نوشته : حضرت استاد حسین انصاریان
درخت ظاهرى در صحرا و باغ در پايان فصل خزان و در دل زمستان به خاطر اين كه عريان از لباس سبز رنگ خود است، نه اين كه زيبايى ندارد بلكه به هر نظرى و به هر چشمى زشت مى نمايد. بخش عمده اى از زيبايى درختان در ارتباط با برگ هاى سبز رنگ آنهاست. برگ هايى كه با شكل هاى گوناگونش نظرها را جلب مى كند و در دل هر بيننده اى شادى مى آفريند و به باغ و صحرا نشاط مى دهد و چهره ى طبيعت را در فصل بهار و تابستان به زيباترين مرحله مى آرايد.
انسان اگر از حسنات اخلاقى عريان باشد باطنش در نظر ملكوتيان و در چشم صاحبان بصيرت بسيار زشت مى نمايد. بويژه اگر شكل هاى مهيب و زشتى مانند حسد، بخل، كينه، حرص، كبر، غرور، ريا و... چهره ى باطن را پوشانده باشد كه در اين صورت قيافه ى باطن از قيافه ى هر جن و ديوى و از چهره ى هر حيوانى زشت تر و بدنماتر خواهد بود!
اين كه در قرآن آمده گروهى را به صورت بوزينه و خوك درآورديم «1»، و در روايات آمده كه بعضى از مردم در قيامت به صورت حيوانات محشور مى شوند، و در گفتارى از حضرت سجّاد عليه السلام آمده كه مردم در زمان ما شش طايفه اند: شير، گرگ، روباه، سگ، خوك، گوسفند «2». بيان همين واقعيت و توضيحى از زشتى باطن آنهاست.
تواضع، خشوع، خضوع، مهرورزى، قناعت، كرامت، صدق، فرو خوردن خشم، انفاق، جود، سخاوت و... حقايقى هستند كه چون در باطن جلوه كنند و از افق قلب طلوع نمايند، آنچنان باطن را مى آرايند كه بهشت با همه ى زيبايى اش مشتاق ديدار انسان مى شود؛ چنان كه پيامبر در روايتى فرموده است:
اشتاقَتِ الجَنَّةُ إلى أربَعٍ مِن النِساءِ: مريمُ بِنتَ عِمران، وآسِيةَ بِنت مُزاحم زوجةُ فِرعَون وَهِى زوجةُ النَّبىّ فى الجَنّةِ، وَخديجةَ بنتَ خُويلدِ زوجةُ النَّبىِّ فِى الدُّنيا وَالآخِرةِ وَفاطِمةَ بنت محمّدٍ «3»
. بهشت مشتاق چهار زن است: مريم دختر عمران، آسيه دختر مزاحم همسر فرعون و او همسر پيامبر در بهشت است، خديجه دختر خويلد همسر پيامبر در دنيا و آخرت و فاطمه دختر محمد.
دارندگان محاسن اخلاقى و حسنات باطنى كه در قرآن مجيد از آنان تعبير به محسنين «4» شده است به خاطر اين كه حركات و اعمالشان از باطن زيبايشان كسب زيبايى مى كند، محبوب خدا و خلق خدايند.
«وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» «5»*.
و خدا نيكوكاران را دوست دارد.
پيامبر و امامان معصوم نسبت به دارندگان حسنات اخلاقى اعلام محبت كرده اند.
درخت بهشتى
مجموعه ى حسنات اخلاقى درخت پربارى در بهشت است كه شاخه هايش در دنيا به صورت زيبايى هاى اخلاق نمودار است. هركس داراى يكى از حسنات اخلاقى باشد، در حقيقت به شاخه اى از آن درخت متصل است كه آن درخت پس از برچيده شدن بساط دنيا شاخه هايش را و هركس را به آن متصل است به بهشت برمى گرداند.
پيامبر اسلام كه بصير به حقايق مُلكى و ملكوتى و آگاه به واقعيات غيبى و شهودى است در اين زمينه مى فرمايد:
الَّسخاءُ شَجرةٌ فِى الجَنَّةِ أصلُها، وَهِى مِطَلّةٌ عَلَى الدُّنيا، مَن تَعلَّقَ بِغُصْنٍ مِنها إِجْتَرَّهُ إلى الجَنَّةِ «6»
. سخا درختى است كه ريشه اش در بهشت است، و آن درخت بر دنيا گسترده شده، كسى كه به شاخه اى از آن آويخته او را به بهشت مى كشاند.
هدف بعثت پيامبر صلى الله عليه و آله و سلم
پيامبر اسلام هدف بعثت خود را كامل كردن ارزش هاى اخلاقى اعلام كردند:
إنَّما بُعِثْتُ لِأُتَمِّمَ مَكارِمَ الأخلَاقِ «7»
من فقط براى كامل كردن مكرمت ها و ارزش هاى اخلاقى به پيامبرى برانگيخته شده ام.
آرى، او اصلى ترين وظيفه اش درمان مردم از بيمارى هاى اخلاقى و آراسته نمودن آنان به مكارم اخلاق بود؛ زيرا اگر مردم از بيمارى هاى اخلاقى درمان نمى شدند و به حسنات اخلاقى آراسته نمى گشتند دعوت پيامبر را براى اجراى فرمان هاى حق و رعايت حقوق مردم در زمينه هاى مختلف نمى پذيرفتند.
دعوت كردن متكبّران به نماز، و بخيلان به خمس و زكات و انفاق، و حسودان به رعايت حال مردم، و رياكاران به اخلاص، و طمع كاران به قناعت، و هواپرستان به تقوا، دعوتى بيهوده و بى نتيجه است.
اخلاق عامل اجراى احكام
هنگامى كه زمينه هاى مكارم اخلاقى فراهم شود به راحتى مى توان مردم را به اجراى احكام حق- چه در مرحله ى عبادت و چه در مرحله ى خدمت به خلق- وادار كرد.
زمانى كه متكبّر را از بيمارى كبر علاج كنند و باطنش را به تواضع بيارايند چون دعوت به نماز و روزه و حج و ديگر عبادات شود، به خاطر تواضع و خاكسارى و فروتنى اش در مدار نماز و روزه و حج و ديگر عبادات قرار مى گيرد.
نيز اگر دعوت شود كه حقوق پدر و مادر و زن و فرزند و اقوام و خويشان و ديگر مردم را رعايت كند، قطعاً رعايت خواهد كرد. ديگر جهات مثبت و منفى اخلاق هم به اين صورت است. بر مربيان جامعه و معلمان نيك سيرت و انديشمندان و دانشمندان و علماى ربانى بايد معلوم و روشن باشد كه بدون تزكيه ى نفس مردم، نمى توان آنان را به اجراى حقايق و عمل به فرايض و رعايت حقوق واجب وادار كرد.
آنان كه آراسته به مكارم اخلاقى نيستند نمى توانند با حق و با قيامت و با پيامبران و با امامان و نهايتاً با بهشت پروردگار و خشنودى و رضاى حق پيوند داشته باشند. پيوند با همه ى اين حقايق در سايه ى تواضع و خشوع و انصاف ميسّر است.
پيامبر بزرگ اسلام و اهل بيت گراميش رذايل اخلاقى را ريشه ى كفر مى دانند.
چگونه مى توان كسى را كه آلوده به ريشه هاى كفر است در مدار عبادت حق و خدمت به خلق قرار داد؟!
قَال أبوعَبداللَّه عليه السلام أصولُ الكُفرِ ثَلاثَةٌ: الحِرصُ وَالإستكبارُ وَالحَسَدُ.
فَأمَّا الحِرصُ فَإنّ آدَمَ حينَ نُهِىَ عَن الشَّجَرةِ حَمَلَهُ الحِرصُ عَلى أنْ أكَلَ مِنهَا؛ وَأمّا الاستِكبارُ فَإبلِيسُ حَيثُ أُمِرَ بِالسُّجودِ لآدَمَ فَأبَى؛ وَأمَّا الحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَيثُ قتلَ أحدُهُما صَاحِبَهُ «8»
. امام صادق عليه السلام فرمود: ريشه هاى كفر سه چيز است: حرص و كبر و حسد؛
و اما حرص، آدم با اين كه از خوردن ميوه ى درخت ممنوعه نهى شده بود ولى حرص او را به خوردن آن وادار كرد؛
و اما كبر، ابليس با اين كه به سجده بر آدم دعوت شده بود ولى كبر باعث خوددارى او از سجده شد؛
و اما حسد، قابيل به خاطر حسد خون برادرش هابيل را ريخت.
اگر آدم دچار حرص نبود يقيناً به آن درخت نزديك نمى شد؛ واگر ابليس برخوردار از فروتنى بود بى ترديد همراه فرشتگان به آدم سجده مى كرد؛ و اگر قابيل آلوده به حسد نبود قطعاً برادرش را نمى كشت.
من گمان نمى كنم بتوان اسلام و حقايق نورانى اش را در فرد و خانواده و جامعه اى كه دچار رذايل اخلاقى است پياده كرد.
دلسوزان ابتدا بايد نفوس مردم را به مكارم و ارزش هاى اخلاقى بيارايند تا گوهر احكام الهى و حقايق اسلامى بر صفحه ى نفوسشان جاى گيرد و از بركت مكارم اخلاقى ثبات و دوام يابد.
سعدى در اين زمينه چه زيبا مى گويد:
زمين شوره سنبل برنيارد |
در آن تخم عمل ضايع مگردان |
|
آرى، در شوره زار رذايل اخلاقى دانه هاى پرقيمت و پرمحصول عبادات و حالات ملكوتى فاسد مى شود و از قابليت رشد ساقط مى گردد.
چه بسيار اتفاق افتاده كه كسانى در ابتداى كار، نفسى سالم و باطنى درست و قلبى پاك داشتند، و به خاطر سلامت نفس و باطن درست و قلب پاكشان به همه ى احكام الهى و حقوق انسانى توجه عملى نمودند، و ساختمانى از حقايق اسلامى را در سرزمين وجود خود ساختند؛ ولى در پايان كار به برخى از رذايل اخلاقى دچار شدند و آن رذايل سبب شد كه همه ى محصولات عبادتى و خدمتى خود را از دست بدهند و ساختمان حقايق را به دست تخريب بسپارند و به زيان دنيا و آخرت دچار شوند كه از بارزترين نمونه هاى اين گونه مردم طلحه و زبيرند!!
پی نوشت ها:
______________________________
(1)- «قُلْ هَلْ أُنَبِّئُكُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِكَ مَثُوبَةً عِنْدَ اللَّهِ مَنْ لَعَنَهُ اللَّهُ وَ غَضِبَ عَلَيْهِ وَ جَعَلَ مِنْهُمُ الْقِرَدَةَ وَ الْخَنازِيرَ وَ عَبَدَ الطَّاغُوتَ أُولئِكَ شَرٌّ مَكاناً وَ أَضَلُّ عَنْ سَواءِ السَّبِيلِ» مائده (5): 60.
(2)- زرارة بن أوفى قال: دخلت على على بن الحسين عليهما السلام فقال: يا زرارة! الناس فى زماننا على ست طبقات: أسد وذئب وثعلب وكلب وخنزير وشاة، فأما الأسد فملوك الدنيا يحب كل واحد منهم أن يغلب، ولا يغلب، وأما الذئب فتجاركم يذمون إذا اشتروا ويمدحون إذا باعوا، وأما الثعلب فهؤلاء الذين يأكلون بأديانهم، ولا يكون فى قلوبهم ما يصفون بألسنتهم، وأما الكلب يهر على الناس بلسانه، ويكرمه الناس من شر لسانه، وأما الخنزير فهؤلاء المخنثون وأشباههم لا يدعون إلى فاحشة إلا أجابوا، وأما الشاة فالمؤمنون الذين تجز شعورهم، ويؤكل لحومهم، ويكسر عظمهم، فكيف تصنع الشاة بين أسد وذئب وثعلب وكلب وخنزير.
خصال: 1/ 338، الناس على ست طبقات، حديث 43؛ بحار الانوار: 67/ 10، باب 42، حديث 9.
(3)- كشف الغمه: 1/ 466؛ بحار الانوار: 43/ 53، باب 3.
(4)- «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ فِي السَّرَّاءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ الْكاظِمِينَ الْغَيْظَ وَ الْعافِينَ عَنِ النَّاسِ وَ اللَّهُ يُحِبُّ الْمُحْسِنِينَ» آل عمران (3): 134.
(5)- آل عمران (3): 148.
(6)- معانى الأخبار: 256، باب معنى السخاء، حديث 4؛ وسائل الشيعه: 9/ 19، باب 2، حديث 11414.
(7)- مكارم الاخلاق: 5؛ مستدرك الوسائل: 11/ 187، باب 6، حديث 12701؛ بحار الانوار: 67/ 372، باب 59.
(8)- كافى: 2/ 289، باب فى اصول الكفر و اركانه، حديث 1؛ بحار الانوار: 69/ 104، باب 99، حديث 1.
مطالب فوق برگرفته شده از
کتاب : زيبائى هاى اخلاق
منبع : پایگاه عرفان