منابع مقاله:
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
بدون شك هر انسانى تحت هر شرايطى از مادر خود در عين سلامتى كامل وارد دنيا مى شود.
او به همراه خود عقل و وجدان و اختيار را كه مناط تكاليف الهيه و قبول حقايق ملكوتيّه و واقعيّت هاى عرشيّه است به دنيا مى آورد.
اگر اين كودك سالم و اين موجود آراسته به فطرت توحيدى و پيراسته از آلودگى هاى روانى در دامن پدر و مادرى مؤدّب به آداب انسانيّت، يا جامعه اى سالم، يا مدرسه اى واجد شرايط، يا كارگاهى از هر جهت صحيح قرار بگيرد، مؤدّب به آداب مى شود، و انسانى جامع و با فضليت به بار مى آيد.
ولى با كمال تأسّف، بيشتر كودكان به خانه اى قدم مى گذارند كه آثار تربيت الهى و انسانى در آن خانه كم است، يا اگر باشد قدرت مقابله با محيط خراب اجتماع را ندارد، كودك از خانه سالم خارج مى شود، ولى در دامن آلودگى هاى بيرون مى افتد و دچار انحرافات اخلاقى و عملى مى شود، گرچه هيچ يك از عوامل انحراف، عذرى براى او در پيشگاه حق و انسانيّت ايجاد نمى كند، چون با قدرت اختيار و عقل و وجدان مى تواند دست به دامن اولياى الهى برساند و خود را از مهالك حفظ كند.
در هر زمانى و تحت هر شرايطى مى توان از انبياى الهى و از مسائل ملكوتى و از مردان راه حق خبر گرفت، اين طور نيست كه باب هدايت به تمام معنى به روى انسان بسته باشد.
حضرت على عليه السلام در زمينه عدم معذوريت انسان به خاطر گناه و معصيت در پيشگاه الهى در دعاى كميل عرضه مى دارد:
فَلَكَ الْحُجَّةُ عَلَىَّ فِى جَميعِ ذلِكَ وَ لا حُجَّةَ لى فِيما جَرى عَلَىَّ فيهِ قَضاءُكَ، وَ الْزَمَنى حُكْمُكَ وَ بَلاءُكَ. «1»
الهى! در تمام امورى كه راه مخالفت با تو را پيمودم تو را بر من حجّت است و مرا بر آنچه بر من از گناه رفته است و حكم و امتحان و آزمايش تو مرا بر آن ملزم ساخته، بر تو هيچ حجّتى نخواهد بود.
انسان سالم در محيط آلوده منزل دچار گناه دروغ، غيبت، تهمت، تكبّر و حرص و بخل و شهوات غلط مى گردد، در صورتى كه محيط خانه سالم باشد ممكن است در خارج از منزل دچار گناهان و معاصى گردد، ولى بايد بداند كه اين گناهان ذاتى او نيست بلكه تمام آنها عارض بر او شده، مانند آدم سالمى كه از هواى آلوده يا از آب آلوده يا از غذاى فاسد دچار انواع بيمارى ها مى شود.
گناهكار بايد گناه را بيمارى و مرض به حساب آورد و بداند كه تمام آنها قابل علاج است.
توبه از گناه
هيچ گناهى نيست مگر اين كه راه جدايى و فرار از آن را آيين الهى به انسان نشان داده است.
قرآن مجيد و روايات و تاريخ، گنهكارانى را نشان مى دهد كه بر اثر بارقه الهى بيدار شده و به علاج گناهان خود برخاستند، و بعضى از آنان از اولياى خدا و عرفاى شامخ و معلم اخلاق و حقيقت شدند.
بيمار بايد به اين معنى توجّه كند كه طبيب اين بيمارى، خدا و انبياء و امامان، و نسخه علاج، قرآن و روايات، و راه رسيدن به اين طبيبان و نسخه هاى شفابخش، توبه است.
چون دانستيم گناه بيمارى است، و علاج آن صد در صد امكان پذير است، و آيات و روايات، خداوند را قبول كننده توبه و رحيم و بخشاينده و غافر معرّفى مى كند، يأس از علاج مساوى با كفر است.
انَّهُ لايَيْئَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ الَّا الْقَوْمُ الْكافِرُونَ» «2»
زيرا جز مردم كافر از رحمت خدا مأيوس نمى شوند.
قُلْ يا عِبادِىَ الَّذينَ اسْرَفُوا عَلى انْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ انَّ اللَّهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَميعاً انَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيمُ» «3»
بگو: اى بندگان من كه [با ارتكاب گناه ] بر خود زياده روى كرديد! از رحمت خدا نوميد نشويد، يقيناً خدا همه گناهان را مى آمرزد؛ زيرا او بسيار آمرزنده و مهربان است.
عظمت گناه نااميدى از رحمت حق
مسئله يأس و نااميدى گنهكار از رحمت حق، و تلقين اين معناى خلاف به قلب كه وضع من به صورتى است كه خداوند هرگز مرا قبول نمى كند، برگشتش به اين معناست كه حضرت حق قدرت بر بخشيدن و عفو مرا ندارد.
محدود كردن قدرت حق در انديشه و فكر، در حقيقت تهمت به حضرت او، و جناب او را چون مخلوق انگاشتن است، و اين گونه تفكّر نسبت به وجود مقدّسى كه قدرتش بى نهايت در بى نهايت است، گناهى بس عظيم و ستمى بس بزرگ است.
قرآن مجيد نوميدى از رحمت حق را انديشه آلوده و فكر ناپاك گمراهان مى داند:
وَ مَنْ يَقْنَطُ مِنْ رَحْمَةِ رَبِّهِ الَّا الضّالُّونَ» «4»
چه كسى جز گمراهان از رحمت پروردگارش نااميد مى شود؟!
حضرت صادق عليه السلام از قول يكى از حكما نقل مى كند كه فرموده:
الْيَأسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ اشَدُّ بَرْداً مِنَ الزَّمْهَريرِ. «5»
نااميدى از رحمت خدا به شدّت سردتر از زمهرير است.
كنايه از اين كه به قدرى اين حالت در وجود انسان حالت خنكى است كه هيچ عاقلى و عالمى و صاحب انديشه اى به آن اعتنا ندارد، چرا كه گنهكار كه از هر جهت محدود است در برابر دريايى بى نهايت در بى نهايت از رحمت و لطف و كرم و احسان قرار دارد، و نااميدى وى هيچ گونه قابل توجيه نيست.
رسول خدا صلى الله عليه و آله مى فرمايد:
يَبْعَثُ اللَّهُ الْمُقْنَطينَ يَوْمَ الْقِيامَةِ مُغَلَّبَةً وُجُوهُهُمْ- يَعْنى غَلَبَةَ السَّوادِ عَلَى الْبَياضِ-، فَيُقالُ لَهُمْ: هؤُلاءِ الْمُقْنِطُونَ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ تَعالى. «6»
نا اميدان را در قيامت به صورتى كه روسياهى آنان بر سپيد روئى شان غلبه دارد وارد محشر مى كنند، سپس عليه آنان فرياد مى كشند: اينانند نااميدان از رحمت الهى.
حديثت نامه را تعويذ جان شد |
قلم را نام تو ورد زبان شد |
|
دگر از خود چه گلها مى توان چيد |
به راهت خار مغز استخوان شد |
|
به نرمى با درشتان مى توان ساخت |
زبان هم خانه دندان از آن شد |
|
به اين راهى كه دل در پيش دارد |
نيارد راهزن بى كاروان شد |
|
به گيتى هر كه نام او سفر كرد |
غريب عالم امن و امان شد |
|
به خارپاى من تا ديده وا كرد |
ز چشم نقش پايم خون روان شد |
|
بكن كسب كمال از مى فروشان |
به يك پيمانه آدم مى توان شد |
|
در اين گلشن كليم از سير چشمى |
ز گل قانع به خار آشيان شد |
|
(كليم كاشانى)
3- قبول توبه از حضرت حق
اكنون كه دانستى، صد در صد سالم از مادر به دنيا آمده اى، و گناه چيزى جز اثرگيرى از محيط آلوده، و هواى نفس، و به عبارت ديگر: چيزى جز يك عارضه و بيمارى نيست، و اين بيمارى قابل علاج است، و راه علاج آن منحصراً رجوع به خدا و عمل به نسخه شفابخش قرآن مجيد است، و يأس و نااميدى از رحمت او جز ضلالت و گمراهى و كفر چيزى نيست، به مقام با عظمت توبه و شرايط آن و درجات اين موهبت عظيم الهى و آثار دنيائى و آخرتى آن توجّه كن.
توبه، درى از درهاى رحمت، و عنايتى از عنايات عظيم الهى، و نعمتى از نعم بى نظير حضرت محبوب است، كه محض علاج بيمارى گناه، و شفاى گناهكاران قرار داده شده است.
رويگردان از اين عنايت، و متوقّف از اين حركت، و بى توجّه به اين واقعيّت، و دلسرد از اين حقيقت، به فرموده قرآن مجيد از ستمكاران و ظالمان است.
وَ مَنْ لَمْ يَتُبْ فَاولئِكَ هُمُ الظّالِمُونَ» «7»
و كسانى كه [از اين امور ناهنجار و زشت ] توبه نكنند، خود ستمكارند.
توبه، عبادتى بزرگ و طاعتى عظيم است كه حضرت حق در قرآن مجيد نسبت به آن همچون ساير عبادات، امر واجب دارد:
وَ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا الَيْهِ انَّ رَبّى رَحيمٌ وَدُودٌ» «8»
از پروردگارتان آمرزش بطلبيد، سپس به سوى او بازگرديد؛ زيرا پروردگارم مهربان و بسيار دوستدار [توبه كنندگان ] است.
وَ تُوبُوا الَى اللَّهِ جَميعاً ايُّهَ الْمُؤْمِنُونَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ» «9»
و [شما] اى مؤمنان! همگى به سوى خدا بازگرديد تا رستگار شويد.
يا ايُّهَا الَّذينَ آمَنُوا تُوبُوا الَى اللَّهِ تَوْبَةً نَصُوحاً» «10»
اى مؤمنان! به پيشگاه خدا توبه كنيد، توبه اى خالص [كه شما را از بازگشت به گناه بازدارد].
وَ هُوَ الَّذى يَقْبَلُ التَّوْبَةَ عَنْ عِبادِهِ وَ يَعْفُوا عَنِ السَّيِّئاتِ وَ يَعْلَمُ ما تَفْعَلُونَ» «11»
و اوست كه توبه را از بندگانش مى پذيرد و از گناهان درمى گذرد و آنچه را انجام مى دهيد، مى داند.
غافِرِ الذَّنْبِ وَ قابِلِ التَّوْبِ شَديدِ الْعِقابِ ذِى الطَّوْلِ لا الهَ الَّا هُوَ الَيْهِ الْمَصيرُ» «12»
كه آمرزنده گناه و پذيرنده توبه، سخت كيفر و صاحب نعمت فراوان است.
هيچ معبودى جز او نيست. بازگشت فقط به سوى اوست.
اين دو آيه به اين معنا توجّه مى دهد كه هم توبه و بازگشت عبد گنهكار را مى پذيرم، و هم گناه او را از پرونده اش محو مى كنم و وى را مورد عفو و مغفرت قرار مى دهم.
نزديك به سى و چند بار قرآن مجيد در آياتى بس مهم، مسئله عفو حضرت حق را از تائب مطرح كرده است. نزديك به دويست و سى و دوبار توجّه به مسئله غفران و مغفرت در آيات كريمه كتاب حق داده شده است. و قريب به دويست و هفتاد و شش بار به مسئله با عظمت رحمت، در كتاب الهى اشاره شده است.
اين همه سند، آنهم در قرآن، شديدترين دلخوشى را براى بازگشت گنهكار به حضرت حق، و جدا شدن از معاصى ظاهرى و باطنى مى دهد. با اين حساب به قول حضرت سجّاد عليه السلام در مناجات تائبين، براى گناهكار در مسئله توبه چه عذرى باقى مى ماند؟
فَما عُذْرُ مَنْ اغْفَلَ دُخُولَ الْبابِ بَعْدَ فَتْحِهِ؟ «13»
پس عذر آن كه ورود به حضرت تو را بعد از باز شدن اين در، از دست نهاده چه خواهد بود؟!
توجّه به گناه و اين كه قدم گذاشتن در دايره انحراف، ستم بر نفس و ظلم به حقوق حق، و رعايت ننمودن جانب مردم است، و داراى آثار خطرناك و مهلكى در دنيا و آخرت است و رسوايى امروز و فردايش بسيار سنگين و غير قابل تحمّل است، و گناه جز هدر دادن عمر و خود را ظرف زباله شيطان قرار دادن چيزى نيست، طوفان اندوه و ندامت و حسرت و پشيمانى را در فضاى قلب برمى انگيزد، و لازمه اين حسرت و اندوه و شرم و حيا را كه عزم بر ترك و جزم بر خوددارى از گناه در آينده است، به دنبال مى آورد.
پشيمان از گناه بايد به اين معنى دقّت كند كه گناهان گذشته او از چه نوع گناه بوده است؟
اگر گناه او عبارت از ترك واجبات الهى و انجام محرّمات شرعيّه بوده توبه اش به اين است كه قضاى واجبات از دست رفته را از قبيل نماز، روزه، حج، خمس، زكات به جاى آورد، و محرمات الهيه را از قبيل زنا، شراب، قمار، دروغ، تهمت، غيبت، بخل، حسد، كينه و ... ترك كند.
اگر گناه او در رابطه با حقوق مردم و اموال ديگران بوده از قبيل ربا، رشوه، غصب مال يتيم، حق مظلوم، تقلّب و حيله در كسب، سرقت، لازم است حق هر كسى را به هر صورت جزء اموال خود آورده به او برگرداند و خلاصه خود را از حقوق حق و حقوق خلق پاك كرده و نسبت به آينده در انجام واجبات و ترك محرّمات و حفظ حقوق مردم در هر زمينه بكوشد تا مورد قبول حضرت محبوب واقع شود، و از عذاب وجدان، و آتش جهنّم برهد، و استحقاق رضايت و رضوان الهى را پيدا كند.
توبه جامع در كلام حضرت امير عليه السلام
توبه جامع و كامل در روايتى از امير المؤمنين عليه السلام درباره توبه فرموده است:
شخصى در حضور آن حضرت گفت: اسْتَغْفِرُ اللَّهَ حضرت فرمود: مادرت به عزايت گريه كند، آيا مى دانى استغفار چيست؟ استغفار درجه بلند مقامان و صدرنشينان عالم اعلى است و تحقّق آن به شش چيز است:
1- پشيمانى و حسرت نسبت به گذشته.
2- عزم بر ترك گناه براى هميشه.
3- ادا كردن حقوق مردم به طورى كه هنگام مرگ خدا را ملاقات كند در حالى كه حق كسى بر عهده اش نباشد.
4- تدارك كردن واجبات ضايع شده.
5- آب كردن گوشتى كه از حرام و لذّات حرام بر بدن روئيده و آوردن گوشت تازه در مدار توبه.
6- چشاندن زحمت عبادت بر بدن، در مقابل آنهمه خوشى و لذّتى كه از گناه و معصيت برده. هرگاه اين شش برنامه ادا شد؛ آنگاه بگو: اسْتَغْفِرُ اللَّهَ. «14»
وجوب توبه
توبه از معاصى و بازگشت از گناهان چه كبيره و چه صغيره به اتفاق جميع علما و به حكم عقل واجب است، چنانكه محقّق طوسى در «تجريد» و علّامه در شرح آن فرموده اند كه:
«به توبه و بازگشت دفع ضرر مى شود، و دفع ضرر هم عقلًا واجب است. علاوه بر حكم عقل، شرع هم حكم و امر به توبه دارد روى اين حساب شرعاً هم توبه واجب است، و وجوب آن فورى است و تأخيرش به هيچ عنوان براى هيچ كس جايز نيست».
توبه انسان از گناهان به فرموده قرآن مجيد در آيه سوم سوره تحريم بايد توبه نصوح باشد.
توبه نصوح و معناى آن
علّامه مجلسى در «شرح اصول كافى» در معناى توبه نصوح چند وجه از دانشمندان نقل كرده است:
1- توبه خالص و پاك در جهت رضاى حضرت حق نه به طمع بهشت و نه به خاطر ترس از عذاب. حدّ اين مرحله تا جائى است كه در «تجريد» فرموده: پشيمانى از گناه به خاطر ترس از جهنّم توبه نيست!
2- توبه نصوح يعنى توبه اندرز بخش، به اين معنا كه مردم ديگر با ديدن توبه او تشويق به بازگشت به حق شوند و در حقيقت وجودش در مدار توبه، نصيحت عملى براى تمام گناهكاران باشد، يا اين كه توبه آن چنان در صاحبش اثر كند كه با تمام وجود از گناه ببرد و تا پايان عمر پيرامون گناهى نگردد.
3- نصح از نصاحت به معناى خياطت است، كه در زمينه توبه مى شود توبه رفوكننده، يعنى توبه اى كه به وسيله آن هر چه از پرده ايمان و ديانت پاره شده دوخته شود، و توبه كننده را با اولياى حق و دوستان محبوب و عاشقان معبود پيوند دهد.
علّامه مجلسى رحمه الله سپس مى فرمايد:
يكى از اكابر فرموده است: در جلا دادن آينه، تنها قطع نفس و دود سياه بس نيست، بلكه بايد آن را صيقل داد تا آنچه سياهى بر جرمش نشسته پاك گردد، و دل هم به مانند آينه است به مجرد ترك گناه پاك نمى شود، بلكه جِرمِ گناهان گذشته را هم كه بر آن نشسته بايد پاك كرد، و به نور طاعتش روشن ساخت، زيرا چنانكه از هر گناهى كه كرده، تاريكى و تيرگى بر دل مى رسد، همچنين در هر عبادتى روشنايى و درخشندگى به دل مى رسد، بنابراين بايد تاريكى هر گناهى را كه به دل رسيده به نور عبادتى كه ضدّ آن است پاك كرد.
شخص توبه كننده بايد گناهان خود را مفصّلًا در نظر گيرد، و در برابر هر شرى كه از او سرزده خيرى كه در برابر آن است به همان مقدار به جا آورد، مثلًا در برابر گناه گوش دادن به غنا و آلات لهو، استماع قرآن و حديث و موعظه و مسائل دينى كند، و در برابر مسّ خطّ قرآن مجيد بدون طهارت سعى در اكرام آن و تلاوتش نمايد و در برابر مكث در حال جنابت در مساجد، اعتكاف كند. و در برابر نظر كردن به حرام سعى در نظر كردن به چيزهائى كه نگريستن به آنها عبادت است نمايد، مانند نظر كردن به خط قرآن مجيد و نظر به والدين از روى شفقت، و نظر به صلحا از سلسله جليله سادات و نظر به عترت و مانند اينها.
و در حقوق مردم، پس از توبه زياد از مال خود صدقه بدهد، و اگر غيبت كرده پس از توبه مدح و ثناى آن مؤمن را زياد بگويد، و صفات نيكش را آشكار سازد، و خلاصه در برابر هر گناهى پس از توبه از آن، عبادتى كه ضد آن است بجا آورد، چنانكه طبيعت جسمانى مرض ها را به ضدش معالجه مى كنند.
چه خوب است انسان به آثار و عواقب گناه توجّه كند، يا گناهكار را توجّه دهند، و بيدار شود يا بيدارش كنند كه گناه در برابر چه وجود مقدسى انجام گرفته و رو در روئى با كه بوده است.
انسان جواب مشت را با مشت، و درفش را با درفش، و درشتى را با درشتى، و تندى را با تندى مى دهد، بايد از او پرسيد: خداوند با تو چه كرده كه با او رو در رويى؟ آيا احسان و رحمت و لطف و محبّت و مرحمت و نعمت و عنايت و رزق و هزاران واقعيّت ديگر را كه از جانب او به انسان رسيده، با گناه و معصيت بايد جواب داد؟!
اين توجّه درون آدمى را به ندامت مى كشد و اين ندامت رو در رويى را تبديل به روبه روئى مى كند. اين روبه روئى خواسته هاى حق را جايگزين خواسته هاى غلط نفس و هواها و شهوات مى كند، و اين جايگزينى رنگ شيطانى و دوزخى را از درون گرفته بجايش رنگ الهى را مى زند.
در اين وقت است كه حال انابه و دعا دست مى دهد، حالى همراه با ناله جانسوز و خشوع و خضوع، و آدمى را به جايى مى رساند كه خود را از همه گناهكارتر مى بيند و خود و عبادتش را به حساب نمى آورد، در اين نقطه عالى و اوج عرفانى است كه انسان را با گران ترين قيمت به حساب مى آورند.
سخن عشق نه حد من و توست |
عشق گويد سخن عشق درست |
|
خانه از غير اگر پردازى |
ساز و برگى پى مهمان سازى |
|
آب و جارو زنى اين ايوان را |
تخت عزّت بنهى سلطان را |
|
راست سازى ز حجاز و ز عراق |
پرده شور و نواى عشّاق |
|
با خودى كافر مطلق باشى |
بيخودى دستخوش حق باشى |
|
با خودى قاتل و مقتولى تو |
بيخودى قابل و مقبولى تو |
|
با خودى هر چه كنى شيطانى |
بيخودى در كنف رحمانى |
|
آثار توبه و محبوبيّت تائب نزد خداوند
قرآن مجيد و روايات، آثار عجيبى براى توبه حقيقى ذكر كرده اند كه دانستنش براى همگان لازم است.
1- توبه شخص تائب را محبوب حضرت حق مى كند:
انَّ اللَّهَ يُحِبُّ التّوّابينَ وَ يُحِبُّ المُتَطَهِّرِين» «15»
يقيناً خدا كسانى را كه بسيار توبه مى كنند، و كسانى را كه خود را [با پذيرش انواع پاكى ها از همه آلودگى ها] پاكيزه مى كنند. دوست دارد.
2- تبديل سيّئات به حسنات:
الّا مَنْ تابَ وَ آمَنَ وَ عَمِلَ عَمَلًا صالِحاً فَاولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» «16»
مگر آنان كه توبه كنند و ايمان آورند و كار شايسته انجام دهند، كه خدا بدى هايشان را به خوبى ها تبديل مى كند؛ و خدا بسيار آمرزنده و مهربان است.
در زمينه آيه فوق «تفسير نمونه» چند تفسير دارد:
«الف- هنگامى كه انسان توبه مى كند و ايمان به خدا مى آورد دگرگونى عميقى در سراسر وجودش پيدا مى شود و به خاطر همين تحوّل و انقلاب درونى سيّئات اعمالش در آينده تبديل به حسنات مى شود، اگر در گذشته مرتكب قتل نفس مى شد، در آينده دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان را جاى آن مى گذارد، و اگر زناكار بود سپس عفيف و پاكدامن مى شود و اين توفيق الهى را در سايه ايمان و توبه پيدا مى كند.
ب- ديگر اين كه خداوند به لطف و كرمش و فضل و انعامش بعد از توبه كردن سيئات اعمال او را محو مى كند، و به جاى آن حسنات مى نشاند، چنانكه در روايتى از ابوذر از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى خوانيم:
روز قيامت بعضى از افراد را حاضر مى كنند، خداوند دستور مى دهد گناهان صغيره او را به او عرضه كنيد و كبيره ها را بپوشانيد، به او گفته مى شود: تو در فلان روز فلان گناه صغيره را انجام دادى و او به آن اعتراف مى كند ولى قلبش از كباير ترسان و لرزان است.
در اين جا هرگاه خدا بخواهد به او لطفى كند دستور مى دهد به جاى هر سيئه حسنه اى بدهيد، عرض مى كند: پروردگارا! من گناهان مهمى داشتم كه آنها را در اين جا نمى بينم.
ابوذر مى گويد: در اين هنگام پيامبر صلى الله عليه و آله تبسّم كرد كه دندانهايش آشكار گشت، سپس اين آيه را تلاوت فرمود:
فَاولئِكَ يُبَدِّلُ اللَّهُ سَيِّئاتِهِمْ حَسَناتٍ» «17»
ج- منظور از سيئات، نفس اعمالى كه انسان انجام مى دهد نيست، بلكه آثار سوئى است كه از آن به روح و جان انسان نشسته، هنگامى كه توبه كند و ايمان آورد، آن آثار سوء از روح و جانش برچيده مى شود و تبديل به آثار خير مى گردد، و
اين است معنى تبديل سيئات به حسنات. البته اين سه تفسير، منافاتى با هم ندارند و ممكن است هر سه در مفهوم آيه جمع باشند.» «18» 3- تائب مشمول دعاى ملائكه عرش است:
الّذينَ يَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ يُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ يُؤْمِنُونَ بِهِ وَ يَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذينَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ كُلَّ شَىْ ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذينَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبيلَكَ وَقِهِمْ عَذابَ الْجَحِيمِ» «19»
فرشتگانى كه عرش را حمل مى كنند و آنان كه پيرامون آن هستند، همراه سپاس و ستايش، پروردگارشان را تسبيح مى گويند و به او ايمان دارند و براى اهل ايمان آمرزش مى طلبند، [و مى گويند:] پروردگارا! از روى رحمت و دانش همه چيز را فرا گرفته اى، پس آنان را كه توبه كرده اند و راه تو را پيروى نموده اند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگه دار.
4 و 5- توبه باعث جلب مغفرت و دخول در بهشت است:
وَالَّذين اذا فَعَلُوا فاحِشَةً اوْ ظَلَمُوا انْفُسَهُمْ ذَكَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ الَّا اللَّهُ وَ لَمْ يُصِرُّوا عَلى ما فَعَلُوا وَ هُمْ يَعْلَمُونَ* اولئِكَ جَزائُهُمْ مَغْفِرَةٌ مِنْ رَبِّهِمْ وَ جَنَّاتٌ تَجْرِى مِنْ تَحْتِهَا الاْنْهارُ خالِدينَ فِيها وَ نِعْمَ اجْرُ الْعامِلينَ» «20»
و آنان كه چون كار زشتى مرتكب شوند يا بر خود ستم ورزند، خدا را ياد كنند و براى گناهانشان آمرزش خواهند؛ و چه كسى جز خدا گناهان را مى آمرزد؟
و دانسته و آگاهانه بر آنچه مرتكب شده اند، پا فشارى نمى كنند؛* پاداش آنان آمرزشى است از سوى پروردگارشان، و بهشت هايى كه از زيرِ [درختانِ ] آن نهرها جارى است، در آن جاودانه اند؛ و پاداش عمل كنندگان، نيكوست.
6- توبه سبب طول عمر و وسعت رزق و پديد آمدن رفاه در زندگى است:
وَ انِ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ ثُمَّ تُوبُوا الَيْهِ يُمَتِّعْكُمْ مَتاعاً حَسَناً الى اجَلٍ مُسَمًّى وَ يُؤْتِ كُلَّ ذى فَضْلٍ فَضْلَهُ وَ انْ تَوَلَّوْا فَانّى اخافُ عَلَيْكُمْ عَذابَ يَوْمٍ كَبيرٍ» «21»
و اين كه از پروردگارتان آمرزش بخواهيد، سپس به سوى او بازگرديد تا آن كه شما را تا پايان زندگى از بهره نيك و خوشى برخوردار كند، و هر كه را صفات پسنديده و اعمال شايسته او افزون تر است، پاداش زيادترى عطا كند، و اگر روى از حق برگردانيد، من از عذاب روزى بزرگ بر شما بيمناكم.
7- توبه سبب استجابت دعا است:
امام سجّاد عليه السلام مى فرمايد:
مردى اهل بيت خود را به كشتى درآورد و به دريا رفت، كشتى آنها شكست و از اهل بيت آن مرد جز همسرش كسى نجات نيافت.
زن بر تخته پاره اى نشست و امواج آب او را به يكى از جزيره هاى ميان دريا برد، درآن جزيره مردى راهزن زندگى مى كرد كه تمام كارهاى ناشايسته را مرتكب شده بود.
آن زن را بالاى سر خود ديد، پرسيد آدميزاد هستى يا پرى؟ گفت: آدميزاد، ديگر سخنى نگفت، به قصد عمل زشت زنا به او حمله كرد، آن زن بر خود لرزيد، راهزن به او گفت: چرا مى لرزى؟ در پاسخش گفت: از خدا مى ترسم.
راهزن گفت: تا كنون چنين كارى از تو سر زده؟
زن گفت: نه، به عزّت خداوند سوگند.
راهزن گفت: تاكنون كه دامنت پاك مانده اينچنين از خدا مى ترسى! به خدا قسم كه من به اين ترس سزاوارترم.
بدون اين كه به آن زن دست بزند با اندوه و حسرت و پشيمانى و ندامت به سوى خاندانش روان شد در حالى كه همتى جز توبه از گناهانش و بازگشت به سوى حضرت حق نداشت.
در اين ميان عابدى با او همراه شد، هواى فوق العاده گرم و آتش سوزان شعاع خورشيد آنان را به زحمت انداخت، راهب به جوان گفت: دعا كن خداوند بر ما سايه اى بيندازد، جوان گفت: من نزد خدا براى خود حسنه اى نمى بينم تا دليرى كنم و از او چيزى بخواهم.
راهب گفت: پس من دعا مى كنم تو آمين بگو، راهب دعا كرد، راهزن آمين گفت، در آن حال ابرى بر سر هر دو سايه انداخت، مقدار زيادى راه رفتند تا راهشان جدا شد، جوان از راهى رفت و راهب از راه ديگر، به ناگاه ابر به دنبال جوان رفت، راهب فرياد زد: اى جوان! تو از من بهترى؛ زيرا اين دعا به خاطر تو مستجاب شد، داستان خود را به من بگو، راهزن وضع آن زن را گزارش كرد، راهب گفت: آنچه گناه در گذشته كرده اى آمرزيده شد، بايد بنگرى در آينده چه وضعى دارى؟!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مصباح المتهجّد: 844، دعاى كميل؛ إقبال الأعمال: 706.
(2)- يوسف (12): 87.
(3)- زمر (39): 53.
(4)- حجر (15): 56.
(5)- بحار الأنوار: 69/ 338، باب 120، حديث 1؛ الخصال: 2/ 348، حديث 21.
(6)- بحار الأنوار: 69/ 338، باب 120، حديث 3؛ نوادر الراوندى: 18. (7)- حجرات (49): 11.
(8)- هود (11): 90.
(9)- نور (24): 31.
(10)- تحريم (66): 8.
(11)- شورى (42): 25.
(12)- غافر (40): 3.
(13)- بحار الأنوار: 91/ 142، باب 32، المناجاة الخمس عشرة، مناجاة الاولى مناجاة التائبين.
(14)- نهج البلاغه: حكمت 417، وسائل الشيعة: 16/ 77، باب 87، حديث 21028.
(15)- بقره (2): 222.
(16)- فرقان (25): 70.
(17)- عوالى اللآلى: 1/ 124، حديث 56؛ تأويل الآيات: 379، حديث 56.
(18)- تفسير نمونه: 15/ 160 و 161، ذيل آيه 70 سوره فرقان.
(19)- غافر (40): 7.
(20)- آل عمران (3): 135- 136.
(21)- هود (11): 3.
منبع : پایگاه عرفان