قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

شخص جسور و اهانت به پيامبر اكرم

 

يك نفر پول دارى مى خواست سفره اى بيندازد. پيش خود فكر كرد كه سران قوم و خويشان خود را هم دعوت كنم. يكى از اين سران، پيامبر  صلى الله عليه و آله بود. گفت: دلم مى خواهد براى ناهار تشريف بياوريد. رسول خدا  صلى الله عليه و آله فرمود: اين خانه بت پرست است. من از غذاى او نمى خورم ، ولى چون دعوت كردى، مى آيم. او گفت: ميهمان به خانه من بيايد، ولى چيزى نخورد؟ اين براى من كشنده است. سپس گفت: من چه كار كنم تا شما بياييد و از اين سفره، غذا بخوريد؟ حضرت گفت: مسلمان شو و شهادت به توحيد و رسالت من بده و بگو كه از همه معبودهاى باطل و فرهنگ هاى منفى بريدم. حضرت آمدند، غذا خوردند و رفتند.

فردا ابى بن خلف به اين شخص گفت: شنيده ام كه ميهمانى داشتيد و اين آقا را هم دعوت كرده اى و مسلمان هم شده اى. گفت: بله.

گفت: من و دوستانم قصد داريم رابطه خود را با تو قطع كنيم.

 « الَّذِى يُوَسْوِسُ فِى صُدُورِ النَّاسِ »

 اى بيچاره! همه را رها كردى و رفتى؟ در همين جا است كه خداوند مى فرمايد: سختى و تنهايى را تحمل كن! چند روز ديگر، اسلام جهان گير مى شود به اين چند موج ظاهرى فريب نخور. اين، نقطه خطرناكى است كه انسان در اين نقطه تصميم بگيرد. همه اين جهنمى ها از همين نقطه جهنمى مى شوند.

گفت: نه، من با شما هستم. ابى بن خلف گفت: پس كار ديروز خود را جبران كن و به مسجد الحرام برو و سجده پيامبر كه تمام شد، به صورت او آب دهان بينداز.
شيطان يعنى كسى كه انسان را از خير و كرامت و ارزش داران قيچى مى كند ، اما كار دوست، وصل كردن است :

 تو براى وصل كردن آمدى

 نى براى فصل كردن آمدى

هيچ پيامبرى براى فصل كردن نيامده است ، اما شيطان همه را از تو مى بُرد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه