قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

رابطه عاشق و معشوق

 

داستان بصير كامل، داستان عاشق و معشوق است. خود او را مى طلبد. آدم وقتى به زيارت معشوق مى رود، معشوق هم از ديدن عاشق خوشحال مى شود، نسبت به عاشق بى تفاوت نيست! احترام به عاشق مى گذارد، با عاشق حرف مى زند، براى عاشق بهترين ميوه و بهترين غذا را مى آورد، اين ديگر طبع عشق است، وقتى كه به زيارت معشوق نائل شد، معشوق با او حرف مى زند:

 « سَلَـمٌ قَوْلاً مِّن رَّبٍّ رَّحِيمٍ »

 و بعد هم به عاشق مى گويد:

 « فِيهَا مَا تَشْتَهِيهِ الْأَنفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ »

 در اين بهشت هر چه بخواهى، در اختيارت است، من حسابى روى آن باز نكرده ام كه چه اندازه بردار، چقدر مصرف كن! من اينجا اندازه و حدود را برداشته ام! چون واقعا عشق قابل ارزيابى نيست.

معشوق چون بى نهايت است، عشقى كه وصل به اين معشوق مى شود، خود اين عشق بى نهايت است! پذيرايى معشوق از عاشق آنوقت بى نهايت مى شود!  در آنجا نهايت معنى ندارد.

اين حركت عاشقانه براى مردم بصير است و چنانچه بصيرت و روشندلى نباشد، ابزار مادى دنيا او را از مقصد اصلى دور مى كند:

 « رِجَالٌ لاَّ تُلْهِيهِمْ تَجَـرَةٌ وَ لاَ بَيْعٌ عَن ذِكْرِ اللَّهِ وَ إِقَامِ الصَّلَوةِ وَ إِيتَآءِ الزَّكَوةِ يَخَافُونَ يَوْمًا تَتَقَلَّبُ فِيهِ الْقُلُوبُ وَالْأَبْصَـرُ »

 چون حركت انتقالى ندارد، اسپر و متوقف مى شود. امام صادق  عليه السلام مى فرمايد: دور خودش مى چرخد و در اين چرخ گوشت عالم، خورد مى شود:

 « فَتَفَرَّقَ بِكُمْ »

 سپس روز قيامت كه وارد مى شود، مى بيند دستش از همه چيز خالى است، چون معشوقى در قيامت ندارد كه آن معشوق با او حرف بزند، به او جا بدهد، و از او پذيرايى بكند.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه