قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

خدا و پاداش رسالت پیامبران

 

نوشته: حضرت استاد حسین انصاریان

 

پاداش رسالت پيامبران فقط بر عهده حضرت رب است

پيامبران الهى با شوق و رغبتى بسيار براى اداى مسئوليت بسيار سنگين خود، كه همانا نجات مردم از كفر و شرك، و آراستن آنان به ايمان و عمل صالح بود، تا نثار جان خود قدم پيش نهادند و از تبليغ دين الهى در هيچ زمينه اى فرو گذار نكردند.

پاداش زحمات آنان، آن هم زحماتى طاقت فرسا در بيدار نمودن و هدايت كردن مردم، كه هر ساعت و هر روز با رنج ها و مشقت هاى فراوان همراه بود، به خاطر ارزش و عظمتى كه داشت، از عهده ملت هائى كه در ميانشان مبعوث به رسالت مى شدند برنمى آمد، مگر نه اين است كه اميرالمؤمنين (ع) فرمود:

«ان رسول الله قال لى يوم الخيبر: لان يهدى الله بك رجلا واحدا خير لك مما طلعت عليه الشمس:» «1»

پيامبر خدا روز خيبر به من گفت: اين كه خدا يك نفر را به وسيله تو هدايت كند، براى تو بهتر است از آنچه آفتاب بر او طلوع مى كند!

پيامبران ملت ها و امت هاى زمان خود، و بسيارى را پس از خود با امواج نورانى تعليماتشان كه عددشان بر كسى روشن نيست هدايت كردند، چه كسى جز مالك خزائن آسمان ها و زمين كه هزينه كردنش از خزائنش نمى كاهد مى تواند از عهده پاداش زحمات پيامبران برآيد.

آرى او كه مالك آسمان ها و زمين، و ملك ملكوت و غيب و شهود و همه هستى و اجزاء آن است، و همواره ايجاد و اختراع و گستردن آفرينش در دست قدرت اوست، و پهناى بهشت عنبر سرشتش پهناى آسمانها و زمين است و آنچه

نعمت در اوست ابدى و كم شدنى نيست پاداش پيامبران را بهتر و بيش از زحمات آنان به آنان عنايت مى كند.

پيامبران به صراحت به ملت ها اعلام كردند كه ما هيچ اجر و پاداشى از شما نمى خواهيم زيرا شما را قدرت پاداش دادن به ما نيست، ارزش كار ما كه تبليغ دين و هدايت شماست از نظر عظمت و كيفيت در قله اى قرار دارد كه جز خدا كسى قدرت پاداش دادن به آن را ندارد، پس چشم ما به پاداش مالك و مربى جهانها و جهانيان است.

نوح و هود و صالح و لوط و شعيب چنان كه در سوره شعراء آيات 109- 127- 145- 164- 180 مطرح است به ملت هاى خود گفتند:

وَ ما أَسْئَلُكُمْ عَلَيْهِ مِنْ أَجْرٍ إِنْ أَجْرِيَ إِلَّا عَلى رَبِّ الْعالَمِينَ:*

من از شما «در برابر زحماتى كه براى ابلاغ رسالتم متحمل شدم» هيچ پاداشى درخواست نمى كنم، پاداش من فقط برعهده مالك و مربى جهانها و جهانيان است.

 

جادوگران زمان موسى با اژدها شدن عصا آگاه به ربوبيت شدند.

فرعون كه براى شكست دادن موسى به جادوگران پر قدرت خود دلگرم بود به آنان گفت:

حيله و نيرنگتان را گرد آوريد، آنگاه صف كشيده بيائيد كه مسلماً امروز كسى كامياب و پيروز است كه برترى بر موسى و هارون داشته باشد.

ساحران وقتى به ميدان معهود قدم گذاشتند گفتند: اى موسى يا تو عصايت را مى افكنى، يا ما نخستين كسى باشيم كه ابزار و وسايل خود را مى افكند؟

موسى گفت: بلكه شما بيفكنيد، پس وقتى افكندند ناگهان ريسمان ها و چوبدستى هايشان بر اثر جادويشان در خيال چنان وانمود شد كه با سرعت به راه افتادند.

موسى در دلش ترسى احساس كرد، به او گفتيم مترس كه بى ترديد تو در همه امورت برترى.

آنچه را در دست دارى بيفكن تا همه ساخته هايشان را ببلعد، يقيناً آنچه را ساخته اند واقعيت ندارد فقط نيرنگ جادوگراست، و جادوگر هر جا درآيد پيروز نمى شود.

چون عصايش را انداخت و ساخته هاى جادوگران را بلعيد، جادوگران از عظمت كار دريافتند كه اين كار امرى است كه فقط به اراده مالك و خالق و مدبر هستى صورت گرفته، و از عهده هيچ بشرى برنمى آيد، و ربطى به سحر و جادو هم ندارد، و اگر موسى در ارتباط با مالك و مربى آفرينش نبود، اين واقعه يقيناً صورت نمى گرفت، بر اساس اين دريافت صحيح نسبت به ربوبيت حضرت حق بود كه سجده كنان به رو در افتادند و گفتند:

ما به رب هارون و موسى از روى صدق و يقين ايمان آورديم. «2»

 

دشمن هم به ربوبيت حضرت او آگاه است.

خداى مهربان نسبت به خطرهائى كه متوجه فكر و انديشه، و اعمال و اخلاق و به ويژه قلب انسان است به انسان در بسيارى از آيات قرآن هشدار مى دهد، و كانون همه آن خطرات را شيطان دانسته و او را به عنوان دشمن آشتيناپذير او معرفى مى كند.

إِنَّ الشَّيْطانَ كانَ لِلْإِنْسانِ عَدُوًّا مُبِيناً: «3»

بى ترديد شيطان همواره براى انسان دشمنى آشكار است.

او پس از اين كه در ارتباط با امتناع از سجده بر آدم از مقام معنوى اش سقوط كرد، و از پيشگاه حضرت حق طرد شد. و به لعنت ابدى گرفتار گشت با توجه به يقينى كه به ربوبيت حضرت حق داشت و مى دانست كه تنها مالك هستى و مدبّر شئون موجودات، و متصرف در زمان و مكان و چيره بر همه امور وجود مقدس اوست با توسل به ربوبيت و مالكيت آن ذات اقدس، درخواست مهلت زنده ماندن تا روز قيامت را از درگاه رب العزّه نمود.

قالَ رَبِّ فَأَنْظِرْنِي إِلى يَوْمِ يُبْعَثُونَ قالَ فَإِنَّكَ مِنَ الْمُنْظَرِينَ إِلى يَوْمِ الْوَقْتِ الْمَعْلُومِ: «4»

شيطان گفت اى مالك و سرور من، مرا تا روزى كه همگان برانگيخته مى شوند مهلت ده، خدا گفت: تو از مهلت يافتگانى تا روز آن زمان معين.

 

رزق و روزى معلول ربوبيت حضرت حق است

خورشيد بر سطح درياها مى تابد، از روى سطح آب بخار به طرف بالا حركت مى كند، در فاصله اى معين ميان هوا و زمين ابر تشكيل مى شود، پس از فعل و انفعالات شگفت آور، ابرها به صورت منابعى عظيم از برف و تگرگ و باران در مى آيد، سپس به اذن حضرت او كه مالك آسمان ها و زمين و هر چه ميان آنهاست، برف و باران بر زمين مى بارد، و همه مواد حياتى و غذائى پس از باريدن برف و باران در كره زمين فراهم مى گردد.

وَ أَنْزَلْنا مِنَ الْمُعْصِراتِ ماءً ثَجَّاجاً، لِنُخْرِجَ بِهِ حَبًّا وَ نَباتاً، وَ جَنَّاتٍ أَلْفافاً: «5»

و از ابرهاى متراكم و باران زا، آبى ريزان نازل كرديم، تا به وسيله آن دانه و گياه برويانيم، و باغ هائى از درختان به هم پيچيده و انبوه بيرون آوريم.

أَمَّنْ خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ لَكُمْ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها ..... «6»

(آيا معبودانى كه به جهل و نادانى انتخاب كرده ايد نقشى در زندگى شما دارند) يا آن كه آسمان ها و زمين را آفريد، و به سود شما از آسمان آبى نازل كرد كه به وسيله آن باغ هائى شاداب و با طراوت رويانديم، كه از عهده شما بر نمى آيد درختى از آن باغ را برويانيد!

آيا در حوصله و قدرت كسى هست كه فعل و انفعالات سه ماهه بهار و سه ماهه تابستان را حساب كند، و ميليارها حادثه پر فايده اى را كه در بستر طبيعت به جريان مى افتد تا حبه ها و حصه ها و دانه هاى نباتى پس از باران آسمانى سر از زمين بيرون آورد، و هر يك تبديل به ده ها و صدها و هزارها مثل خود شود، تجزيه و تحليل كند؟!

ما دورنمائى از جهان طبيعت را كه گوشه اى از آن آسمان و زمين است مشاهده مى كنيم كه بر اثر هميارى و همبستگى عناصر غير قابل شماره در اين آسمان و زمين دانه ها و نباتات و محصولات و ثمرات پس از رشد لازم در اختيار ما قرار مى گيرند، و ما از آنها براى حفظ حيات و تداوم آن بهره مى گيريم.

اگر به دقت بنگريم به اين حقيقت كه قرآن مجيد هم گوياى آن است پى مى بريم كه همه اين امور جلوه مالكيت و توجه تربيتى حضرت رب العزّه در پهن دشت هستى است و اگر يك لحظه اين توجه تربيت تكوينى را از سفره طبيعت باز دارد، خيمه حيات سرنگون مى شود، و بساط زندگى موجودات زنده بر باد مى رود، و سطح كره خاك به گورستانى خاموش كه در هر گوشه اش مليون ها مرده متعفن افتاده تبديل مى گردد!!

قرآن مجيد درباره ى رزق و روزى با توجه به سطور گذشته مى فرمايد:

وَ فِي السَّماءِ رِزْقُكُمْ وَ ما تُوعَدُونَ فَوَ رَبِّ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ إِنَّهُ لَحَقٌّ مِثْلَ ما أَنَّكُمْ تَنْطِقُونَ «7»

رزق و روزى شما و آنچه به آن وعده داده مى شويد در آسمان است.

پس سوگند به مالك و مدبّر آسمان و زمين كه آنچه را كه وعده داده مى شويد يقينى و درست است، همان گونه كه شما هنگام سخن گفتن يقين داريد سخن مى گوئيد.

 

كثرت مشرق ها و مغرب ها جلوه ربوبيت است.

مالك و مدبّر زمين و همه ستارگان آسمانى تدبيرش اقتضا كرد، كه زمين و مجموعه ستارگان را كروى شكل بيافريند و همه آنها را در گردونه دو حركت وضعى و انتقالى قرار دهد، كروى بودن آنها و گردش وضعى شان در هر منظومه اى به دور خورشيد خاص آن منظومه سبب پديد آمدن مشرق ها و مغرب ها در هر كره اى شد.

قرآن مجيد كه ابتداى نزولش در مكه بود، سرزمينى كه به خاطر سايه ظلمانى بى سوادى يك خواننده و يك نويسنده نداشت در يك آيه به اين پديده طبيعى يعنى مشارق و مغارب هر كره اى با اتصالش به ذكر ربّ اشاره كرد، كه بايد آن را جزء معجزات علمى اين كتاب به حساب آوريم.

فَلا أُقْسِمُ بِرَبِّ الْمَشارِقِ وَ الْمَغارِبِ إِنَّا لَقادِرُونَ «8»

به مالك و مدبر مشارق ومغارب سوگند كه ما (بر هر كارى) توانائيم.

 

ولايت اميرالمؤمنين (ع) جلوه تام ربوبيت تشريعى است.

مالك جهانها و جهانيان كه مصالح مملوك خود را حكيمانه تدبير مى كند و در اين زمينه به انسان توجه ويژه اى دارد، نپسنديد كه زحمات پيامبرش در تبليغ و تبيين قرآن و امورى كه پس از او در جهت تكميل هدايت امت و رشد و كمال آنان ضرورى و لازم است هدر رود، و چراغى كه پيامبر در سايه وحى براى نجات مردم از تاريكى ها برافروخت، و همه لحظات عمر پرمايه و با ارزشش را براى روشن نگاه داشتن آن هزينه كرد خاموش شود.

واجب عقلى و ضرورت شرعى بود كه آن حضرت براى حفظ آثار زحماتش، و تداوم روشنى چراغ هدايت، و در امان ماندن امت از انحراف جانشينى را كه از هر جهت قدرت مديريت امور امت را داشته باشد، و در علم و عمل، و تقوا و پاكى، و سلامت روح و جان، و صداقت و شجاعت هم سنگ خودش باشد انتخاب و به امت معرفى نمايد و اطاعت و پيروى از او را واجب الهى اعلام كند، و مخالفت با او را مساوى كفر و ارتداد بشمارد.

مالك و مربى جهانها و انسان بر اساس اين ضرورت به پيامبرش اعلام كرد كه كسى براى اين مقام كه مقام امامت و ولايت و سرپرستى امت است جز على بن ابى طالب شايستگى و لياقت ندارد، و اوست كه از هر جهت مى تواند ربوبيت تشريعى را در امت تداوم بخشد و راه تو را ادامه دهد، و جامعه نوپاى اسلامى را از خطرات سنگينى كه از ناحيه يهوديت و مسيحيت و نفاق متوجه امت است حفظ نمايد، و آئين الهى را از ضربه تحريف نگاه دارد.

اين معنا در ضمن يك آيه كه به اتفاق همه دانشمندان و علما و حكما و عرفاى شيعه، و منصفين از مفسران و بزرگان اهل سنت در حق على بن ابى طالب نازل شده اعلام شد:

يا أَيُّهَا الرَّسُولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْكَ مِنْ رَبِّكَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَما بَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُكَ مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الْكافِرِينَ: «9»

اى پيامبر حكمى كه از سوى پروردگارت، [مالك و مربى و مدبرت، درباره ولايت و رهبرى على بن ابى طالب ] بر تو نازل شده است به مردم برسان و اگر به انجام اين كار بر نخيزى رسالت خدا را كه بر عهده تو بوده نرسانده اى، [نگران حسودان و دشمنان مباش ] خدا تو را حفظ مى كند، بى ترديد خدا گروه ناسپاسان [نسبت به ولايت و رهبرى را به خاطر اين كه مى داند از شدت حسادت و كينه به پذيرفتن آن تن در نمى دهند] به صراط مستقيم و خوشبختى و سعادت هدايت نمى كند!

حضرت باقر و حضرت صادق (ص) مى فرمايند:

خدا به رسول خود وحى كرد كه: على بن ابى طالب را (براى رهبرى امت و تداوم حكومت عدل) جانشين خود قرار دهد، پيامبر بيم داشت كه ابلاغ اين حقيقت عظيم بر برخى از صحابه گران آيد!! لذا خداوند براى تشجيع به آشكار شدن اين امر حياتى و تهديد به اين كه اگر آن را ابلاغ نكند اصل رسالت خدا را به مردم نرسانيده است، فرمان عملى ساختن جانشينى على (ع) را صادر كرد.

مفسر بزرگ، امين الاسلام طبرسى در مجمع البيان مى گويد: عياشى در تفسير خود از ابن عمير، او از ابن اذنيه او از كلبى او از ابوصالح او از ابن عباس و جابربن عبدالله نقل نموده كه گفته اند: خدا به فرستاده خود رسول بزرگوار اسلام فرمان داد على بن ابى طالب را به جانشينى خود منصوب نمايد و پيامبر از اين موضوع مى ترسيد كه چنانچه پسر عموى خود را به اين مقام منصوب نمايد مورد طعن قرار گيرد، خداوند طىّ نزول اين آيه فرمان به اين معنى داد و رسول خدا در روز غدير خم به ولايت على قيام نمود، و نيز ابوالحمد از حاكم ابوالقاسم حسكانى در كتاب شواهد التنزيل طى اسنادى از ابوعمير و نيز در همين كتاب به سندى از حيان بن على علوى او از ابوصالح او از ابن عباس روايت كرده كه: گفته اند: اين آيه در شأن على (ع) نازل شده و رسول خدا على بن ابى طالب را بر روى دست بلند كرد و فرمود:

«من كنت مولاه فعلى مولاه اللهم وال من والاه و عاد من عاداه»

هر كس من سرپرست و رهبر و مولاى او هستم، على رهبر و مولاى اوست، خدايا دوست بدار هر كه او را دوست بدارد، و دشمن دار هر كه او را دشمن باشد. «10»

 

 

پی نوشت ها:

 

 

______________________________

 

(1)- شرح نهج البلاغه ابن ابى الحديد ج 4، 13.

(2)- ترجمه و توضيح آيات 64 تا 70 سوره طه.

(3)- اسراء، 53.

(4)- حجر، 36- 38.

(5)- نبأ، 14- 16.

(6)- نمل، 60.

(7)- ذاريات، 22- 23.

(8)- معارج، 40.

(9)- مائده، 67.

(10)- نمونه بينات در شأن نزول آيات، 301.

 

 

 مطالب فوق برگرفته شده از کتاب تفسير حکیم، جلد یک 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه