قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

سعادت در توجه و بصيرت

 

اما كسانى كه ريشه در خدا دوانده اند و از آنجا تغذيه مى كنند، آنها تمام اين ابزار را تبديل به خير، به سعادت، به اخلاق، به عمل صالح، به كرامت، به مركب سفر به سوى پروردگار بزرگ عالم مى كنند! آنها بدن را خرج خدا مى كنند! كسب را براى خدا انجام مى دهند! پول را براى خدا در مى آورند! محور عشقشان پروردگار است و دور خود پروردگار مى چرخند! همتشان هم اين است كه فردا جهنم نروند، جهنم نرفتن كه هنر نيست، قيامت بچه ها مرده در طفوليت جهنم نمى روند، قيامت هر كس كه ديوانه به دنيا آمده و صد سال هم ديوانه بوده، جهنم نمى رود. مگر جهنم نرفتن هنر است!؟

امام صادق  عليه السلام درباره آنها كه براى جهنم نرفتن كار نمى كنند مى فرمايد:

 «يَحُومُ حَوْمَ رَبِّهِ  عز و جل.»

 دور خدا مى گردند، طوافشان را برداشته و آنجا برده اند. مكه هم كه مى روند،  دور كعبه نمى چرخند، كعبه به عنوان يك نشانه است، آنجا هم دور خود حق مى چرخند! در هر دايره اى كه مى زنند، سيصد و شصت مليارد مليارد سال جلو مى روند! فقط دور خدا مى چرخند!

اميرالمؤمنين  عليه السلام چون نگرانى از زندگيش ندارد، بعد از ضربت ابن ملجم

 «فُزْتُ وَ رَبِّ الْكَعْبِة»

 مى گويد.

مال دنياى خود را وقف فقيران مى كند، بدنش را خرج جهاد و عبادت مى كند، بچه دار شدن او براى لذت بردن نيست، بلكه براى تحويل دادن حسن و حسين و زينب و كلثوم و قمر بنى هاشم مى باشد! من اگر نان و سركه خوردم، در كارگاه وجودم اين نان و سركه را تبديل به نهج البلاغه كردم! من دور خدا مى گشتم كه اين همه شاخ و برگ ماندنى از من پيدا شد:

 « مَن كَانَ يَرْجُواْ لِقَآءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلاً صَــلِحًا وَ لاَ يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدَا »

 اميرالمؤمنين  عليه السلام به مردم زمان خودش مى گفت: اين دنيايى كه الان در آن زندگى مى كنيد، قبل از شما اينقدر آدميزاد در اين دنيا بوده، هر جنسى كه در اين دنيا مى بينيد، اينها غذاهاى فاسد لاى دندانهاى گذشتگان است كه ملك الموت با خلال، كثافتهاى دندانهاى آنها را بيرون ريخته، طلاهاى مانده، نقره هاى مانده، زمينهاى مانده، ملك هاى مانده! اين دنيا، دنياى كهنه است، نو نيست!

اين تهران دويست و پنجاه سال است كه از عمرش گذشته، خيلى كهنه است.  يك لجن كهنه زمان اواخر زنديه است كه آقامحمد خان قاجار، در كرمان چشمهاى مردم را زنده زنده بيرون كشيد، از هر كس خوشش نمى آمد مى گفت: سرش را ببريد، يك آدم فاسد مفسد تهران را بنا گذاشت! در اين دنيا خبرى نيست، اين قدر گناه نكنيد.

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه