مقام رضا در قرآن
قرآن مجيد از دارندگان رضا تمجيد و تعريف كرده است:
رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوا عَنْهُ اولئِكَ حِزْبُ اللَّهِ أَلَآ إِنَّ حِزْبَ اللَّهِ هُمُ الْمُفْلِحُونَ» «1»
خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند. اينان حزب خدا هستند، آگاه باش كه بى ترديد حزب خدا همان رستگارانند.
رَضِىَ اللَّهُ عَنْهُمْ وَ رَضُوْا عَنْهُ ذلِكَ لِمَنْ خَشِىَ رَبَّهُ» «2»
خدا از آنان خشنود است و آنان هم از خدا خشنودند؛ اين [پاداش ] براى كسى است كه از پروردگارش بترسد.
مقام رضا در روايات
حضرت امام زين العابدين عليه السلام مى فرمايد:
مَنِ اتَّكَلَ عَلى حُسْنِ الاْخْتِيارِ مِنَ اللَّهِ لَمْ يَتَمَنَّ انَّهُ فِى غَيْرِ الْحالِ الَّتى اخْتارَهَا اللَّهُ لَهُ. «3»
كسى كه بر حسن اختيارى كه از جانب حق نسبت به او صورت گرفته تكيه كند (و آنچه خدا براى انسان اختيار مى كند نيكوست) تمنّاى حالى غير از حالى كه حق براى وى خواسته نمى كند.
امير المؤمنين على بن ابى طالب عليه السلام مى فرمايد:
نِعْمَ الْقَرينُ الرِّضا. «4»
رضاى از حق چه دوست و همنشين خوبى است.
حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:
رَأْسُ طاعَةِ اللَّهِ الرِّضا بِما صَنَعَ اللَّهُ فِيما احَبَّ الْعَبْدُ و فيما كَرِهَ. «5»
سرآغاز طاعت خداوند رضا به كرده حق است در آنچه كه عبد آن را دوست دارد يا از آن ناراحت است.
حضرت زين العابدين عليه السلام فرمود:
الرِّضا بِمَكْرُوهِ الْقَضاءِ مِنْ اعْلى دَرَجاتِ الْيَقينِ. «6»
راضى بودن به قضاى ناخوشايند خداوند، از بالاترين درجات يقين است.
حضرت امام باقر عليه السلام در تفسير آيه:
فَلا وَ رَبِّكَ لايُؤْمِنُونَ حَتّى يُحَكِّمُوكَ فِيها شَجَرَ بَيْنَهُمْ» «7»
به پروردگارت سوگند كه آنان مؤمن حقيقى نخواهند بود، مگر آنكه تو را در آنچه ميان خود نزاع واختلاف دارند به داورى بپذيرند.
مى فرمايد: منظور تسليم و رضا و قناعت به قضاى الهى است. «8» رسول حق صلى الله عليه و آله مى فرمايد: از جبرئيل معناى رضا را پرسيدم گفت:
راضى بر آقا و مولاى خود خشم نمى گيرد چه دنيا از جانب مولا به او برسد چه نرسد، و صاحب مقام رضا به عمل اندك براى خودش خشنود نيست. «9» حضرت صادق عليه السلام مى فرمايد:
انَّ اعْلَمَ النَّاسِ بِاللَّهِ ارْضاهُمْ بِقَضاءِ اللَّهِ. «10»
داناترين مردم به حضرت معبود، خشنودترين آنان به قضاى الهى است.
امام على عليه السلام مى فرمايد:
اصْلُ الرِّضا حُسْنُ الثِّقَةِ بِاللَّهِ. «11»
ريشه رضا اطمينانِ نيكو داشتن به حضرت حق است.
و نيز مى فرمايد:
الرِّضا ثَمَرَةُ الْيَقِينِ. «12»
رضا ميوه يقين است.
رسول اللّه صلى الله عليه و آله فرمود:
اعْطُوا اللَّهَ الرِّضا مِنْ قُلُوبِكُمْ تَظْفَرُوا بِثَوابِ اللَّهِ تَعالى يَوْمَ فَقْرِكُمْ وَ الاْفْلاسِ. «13»
در قلب از حضرت حق نسبت به تمام امورى كه براى شما خواسته خشنود باشيد تا به ثواب او در روز فقر و تنگدستى دست يابيد.
امام على عليه السلام فرمود:
مَنْ لَمْ يَرْضَ بِالْقَضاءِ دَخَلَ الْكُفْرُ دينَهُ. «14»
هر كس راضى به قضا نباشد، ناسپاسى وارد دينش شده است.
الهى مقام رضا مقام انبيا و اولياست، مقام عاشقان و عارفان است، مقام مجذوبان و سالكان است، ما را هم از اين مقام رضا بهره مند كن.
الهى سخت بى برگم بساز طاعت اندوزى |
همين يك اللَّه اللَّه دارم آنهم گر تو آموزى |
|
ز تشويق نفس بر خويش مى لرزم از اين غافل |
كه شمع از باد روشن مى شود هرگه تو افروزى |
|
(بيدل دهلوى)
مقام رضا در نزد عرفا
بعضى از عرفا، رضاى از حق را به اين مى دانند كه اگر مولا عبد را جاودانه در جهنّم جاى دهد، چون خواست اوست به اين خواسته راضى تر باشد از رضاى كسى كه به بهشت رفته است!
رضاى از حق، آرامش قلب است در برابر مسئوليت هائى كه حق به عبد واگذار كرده، اين آرامش باعث تسليم اعضا و جوارح به احكام مولاست.
رضا خشنودى دل است به تلخى قضا، كه در فضاى اين رضا، عبد بلا را نعمت بيند و نعمت را از منعم، پس ديده از نعمت بردارد و به ديدار منعم خوشحال و شاد و راضى گردد.
رضا قبول احكام اوست به شادى و سرور، و استقبال بلا از جانب خواص، در حدى كه عوام از بلا گريزانند!
رضا اين است كه به اين معنا يقين جزمى پيدا كند كه حضرت محبوب براى من اختيار نكرد مگر آنچه بهتر و نيكوتر است، يعنى تصرّف مالك كه حضرت حق است در مملوك كه عبد مى باشد تصرّفى حكيمانه و عالمانه و عاشقانه است، و بر وى هيچ اعتراضى نيست.
رضا اين است كه عبد اين معنى را لمس كند كه حق تعالى ايمان را كه اصل همه خوبى هاست به من عنايت فرموده، بنابراين آنچه با من كند چيزى جز امتحان و محكم كردن پاى ايمان، و رساندن من به مقام قرب نيست، و اين جز شادى خشنودى ندارد.
عارفى گفت: الهى از من خشنود باش، عارفى ديگر به او گفت: همى شرم ندارى كه رضاى كسى مى طلبى كه تو از وى راضى نيستى؟!
وقتى رضا به حكم حق در قلب عبد تجلّى كرد، و آيات قرآن و روايات را با عقل و انديشه لمس نمود، جائى براى پريشانى دل نسبت به آنچه از عنايات مادى حق در دست ديگران است نمى ماند، و مقام رضا و توجّه به اين حقيقت كه تقسيم روزى بر اساس عدل است، محلّى براى رشك و حسد نسبت به مردم نمى گذارد، و موقفى براى خوار شمردن قضا و قدر الهى به جا نمى ماند.
مسئله تقسيم معاش بر اساس عدل و عدالت و فضل و احسان در آيات قرآن مجيد و روايات و اخبار به طور مفصّل گوشزد شده، و اين فقير در جلد اول «شرح صحيفه» در اين زمينه تفسير مفصّل و جامعى آورده ام، عزيزان مى توانند به آن قسمت مراجعه كنند.
کتاب : تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دهم
نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- مجادله (58): 22.
(2)- بيّنه (98): 8.
(3)- بحار الأنوار: 75/ 106، باب 19، ذيل حديث 4؛ تحف العقول: 234.
(4)- بحار الأنوار: 66/ 408، باب 38، حديث 120؛ تحف العقول: 202.
(5)- بحار الأنوار: 68/ 139، باب 63، حديث 28؛ وسائل الشيعة: 3/ 254، باب 75، حديث 3559.
(6)- بحار الأنوار: 68/ 152، باب 63، حديث 60؛ مستدرك الوسائل: 2/ 413، باب 63، حديث 2334.
(7)- نساء (4): 65.
(8)- بحار الأنوار: 2/ 204، باب 26، حديث 89؛ المحاسن: 1/ 271، باب 37، حديث 364.
(9)- بحار الأنوار: 66/ 373، باب 38، حديث 19؛ معانى الاخبار: 261، حديث 1.
(10)- بحار الأنوار: 68/ 158، باب 63، ذيل حديث 75؛ وسائل الشيعة: 3/ 251، باب 75، حديث 3546.
(11)- غرر الحكم: 198، حديث 3927.
(12)- غرر الحكم: 103، حديث 1823.
(13)- بحار الأنوار: 79/ 143، باب 18، ذيل حديث 26؛ مستدرك الوسائل: 2/ 412، باب 63، حديث 2331.
(14)- غرر الحكم: 103، حديث 1814.
منبع : پایگاه عرفان