قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

حكايتى از آيت اللّه بروجردى

 

عالمى داشتيم در قم، خيلى وجود با بركتى بود، حدود پنجاه سالش بود كه در يك تصادف از دنيا رفت. ايشان مى گفتند: من يك بار براى مشكل خودم نامه اى به حضرت آيت اللّه العظمى بروجردى[3]نوشتم، ايشان وقتى نامه را مطالعه كردند، فرمودند: صاحب اين نامه را بخواهيد كه خودش پيش من بيايد، علتش هم اين بود كه آقاى بروجردى از هر هنر مثبتى كه در وجود هر كس بود خيلى خوشحال مى شد. وقتى خط مرا در زمان طلبگى ديد، خيلى خوشحال شد كه من با اين سن كم استاد خط هستم، به خاطر خطم مرا خواست ببيند، من كه هستم، اولا مرا تشويق كرد، بعد به من جايزه داد و گفت: شما ديگر نمى خواهد كه با نامه   خودت را به من برسانيد، شما در كنار كارهاى علمى من مشغول كار شو. از جانب ايشان هم خيلى جاها رفت، ايشان نقل مى كرد: چهل سال پيش وقتى آيت اللّه العظمى بروجردى علاقه پيدا كردند كه در يكى از بزرگترين شهرهاى آلمان، هامبورگ، كنار درياچه آلستر، زمينى را براى مسجد بخرند، وسايلش فراهم شد و خبر دادند و زمين هم خريده شد، كلنگ بناى مسجد را زدند، سپس يك عكس از آيت اللّه العظمى بروجردى به ديوار بيرون مسجد نصب كردند. ايشان مى فرمودند: تا جايى كه من اطلاع پيدا كردم، هفتاد مرد و زن مسيحى با ديدن عكس آيت اللّه العظمى بروجردى مسلمان شدند. مى آمدند براى تماشاى اين ساختمان، چشمشان به اين عكس مى افتاد، قيافه، معنويت، ملكوتى بودن، آسمانى بودن، الهى بودن، عرشى بودن اين قيافه، قلب هاى خواب را كه استعدادشان را از دست نداده بودند بيدار مى كرد. مى گفتند: از اين چهره پيداست كه اين مكتب، مكتب صحيح خداست! اين است معنى:

 «وَهِىَ الشّاهِدَةُ عَلى كُلِّ غائِبٍ»

 انسان هاى الهى، انسان هاى باارزش، شاهد كل غايب هستند.


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه