَرْضِ حَلَـلاً طَيِّبًا »

 يك سر اينجا پاكى محض است، يك سر آنجا هم پاكى محض. حالا اين موجود دو سر پاك را كه در عالم خاك پاكى محض و در عالم معنويت، پاكى محض و همرنگى با فرشتگان آفريده شده، يك سه تار به اين با عظمتى به پهناى آفرينش يك نادان آن را به صدا در بياورد، چه صداهاى ناهنجار و آلوده از آن در مى آيد.

به قول سعدى:

 زيبقم در گوش كن تا نشنوم

 يا درم بگشاى تا بيرون روم

يا در را باز كن تا از اين محيط پرجنجال كه انواع صداهاى شيطانى از انسان درآوردند، بيرون بروم يا اگر نمى گذارى بروم، دو تا گوشم را پنبه بگذاريد تا اين صداها را نشنوم.

وقتى شمشير ابن ملجم فرق حضرت را شكافت يك مرتبه فرمود:

 «فزت و رب الكعبه»

 يعنى مى روم كه اين صداها را نشنوم، صداى شتر عايشه را نشنوم، از يك شتر صدا درآورديد، صدهزار نفر را بيچاره كرديد و به جهنم برديد. صداى شاميان را نشنوم كه معاويه صدهزار نفر را براى جنگ با من به ناحق آورد. صداى خوارج را نشنوم.

اى شمشير! على را راحت كردى، جايى مى روم كه فقط صداى پيغمبر و فاطمه را بشنوم، جايى مى روم كه صداى انبيا را بشنوم، دو شب ديگر صداى خودش را مى شنوم كه به من مى گويد:

 « يَـأَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَـئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ »

 فكر كنيم چه كسى با ما بازى مى كند؟ اى مفسدان! ما را رها كنيد، اى احزاب! ما را رها كنيد، اى دار و دسته ها! ما را رها كنيد، اى شياطين جنى و انسى ما را رها كنيد، آخر ما از خداييم

« إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّـآ إِلَيْهِ رَ جِعُونَ »

اين چه صداهايى است كه از ما ساختيد؟ بى حجابى، بدحجابى، عريانى، شراب، زنا، قمار، دروغ، تهمت، شايعه، غيبت. با چه انگشتانى تار وجود ما را مى زنيد؟ ان شاء الله خدا اين دستها را قطع كند

 « تَبَّتْ يَدَآ أَبِى لَهَبٍ وَ تَبَّ »

 اما از اين سو، چه صداهايى مى آيد. اى كاش ما را يك بار در صحراى عرفات كنار ابى عبدالله  عليه السلام راه مى دادند مى نشستيم صداى خودش را در خواندن دعاى عرفه مى شنيديم، اين صداى خداست كه از گلوى ابا عبدالله  عليه السلام در مى آيد:

«أَنْتَ الَّذِي أَزَلْتَ الْأَغْيَارَ عَنْ قُلُوبِ أَحِبَّائِكَ حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ»

تويى كه با انگشتان رحمتت تمام بيگانه ها را از دلم بيرون كردى، حالا حس مى كنم كه غير از تو هيچ كس را دوست ندارم،

«حَتَّى لَمْ يُحِبُّوا سِوَاكَ»

اين دعاى عرفه چه صدايى است؟  اين دعاى كميل چه صدايى است كه از بشر درآمده، چه صداى زيبايى است؟

 «اللهم برحمتك التى وسعت كل شى ء»

 اين چه صدايى است؟ چقدر اين صدا زيباست.

حضرت رسول اكرم  صلى الله عليه و آله مى فرمايد :

شب معراج  آنجايى كه جبرئيل هم نتوانست بيايد، جبرئيل به من گفت : ديگر جاى ما نيست، جاى انسان است. جبرئيل در مقام چهارم ماند، گفت : من ديگر پر پرواز ندارم، رفتم آنجايى كه فقط من راه را پيدا كردم، هيچ كس ديگر نرفته بود. ديدم على با من حرف مى زند. دست راستم را نگاه كردم، على نبود، دست چپ، على نبود، رو به رويم على نبود، پشت سرم على نبود، متحير شدم، گفتم بپرسم، گفتم :

يا رب! على  با من حرف مى زند، خود او كجاست؟ خطاب رسيد : نه حبيبم، من با صداى على با تو حرف مى زنم. انسان عجب صداهاى زيبايى دارد!

 
اى كاش يك بار ما را راه مى دادند آن وقتى كه هنوز سپيده صبح نزده، تاريك است، على صورتش را روى خاك گذاشته، چقدر دلنواز است، اين صدا آدم را در اوج شادى و حال و پاكى مى برد.

اين صدا مالك اشتر ، عمار ياسر ، حجر بن عدى و رشيد حجرى مى سازد، برو بالاتر، اين صدا قمر بنى هاشم مى سازد، اين صدا حسن مى سازد، اين صدا حسين مى سازد. اين صدا زينب مى سازد.

صداى يعقوب و اسحاق و ابراهيم دائم گوش يوسف را نوازش داده است كه يوسف به آن مقامات نائل مى شود.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه