قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

بازگشت به اصل خويش

 

چقدر مولوى زيبا گفته است:

روزها فكر من اين است و همه شب سخنم

 كه چرا غافل از احوال دل خويشتنم

از كجا آمده ام ، آمدنم بهر چه بود

 به كجا مى روم آخر ؟ ننمايى وطنم

مرغ باغ ملكوتم ، نيم از عالم خاك

 چند روزى قفسى ساخته اند از بدنم

 و حافظ مى سرايد:

 من ملك بودم و فردوس برين جايم بود

 آدم آورد در اين دير خراب آبادم

 ما در وجود آدم و حوا عليهماالسلام به صورت بالقوه بوديم . اولين جايى كه به ما دادند :

«يَـــٔادَمُ اسْكُنْ أَنتَ وَ زَوْجُكَ الْجَنَّةَ»

 صورت ، سيرت و طبع ما در اصل بهشتى است ، پس حركات ما نيز بايد بهشتى باشد . با آن حركات است كه طبع ، صورت و سيرت بهشتى بودن را مى توانيم نگهداريم ؛

 «وَ الْعَمَلُ الصَّــلِحُ يَرْفَعُهُ»

 نعمت عمر چه جايگاهى دارد ؟ جزء اعظم نعمت هاست . اين نعمت، شكر مى خواهد .


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه