قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

قرآن، همدم انسان در تاريكى ‏هاى خطرناك‏

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان 

 

انسان، علاوه بر جسم داراى جوهرى مجرد كه زنده و توانا و دانا و مختار است كه از اين حقيقت به نفس ناطقه يا روان تعبير مى شود و به عبارت ديگر وجودى كه مجموعه اى از روح و جسم با متعلّقات آنهاست. درباره ريشه واژه انسان از سوى اهل لغت و معرفت سه نظريه بيان شده است:

1- إنس: برخى معتقدند كه: انسان برگرفته از ماده إنس است كه در مقابل وحش و حيوان و چارپايان و موجودات بدون عقل و دانش و ادب به كار گرفته مى شود.

و گاهى إنسىّ و إناس و أناسى هم در متون دينى در برابر جنّ و فرشته و شيطان و موجودات آسمانى به كار رفته است و در بيشتر آيات قرآنى و روايات اين معنا اراده شده است.

2- نسيان: برخى از اهل ادب و عرفان معتقدند: ماهيّت انسان به حسب خلقت او كه داراى نيروها و حواس گوناگون است و گاهى دچار غفلت و شبهه و فراموشى مى شود؛ از ماده نسيان است. زيرا موجودى از جنس آدم به خاطر آفرينش پيچيده و مرموزى كه دارد جريان گذشته خويش را، از ذهن و فكر و دانش كسبى خود از ياد مى برد پس منكر تعهّد و تكاليفتش مى شود در حالى كه خلاف واقعيّت هم نيست.

خداوند منّان پس از آفرينش آدم و حوا آنها را به امرى كوچك آزمايش نمود، ولى آنان در اوّلين مرحله از آن آزمون شكست خورده بيرون آمدند و پروردگار در حق آنان فرمود:

وَ لَقَدْ عَهِدْنَآ إِلَى ءَادَمَ مِن قَبْلُ فَنَسِىَ وَ لَمْ نَجِدْ لَهُ عَزْمًا» «1»

يقيناً پيش از اين به آدم سفارش كرديم [كه از ميوه آن درخت نخورد] پس فراموش كرد و عزمى استوار براى او نيافتيم.

3- انس: برخى از حكما و دانشمندان علم اخلاق بر اين باورند كه بنيان هويّت انسان از ماده انس و حبّ قلبى است و خو گرفتن و همدلى و عشق ورزى به دور از وحشت از ويژگى هاى برجسته انسان است. و در اصطلاح انديشمندان، انسانيّت آدمى به مكارم اخلاقى مانند تربيت و ادب و عاطفه و سجاياى نيكوى اوست.

از افلاطون نقل شده كه گفته است:

«آدميزاد را نشايد انسان خواند جز اين كه وى در علم و ادب انسان باشد.» «2»

 

انسانيت در كلام امام على عليه السلام

 

امام على عليه السلام در نامه خويش به مالك اشتر، اصالت حقيقى انسان را چنين ترسيم مى فرمايد:

وَ اشْعِرْ قَلْبَكَ الرَّحْمَةَ لِلرَّعِيَّهِ وَ الْمَحَبَّةَ لَهُمْ وَ اللُّطْفَ بِهِمْ وَ لاتَكُونَنَّ عَلَيْهِمْ سَبُعاً ضارِياً تَغْتَنِمُ اكْلَهُمْ، فَإِنَّهُمْ صِنْفانِ: إِمَّا أَخٌ لَكَ فِى الدِّينِ وَ امّا نَظيرٌ لَكَ فِى الْخَلْقِ. «3»

مهربانى و محبّت و لطف به رعيّت را شعار قلب خود قرار ده، بر رعيّت همچون حيوان درنده مباش كه خوردن آنان را غنيمت دانى، كه رعيّت بر دو گروهند: يا برادر دينى تواند، يا انسان هايى مانند تو.

حضرت در سفارش ديگرى به محمد حنفيه چهره انسانى را به گونه روشن ترى بيان مى فرمايد:

بدان كه انسانيّت مرد مسلمان به دو وجه است:

الف- انسانيّت در عرصه خانه و وطن خود كه عبارت است از تلاوت قرآن و همنشينى با دانشمندان و مطالعه احكام و علوم دينى و مواظبت بر نماز در جماعت.

ب- انسانيّت در سفر كه عبارت است از بذل كردن مال و توشه خود، به همسفران، كمتر مخالفت كردن با همراهان، و در همه حالات زياد به ياد خدا بودن. «4» انسان با هر چيزى كه همدم گردد؛ در آغاز شيفته او مى شود و سپس به خاطر علاقه زياد به او عشق مى ورزد. اگر معشوق او مجازى باشد؛ به او لذّت جسمى و روانى زودگذرى دست مى دهد و شيطان در پديد آوردن چنين هوسى هنرمند است.

اما اگر آن معشوق حقيقى باشد؛ به او آرامش معنوى و روحى دست مى دهد و از الطاف خداوند به مؤمن اين است كه خلوتى براى انس با خودش و تلاوت كتاب وحى آسمانى فراهم مى سازد، كه هيچ لذّت و شيرينى بالاتر از انس با آنان نيست.

امير المؤمنين عليه السلام مولاى عارفان در وصف عاشقان خدا مى فرمايد:

اللَّهُمَّ إِنَّكَ آنَسُ الْآنِسينَ لِاوْلِيائِكَ وَ احْضَرُهُمْ بِالْكِفايَةِ لِلْمُتَوَكِّلينَ عَلَيْكَ، تُشاهِدُهُمْ فى سَرائِرِهِمْ وَ تَطَّلِعُ عَلَيْهِمْ فى ضَمائِرِهِمْ وَ تَعْلَمُ مَبْلَغَ بَصائِرِهِمْ. فَاسْرارُهُمْ لَكَ مَكْشُوفَةٌ وَ قُلُوبُهُمْ الَيْكَ مَلْهُوفَةٌ. إِنْ اوْحَشَتْهُمُ الْغُرْبَةُ آنَسَهُمْ ذِكْرُكَ وَ انْ صُبَّتْ عَلَيْهِمُ الْمَصائِبُ لَجَأُوا الَى الْإِسْتِجارَةِ بِكَ، عِلْماً بِانَّ ازِمَّةَ الْامُورِ بِيَدِكَ، وَ مَصادِرَها عَنْ قَضائِكَ. «5»

بار خدايا، تو براى عاشقانت بهترين مونسى، و براى كفايتِ مهمّ آنان كه بر تو اعتماد نمايند از همه حاضرترى، آنان را كه در باطنشان مشاهده مى كنى، و به نهانشان آگاهى، و اندازه بيناييشان را مى دانى. بنابراين رازهايشان نزد تو معلوم است، و دلهايشان به جانب تو در غم و اندوه. اگر تنهايى آنان را به وحشت اندازد ياد تو مونسشان شود، و اگر مصائب به آنان هجوم آرد به تو پناه جويند، زيرا مى دانند زمام همه امور به دست تو، و سرچشمه تمام كارها در كف با كفايت فرمان توست.

بنابراين مأنوس بودن با خداوند و قرآن او، بسيارى از وحشت ها و تنهايى ها را كه زمينه ساز توليد بيمارى هاى روانى و اجتماعى مى شود، از بين مى برد، و امنيّت را در درون خانه و جامعه برقرار مى سازد.

رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله مى فرمايد:

إِدَّخِرُوا لِبُيُوتِكُمْ نَصيباً مِنَ الْقُرآنِ، فَإِنَّ الْبَيْتَ إِذا قُرِئَ فِيهِ أَنِسَ عَلى أَهْلِهِ وَ كَثُرَ خَيْرُهُ وَ كانَ سُكَّانُهُ مُؤْمِنِى الجِنِّ وَ إِذا لَمْ يُقْرَأ فِيهِ أَوْحَشَ عَلَى أَهْلِهِ وَ قَلَّ خَيْرُهُ وَ كانَ سُكَّانُهُ كَفَرَةَ الجِنِّ. «6»

براى خانه هايتان بهره اى از قرآن بگيريد كه اگر در خانه قرآن قرائت شود قارى با خانواده اش انس مى گيرد و بركتش فراوان شود و موجودات پنهان مؤمن در آن سكونت مى كنند و اگر در آن قرآن خوانده نشود با اهلش أنس نمى يابد و خيرش اندك مى گردد و شياطين نامرئى كافر در آن خانه ساكن مى شوند.

انس با قرآن آثار نيك بسيارى دارد كه از مهمترين آن كنترل هواى نفس است.

پيامبر خدا صلى الله عليه و آله در اين باره مى فرمايد:

المُؤْمِنُ قَيَّدَهُ القُرآنُ عَنْ كَثيرٍ مِنْ هَوَى نَفْسِهِ. «7»

قرآن، دست و پاى مؤمن را در برآوردن بسيارى از خواهش هاى نفسانى بسته است.

از فايده هاى بارز همدمى با قرآن كريم اين است كه: كسى كه با قرآن انس و محبّت مى ورزد و به معانى و دستورهاى آن توجّه دقيق مى كند و آرام و شمرده قرائت مى كند، به يقين خطورات شيطانى و وسوسه هاى او بر دل و جان نمى نشيند؛ زيرا به طور طبيعى هر چه را دل با آن مأنوس باشد و در عرصه ذهن بماند با او زندگى مى كند و كسى كه پيوسته با كتاب خدا همدم است و آيات رحمت و عزّت را به عمق جان مى فرستد، انسانِ تربيت يافته اى شود كه هوس هاى ناپسند و كردار حيوانى از او سر نزند و از سخن باطل فريب نخورد و از اندرزها و موعظه هاى آگاهانه بهره كافى گرفته براى سازندگى و كمال وجود خويش به كار گيرد.

و در پايان كوشش ها، براى كسب بسيارى از حقايقِ كتاب حق، قلب او آمادگى دريافت عجايب و انبوه اسرار نهفته در قرآن را پيدا مى كند و خود را عامل به فرامين كتاب و حامل امانت و وارث پيام سنگين حق به شمار خواهد آورد و اين چنين رسالتى تنها در دل هاى بزرگ و مردان عارفى چون معصومان عليهم السلام قرار مى گيرد.

از نمونه هاى بارز سيره اولياى خداوند در انس شبانه با كلام حق، شيفتگى اباعبداللّه الحسين عليه السلام به قرآن در شب عاشورا است.

در مقتل آمده است راوى گفت: روز نهم محرّم امام حسين عليه السلام ملاحظه كرد كه دشمنان براى جنگيدن شتاب مى ورزند و محاصره را تنگتر مى كنند و به پندها و اندرزها توجّه نمى كنند، به برادرش عباس عليه السلام فرمود: اگر مى توانى نزد دشمنان برو و آنان را از جنگ با ما منصرف كن؛ اين كار را انجام بده؛ تا امشب براى پروردگارمان نماز و دعا و استغفار به جاى آوريم چرا كه خدا مى داند من نماز براى او و تلاوت آيات كتابش را و دعا و طلب مغفرت را دوست مى دارم. به اين منظور حضرت عباس عليه السلام به نزديك دشمن رفت و از آنان مهلت گرفت. «8»

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

(1)- طه (20): 115.

(2)- ربيع الأبرار: 3/ 217.

(3)- نهج البلاغه: نامه 53.

(4)- بحار الأنوار: 1/ 200، باب 4، حديث 5؛ الخصال: 1/ 54، حديث 71.

(5)- نهج البلاغه: خطبه 218.

(6)- كنز العمال: 15/ 393، حديث 41525؛ صحيفة الرضا عليه السلام: 289، حديث 40.

(7)- كنز العمال: 1/ 162، حديث 814؛ التحصين، ابن فهد حلى: 26، حديث 40.

(8)- بحار الأنوار: 44/ 392، باب 37، ذيل حديث 2؛ اللّهوف، سيد ابن طاووس: 89.

 

مطالب فوق برگرفته شده از 

کتاب:تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد یازدهم 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه