} أَلا لِلَّهِ الدِّينُ الْخالِصُ {، طبق اين آيه گفته شد، سومين جنبهاي كه بايد در روز قيامت عمل را در قبولي در پيشگاة خداوند بدرقه كند، خلوص عمل است. هر گاه فرد همۀ اعمال خالصش را با خودبينى مخلوط كرد و گفت: من بودم كه براى تو عبادت كردم، همين سخن ارزش همۀ عبادتهاي او را از بين ميرود. حالا من ميپرسم، آيا همين كه فردي تنها بگويد من به خدا عقيده دارم، و عملي در پي آن نباشد، و يا اگر عملي هست، در آن خلوص وجود نداشته باشد، چنين عقيده داشتني به خدا درست است؟ و آيا در قرآن مجيد و در افكار انبيا، ائمه عليهم السلام و عقلاى عالم، اين رابطۀ خالى دل و قلب براي داشتن اعتقاد كافى هست يا نه؟ جنايتكاران هر گناه، معصيت و جنايتى مى كنند، وقتى كه آنان را امر به معروف مى كنند، مى گويند: برو قلبت را خوب كن. به راستي، خوبى قلب به چيست؟ اصلاً آيا او فقط اين رابطه را قبول دارد؟ قبول داشتن اين رابطه به تنهايي، عين اين است كه من دربارۀ خودم بگويم آدم عاقل بيدارى هستم كه عقيده دارد آب تشنگى را رفع مى نمايد، اما آيا صاحب اين عقيده وقتى تشنه شد، اين عقيدۀ تنها، تشنگى او را بر مى دارد؟ هرگز نميتواند چنين كند. براي همين اين كه فردي بگويد من آدم عاقل و بيداري هستم كه عقيده دارم عالم خدا دارد و تمام ايمان همين است، مثل اين است كه بگويد عقيده داشتن به اين كه آب تشنگي را رفع ميكند، تشنگى را رفع مى نمايد.
منبع : پایگاه عرفان