قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

هجرت معنوى‏

در متن روايات نقل شده در باب هجرت، پارهاى از روايات هجرت را هجرت معنوى و درونى و هجرت از پليدى شمردند، در اين زمينه كشف الاسرار ميبدى ميگويد:

خداى جهانيان، و حافظ همگان، و داناى مهربان در اين آيت نشان رحمت از خود ميدهد، و لطف خويش به بندگان مينماياند، و مؤمنان را به هجرت دعوت ميكند و مهاجران را ميستايد.

مهاجران سه گروهاند: گروهى بخاطر دنيا هجرت ميكنند، تا تجارت در پيش گيرند، يا طلب معيشتى كنند، هر چند اين كار در شرع مباح است ولى عاقبتش ناپيداست، كه به كجا رسد و سر به چه امرى باز نهد، و حاصل آن چه شود؟ كه مصطفى (ص) فرمود:

«حبّ الدنيا رأس كل خطيئ.»

اين مهاجر پيوسته در رنج و سختى و مشقت و مضيقه است، احتمال گرفتار شدن به دزدان بخاطر ثروتش به او ميرود، و چه بسا طمع به مال او را از آخرت دور كند، چنان كه خداى متعال ميفرمايد:

تُرِيدُونَ عَرَضَ الدُّنْيا وَ اللَّهُ يُرِيدُ الْآخِرَةَ:

گروهى زاهداناند كه هجرت ايشان محض آخرت است، و روش اينان بر اساس معنويت ميباشد، در منازل طاعات سفر كنند. و مراحل عبادات به قدم همت بپيمايند، گاه حج كنند، گاه به جهاد روند، گاه به سوى زيارت گام بردارند، گاه به نماز آيند و گاهى روزه دارند، و گاه مستغرق ذكر شوند، رسول خدا درباره اينان فرمود:

«سيروا سبق المفردون قالوا يا رسول الله و ما المفردون؟ قال: المهتدون الذين يهتدون بذكر الله، يضع الذكر عنهم اثقالهم فيأتون يوم القيام خفافاً:»

با مسابقه يگانهها حركت كنيد، گفتند: اى رسول خدا يگانهها كيانند، فرمود: راهيافتگان، آنان كه به كمك ياد خدا راه يافتهاند، ياد خدا بارهاى سنگين را از دوش جان آنان به زمين گذارد، و روز قيامت سبك بار وارد شوند.

خداوند در حق ايشان فرموده:

وَ مَنْ أَرادَ الْآخِرَةَ وَ سَعى لَها سَعْيَها وَ هُوَ مُؤْمِنٌ فَأُولئِكَ كانَ سَعْيُهُمْ مَشْكُوراً: «2»

كسانى كه در طلب آخرتاند و براى به دست آوردن آن بكوشند در حالى كه مؤمن باشند، كوشش آنان با پاداش روبرو خواهد شد.

گروه ديگر عارفاناند كه هجرت ايشان براى مولاست، وهجرتشان در نهادشان باشد، در پردههاى نفس هجرت كنند تا به قلب رسند، آنگاه در منازل قلب هجرت كنند تا به جان رسند، و آنگاه در پردههاى جان هجرت كنند تا به وصال جانان رسند.

گفتم كجات جويم اى ماده دستان

گفتا قرارگاه من است جان دوستان

مردى به عارفى گفت چرا هجرت نكنى و به سفر بيرون نشوى تا ديگران را فائده دهى، گفت: دوستم مقيم است كنار او هستم و به ديدارش مشغول، پس راهى به پرداختن به ديگرى ندارم، آن مرد گفت چون آب راكد ماند بگذرد، عارف پاسخ داد دريا باش تا هرگز نگندى.

 

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه