قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

لذّت اميد

چون شيرينى و لذّت اميد را يافت ، آتش طلب به تمام معنى در دل او شعله ور شود و به طلب مطلوب خود كه قرب الهى است با تمام جدّيّت برخواهد خواست و آن آتش به سعى او در اين زمينه ، قوّت خواهد گرفت و لحظه اى از فعاليّت براى رسيدن به او غافل نخواهد شد كه گفته اند :
 وعده وصل چون شود نزديك
 آتش شوق تيزتر گردد
 توفيق الهى
چون توفيق طلب مطلوب را يافت و به خاطر طلب به كوشش برخاست و به وسيله رياضت هاى شرعى و مجاهدت هاى نفسانى و آراسته شدن به حسنات و پاك گشتن از رذايل ، از قيود شيطانى و هواجس نفسانى و پايبندى مادّى رهايى يافت ، معشوق را مى يابد و فانى در او مى گردد و موجوديّت او تبديل به يك موجوديّت الهى صرف مى گردد .  اين مقام همان مرحله يافتن است كه در اين زمينه گفته اند : « مَنْ طَلَبَ شَيْئاً وَجَدَّ وَجَدَ وَمَنْ قَرَعَ باباً وَلَجَّ وَلَجَ » آن كس كه به طلب چيزى برآيد و بر آن اصرار و جديّت كند آن را خواهد يافت و آن كس كه درى بكوبد و سرسختى نشان دهد داخل شود .هنگامى كه عارف حجاب هاى ظلمانى را بر اثر دستورهاى الهى از آينه دل و نفس زدود ، وقتى كه نيّتى براى عارف جز خدا نماند ، زمانى كه براى عارف همّتى به جز رسيدن به مقام قرب باقى نبود ، نور معرفت تابيدن مى گيرد ؛ معرفت به اين كه در مملكت وجود جز او ديارى نيست و چون نور معرفت در دل تجلّى كند نسيم عشق بوزد ، آن عشقى كه اصل اصول است و سرمايه اى جز آن نيست عشق به خدا ، عشق به اوامر و نواهى او ، عشق به رسالت انبيا و امامت امامان  عليهم السلام . عشق به عمل صالح ، عشق به اخلاق حسنه و عشق به حركت به سوى او و قبول تحمل هر مصيبتى در راه رسيدن به مقام قربش . چون نسيم محبّت به آن كيفيّت كه در بالا گفته شد بوزد ، هيچ وحشتى از هيچ چيزى براى انسان نخواهد ماند ، از بركت آن نسيم الهيه در سايه محبوب واقعى قرار مى گيرد و با معشوق خود مأنوس شده و همنشين با دوست واقعى و مطلوب حقيقى مى گردد . و چون انس به محبوب آمد ، از چيز ديگرى لذّت نخواهد برد و هيچ عاملى قدرت برگرداندن او را از اين راه ندارد .
 موحد چو در پاى ريزى زرش
 وگر تيغ هندى نهى بر سرش
نباشد اميد و هراسش زكس
 بر اين است آيين توحيد و بس 
 به خاطر اين انس و لذت بردن از آن كه نتيجه عشق واقعى است ، امام در جمله بعد مى فرمايد :
[وَآثَرَ الْمَحبُوبَ عَلى ما سِواهُ] و اين وقت است كه محبوب را بر آنچه غير اوست او ترجيح داده و در زندگى خود او را بر هر چيزى مقدم مى دارد . اراده او و خواسته او و همت او به طور كامل  اراده و خواسته معشوق خواهد شد و اگر همه دنيا از او برگردند ، او به محبوبش انس بيشتر و عشق شديدتر پيدا خواهد كرد .
[ وَباشَرَ أَوامِرَهُ وَاجْتَنَبَ نَواهِيَهُ ]
چون به محبوب برسد ، در حقيقت از اختيار ناس و نفس درآمده و در اختيار مولا قرار گرفته ، امرى جز امر و نهى او نمى ماند ؛ زيرا بريده از نفس و خلق چگونه محكوم نفس و خلق است ؟ و متّصل به او چگونه بريده از امر و نهى است ؟ در آنجا برايش يقينى است كه اجراى اوامر و نواهى مولا باعث اتصال بيشتر است ، از اين جهت است كه بر شدت عبادت افزوده مى گردد و امر و نهى متوجّه او نخواهد شد ؛ مگر اين كه آن را به اجرا بگذارد .[ وَإِذا اسْتَقامَ عَلى بَساطِ الأُنْسِ بِالْمَحْبُوبِ مَعَ أَداءِ أَوامِرِهِ وَاجْتِنابِ نَواهِيهِ وَصَلَ إِلى رُوحِ الْمُناجاة ]


منبع : بر گرفته از كتاب عرفان اسلامي استاد حسين انصاريان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه