بخشش خداوند متعال و رحمت و لطف و مغفرت او در دنيا و آخرت بسيار زياد است، ولى آن كس كه رجا و اميد به رحمت حق و توقّع عفو و مغفرت دارد بايد با اعمال خالص و رفتار و كردار پاك، در خود زمينه شمول رحمت را فراهم نموده و فرورفتن در معصيت و آلودگى به گناه را كه موجب فوت و از دست دادن اين استعداد مى گردد، كنار گذارد.
آرى، هميشه درهاى رحمت و فضل و عافيت و خير بر درهاى نقمت و نكبت و شرّ زياده است و آب كه مظهر رحمت خدا در اين جهان است، بر آتش كه مظهر غضب خداست سبقت دارد و آن را خاموش مى كند.
وعده و وعيدهاى الهى
با مراجعه به آيات و روايات در مى يابيم كه: خداوند نسبت به پاداش و ثواب اعمال يا عقاب و عذاب اعمال بندگان از دو واژه «وعده» و «وعيد» سخن به ميان مى آورد.
وعده: در لغت و اصطلاح قرآن، لفظ مشتركى است كه هم براى ثواب اعمال و پاداش آن و هم براى عذاب و عقاب اعمال به كار گرفته شده، ولى بيشترين استعمالش درباره ثواب و پاداش است.
امّا وعيد: در لغت و اصطلاح قرآن مخصوص به عقاب و عذاب، يا به عبارت ديگر عبارت است از: ترساندن از عواقب وخيم عمل زشت، به عذاب و عقاب و تهديد كردن، و لفظ وعيد منحصر در بدى و شرّ و زيان است.
بعد از روشن شدن اين دو واژه بايد عرض كنيم كه: اعتقاد ما در باب وعده و وعيد الهى اين است كه: هر كس را كه خداوند وعده ثوابى و پاداشى به او داده باشد به طور يقين محقّق و حاصل خواهد شد و وعده الهى تخلّف ناپذير است و بايد هم چنين باشد، چرا كه تخلّف از وعده يا به خاطر جهل است يا عجز از انجام آن، كه هيچ يك از آنها در ذات خداوند متعال راه ندارد، همچنانكه قرآن مى فرمايد:
أَفَمَن وَعَدْنهُ وَعْدًا حَسَنًا فَهُوَ لقِيهِ كَمَن مَّتَّعْنهُ مَتعَ الْحَيَوةِ الدُّنْيَا ثُمَّ هُوَ يَوْمَ الْقِيمَةِ مِنَ الْمُحْضَرِينَ» «1»
پس آيا كسى كه وعده نيك به او داده ايم و حتماً به آن خواهد رسيد، مانند كسى است كه او را [فقط] از كالا و ابزار زندگى دنيا برخوردارش كرده ايم، سپس او در روز قيامت از احضار شوندگان [براى عذاب ] است؟!
ولى هر كه را خداوند وعيد داده و تهديد به عقابى كرده، لازم نيست او را عذاب كند، بلكه مختار مى باشد، اگر عذابش كند به عدل عمل كرده و اگر عفوش نمايد با فضلش رفتار نموده است.
آرى، خداوند اين حاكم مطلق و حق مى تواند در صورت وعيد، مجرمان را عذاب و يا مورد عفو و رحمت خود قرار دهد، و اين بخشش و عفو چون امرى الزامى نيست، هيچ بنده مجرمى نمى تواند اطمينان و اتّكاى بر عفو و مغفرت پيدا كند، تا بر اين اساس بر جرم و جنايت خود ادامه دهد؛ زيرا ممكن است خداوند در خصوص او عمل به عدل كند نه به عفو؛ و از آن طرف هم اين اختيارى بودن عفو يا عذاب موجب مى شود تا بنده دچار يأس و نوميدى از رحمت خداوند نشود.
پس اين يك قاعده و قانون عقلى و عقلايى است كه در محاكم دنيا براى هر حاكمى، ناديده گرفتن خوبى ها و عمل ننمودن به وعده صحيح نيست و خلاف شئون حق و كرامت شمرده مى شود.
اما ناديده گرفتن بدى ها و عمل نكردن به وعيدها صحيح است، چه بسا موجب كرامت و شرافت حاكم و سلطان صاحب قدرت شمرده شود.
پس هميشه بايد اميدوار به رحمت خداوند بود همچنانكه امام رضا عليه السلام مى فرمايد:
احْسِنْ الظَّنَّ بِاللَّهِ فَانَّ اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ يَقُولُ: انَا عِنْدَ حُسْنِ ظَنِّ عَبْدِىَ الْمُؤمِنِ بى انْ خَيْراً فَخَيْراً وَ انْ شَرّاً فَشَرًّا. «2»
به خداوند گمان نيكو داشته باشيد؛ زيرا خداوند مى فرمايد: من به گمان نيكو توجّه دارم، اگر بنده مؤمن خير در نظر بگيرد به خير خواهد رسد و اگر شر در نظر بگيرد به شر خواهيد رسيد.
هشت باب بهشت و هفت باب جهنّم
وقتى خبر به رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله رسيد كه عثمان بن مظعون بعد از مرگ فرزندش دچار غصّه و اندوه شده و از شدّت غم و غصه در خانه، خودش را محبوس كرده و فقط مشغول عبادت شده، حضرت رسول صلى الله عليه و آله نزد عثمان آمد و فرمود:
اى عثمان! خداوند براى ما رهبانيّت و گوشه گيرى را ننوشته است. رهبانيّت امّت من در جهاد است.
اى عثمان! از براى بهشت هشت در است و از براى جهنّم هفت در، آيا تو را خوشحال نمى كند كه از درى از آن وارد نشوى مگر اينكه پسر خود را در پهلو و كنارت ببينى كه دست به دامن تو زده است و خود را شفيع تو به سوى پروردگارت قرار دهد.» «3» از اين حديث مشخص مى شود كه هميشه رحمت خداوند بر غضب او غلبه دارد از اين رو بهشت هشت در و جهنّم هفت در دارد.
البته براى بهشتى شدن بايد به احاديث نگاشته شده بر هشت در بهشت و هفت در جهنّم توجّه و عمل نمود كه پيامبر صلى الله عليه و آله براى ما نقل مى فرمايد:
چون در شب معراج مرا به آسمان ها بردند، من بهشت را ديدم كه داراى هشت در بود و بر فراز هر درى چهار كلمه نوشته بود، كه هر كلمه آن از تمام دنيا و آن چه در دنياست براى كسى كه بداند و عمل كند، بهتر است.
باب اوّل بهشت
1- بر بالاى در اول نوشته بود:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ
لِكُلِّ شَىْ ءٍ حِيْلَةٌ وَ حِيْلَةُ الْعَيْشِ ارْبَعُ خِصالٍ: الْقَناعَةُ وَ بَذْلُ الْحَقِّ وَ تَرْكُ الحِقْدِ وَ مُجالَسَةُ اهْلِ الْخَيْرِ.
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
براى هر چيزى راهى و چاره اى است و راه وصول به راحتى و عيش چهار صفت است: قناعت، بذل كردن حق، ترك كينه، همنشينى با اهل خير.
باب دوّم بهشت
2- بر بالاى در دوّم نوشته شده است:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ
لِكُلِّ شَىْ ءٍ حِيْلَةٌ وَ حِيْلَةُ السُّرُورِ فِى الْآخِرَةِ ارْبَعُ خِصالٍ: مَسْحُ رُئُوسِ الْيَتامى وَ التَّعَطُّفُ عَلَى الْأَرامِلِ وَ السَّعى فى حَوائِجِ الْمُؤْمِنينَ وَ التَّفَقُّدُ لِلْفُقَراءِ وَ الْمَساكِينِ.
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمّد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
براى هر چيزى راهى و چاره اى است، و راه وصول به سرور و خوشحالى در آخرت چهار صفت است: دست كشيدن بر سر يتيمان، عطوفت بر بيوه زنان و كوشش در برآوردن نيازهاى مؤمنان، تفقّد از فقيران و مسكينان.
باب سوّم بهشت
3- بر بالاى در سوم نوشته بود:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
لِكُلِّ شَىْ ءٍ حِيْلَةٌ وَ حِيْلَةُ الصِّحَّةِ فِى الدُّنْيا ارْبَعُ خِصالٍ: قِلَّةُ الْكَلامِ وَ قِلَّةُ الْمَنامِ وَ قِلَّةُ المَشْىِ وَ قِلَّةُ الطَّعامِ.
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
براى هر چيزى راهى و چاره اى است و راه وصول به سلامتى در دنيا چهار صفت است: كم گفتن، كم خوابيدن، كم راه رفتن، كم خوردن.
باب چهارم بهشت
4- بر بالاى در چهارم نوشته بود:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
وَ مَنْ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ ضَيْفَهُ وَ مَنْ كانَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ جارَهُ و مَنْ كانَ يُؤْمِن بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيُكْرِمْ والِدَيْهِ وَ مَنْ كانَ يُؤْمِنْ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ فَلْيَقُلْ خَيْراً اوْ يَسْكُتْ.
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمّد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد ميهمان خود را گرامى بدارد و كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد همسايه خود را گرامى بدارد و كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد به پدر و مادر خود احترام بگذارد و كسى كه ايمان به خدا و روز قيامت دارد، بايد يا كلام خوب و گفتار خوب بگويد يا ساكت باشد.
باب پنجم بهشت
5- بر بالاى در پنجم نوشته بود:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولِ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
مَنْ ارادَ انْ لايُظْلَمَ فَلايَظْلِمْ وَ مَنْ أَرادَ أَنْ لايُشْتَمَ فَلا يَشْتِمْ مَنْ ارادَ انْ لايُذَلَّ فَلا يُذِلَّ وَ مَنْ ارادَ انْ يَسْتَمْسَكَ بِالْعُرْوَةِ الْوُثْقى فِى الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ فَلْيَقُلْ:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمّد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
كسى كه بخواهد به او ظلم نشود، بايد خود او ظلم نكند، و كسى كه بخواهد به او فحش ندهند، بايد خود او فحش ندهد، و كسى كه بخواهد ذليل و پست نشود، بايد كسى را ذليل و پست نكند، و كسى كه بخواهد به دستگيره محكم و استوار در دنيا و آخرت چنگ زند بايد بگويد:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
باب ششم بهشت
6- بر بالاى در ششم نوشته بود:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
مَنْ ارادَ انْ يَكُونَ قَبْرُهُ وَسيعاً فَسيحاً فَلْيَبْنِ الْمَساجِدِ وَ مَنْ ارادَ انْ لاتَأْكُلَهُ الْدِيْدانُ تَحْتَ الْارْضِ فَلْيَسْكُنِ الْمَساجِدَ وَ مَنْ احَبَّ انْ يَكُونَ طَرِيّاً مُطِرَّاً لايَبْلَى فَلْيَكْنُسِ الْمَساجِدَ وَ مَنْ احَبَّ انْ يَرى مَوْضِعَهُ فِى الْجَنَّةِ فَلْيَكْسُ الْمَساجِدَ بِالْبُسْطِ.
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمّد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
كسى كه دوست دارد قبرش وسيع و گشاد باشد، مساجد را بنا كند و كسى كه دوست دارد او را كرم ها در زمين نخورند، در مساجد بسيار بماند، و كسى كه دوست دارد پيوسته جسدش پاك و تازه بوده و نپوسد و كهنه نشود مساجد را جاروب كند، و كسى كه دوست دارد جايگاه خود را در بهشت ببيند مساجد را با فرش بپوشاند.
باب هفتم بهشت
7- و بر بالاى در هفتم نوشته بود:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
بَياضُ الْقَلْبِ فى أَرْبَعِ خِصالٍ: عَيادَةُ الْمَريضِ وَ اتِّباعُ الْجَنائِزِ وَ شِراءِ الْأَكْفانِ وَ رَدُّ الْقَرْضِ.
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمّد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
تفسير و شرح صحيفه سجاديه، ج 12، ص: 370
سفيدى و روشنايى دل در چهار صفت است: عيادت كردن از مريض و تشييع كردن جنازه و خريدن كفن براى خود و اداى قرض خود.
باب هشتم بهشت
8- بر بالاى درب هشتم نوشته بود:
لا الهَ الَّا اللَّهُ مُحَمَّدٌ رَسُولُ اللَّهِ عَلىٌّ وَلىُّ اللَّهِ.
مَنْ ارادَ الدُّخُولَ مِنْ هذِهِ الْأَبْوابِ فَلْيَتَمَسَّكْ بِارْبَعِ خِصالٍ: السَّخاءُ وَ حُسْنُ الْخُلْقِ وَ الصَّدَقَةُ وَ الْكَفُّ عَنْ اذى عِبادِ اللَّهِ تَعالى .
خدايى به جز خداى يگانه نيست و محمّد صلى الله عليه و آله فرستاده او و على عليه السلام ولىّ خدا در زمين است.
كسى كه دوست دارد از اين درها وارد بهشت شود بايد به چهار خصلت متمسّك گردد: سخاوت، حسن خلق (اخلاق نيكو)، صدقه دادن، نگاهداشتن خود از اذيّت و آزار بندگان خداوند تعالى.
امّا ابواب جهنّم هفت در مى باشد كه بر بالاى آن اين احاديث نگاشته شده كه پيامبر براى ما نقل مى فرمايد:
باب اوّل جهنّم
1- بر بالاى در اول نوشته شده بود:
مَنْ رَجَا اللَّهَ سَعِدَ وَ مَنْ خافَ اللَّهَ امِنَ وَالْهالِكُ الْمَغْرُورُ مَنْ رَجا غَيْرَ اللَّهِ وَ خافَ سِواهُ.
هر كس اميد به خدا داشته باشد سعادتمند خواهد شد و هر كس از خداوند بترسد در امان است و مرده و فانى فريب خورده كسى است كه اميد به غيرخدا و ترس از غيرخدا داشته باشد.
باب دوّم جهنّم
2- بر بالاى در دوّم نوشته شده بود:
مَنْ أَرادَ أَنْ لايَكُونَ عُرْياناً يَوْمَ القِيامَةِ فَلْيَكْسُ الْجُلُودَ العارِيَةَ فِى الدُّنْيا،
مَنْ أَرادَ أَنْ لايَكُونَ عَطْشَاناً يَوْمَ القِيامَةِ فَلْيَسْقِ العِطْاشَ فِى الدُّنْيا
مَنْ أَرادَ أَنْ لايَكُونَ يَوْمَ القِيامَةِ جائعاً فَلْيُطْعِمِ الْبُطُونَ الْجائِعَةَ فِى الدُّنْيا.
هر كس مى خواهد در قيامت عريان محشور نشود، پس در دنيا عريانى را بپوشاند.
هر كس مى خواهد در قيامت تشنه محشور نشود، پس در دنيا تشنه اى را سيراب كند.
هر كس مى خواهد در قيامت گرسنه محشور نشود، پس در دنيا شكم هاى گرسنه را سير كند.
باب سوّم جهنّم
3- بر بالاى در سوّم نوشته شده بود:
لَعَنَ اللَّهُ الْكاذِبينَ، لَعَنَ اللَّهُ الباخِلين، لَعَنَ اللَّهُ الظَّالِمِينَ.
نفرين خدا بر دروغگويان، نفرين خدا بر بخيلان، نفرين خدا بر ستمكاران.
باب چهارم جهنّم
4- بر بالاى در چهارم نوشته شده بود:
أَذَلَّ اللَّهُ مَنْ أَهانَ الإسلامَ، أَذَلَّ اللَّهُ مَنْ أَهانَ أَهْلَ البيتِ، أَذَلَّ اللَّهُ مَنْ أَعَانَ الظَّالِمينَ عَلى ظُلْمِهِمْ لِلْمَخْلُوقِينَ.
خداوند خوار و ذليل كند كسى را كه به اسلام توهين كند، خداوند خوار و ذليل كند كسى را كه به خاندان اهل بيت پيغمبر توهين كند، خداوند خوار و ذليل كند كسى را كه ستمكاران را براى ستم بر بندگان خدا، كمك كند.
باب پنجم جهنّم
5- بر بالاى در پنجم نوشته شده بود:
لاتَتَّبِعُوا الهَوَى فَالهَوى يُخالِفُ الإِيمانَ وَ لاتُكْثِرْ مَنْطِقَكَ فِيما لايَعْنِيكَ فَتَسْقُطُ مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ لاتَكُنْ عَوْناً لِلظَّالِمِينَ.
از هواى نفس پيرون نكن كه برخلاف ايمان است، كلام و گفتارت را در امور بيهوده زياده مگردان كه تو را از رحمت خداوند ساقط و دور گرداند، و كمك كار ستمكاران مباش.
باب ششم جهنّم
6- بر بالاى در ششم نوشته شده بود:
أَنَا حَرامٌ عَلى المُجْتَهِدينَ، أَنَا حَرامٌ عَلى الْمُتَصَدِّقينَ، أَنَا حَرامٌ عَلى الصائِمينَ.
من [جهنّم ] بر تلاش كنندگان در راه خدا و صدقه دهندگان و روزه داران حرام مى باشم.
باب هفتم جهنّم
7- بر بالاى در هفتم نوشته شده بود:
حاسِبُوا نُفُوسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُحاسَبُوا وَ وَبِّخُوا نُفُوسَكُمْ قَبْلَ أَنْ تُوَبَّخُوا وَ ادْعُوا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ قَبْلَ أَنْ تَرِدُوا عَلَيْهِ وَ لاتَقْدِرُوا عَلَى ذلِكَ.
به حساب خودتان رسيدگى كنيد قبل از آنكه به حسابتان رسيدگى شود، خودتان را سرزنش كنيد قبل از آنكه سرزنش شويد، خداى عز و جل را بخوانيد قبل از آن كه بر او وارد شويد [كنايه از مرگ ] و نتوانيد او را بخوانيد.
البته بايد توجّه داشت كه: اين درهاى بهشت هر كدام با رمز ويژه باز و بسته مى شود و جملات زيبا و حكيمانه اى كه بر سر در تمامى هشت در بهشت به عنوان كتيبه نقش بسته، مزيّن به شهادت و وحدانيّت پروردگار و رسالت رسول گرامى اسلام صلى الله عليه و آله و شهادت بر ولايت اميرمؤمنان على عليه السلام است كه در تمام ابواب بهشت تكرار شده و اين سه شهادت در ابواب جهنّم نمى باشد، كه اين مطلب بيانگر فلسفه و حكمتى است و آن اينكه: اين سه اصل محتواى اسلام راستين است و به هيچ وجه از هم جداشدنى نيست و هر كه مى خواهد مشمول رحمت الهى قرار گرفته و وارد بهشت شود، بايد به اين سه اصل پايبند و معتقد باشد.
از ابن عباس نقل شده كه پيامبر صلى الله عليه و آله فرمود:
انَّ حَلْقَةَ بابِ الْجَنَّةِ مِنْ ياقُوتَةٍ حَمْراءَ عَلَى صَفائِحِ الذَّهَبِ فَاذا دَقَّتِ الحَلْقَةُ عَلَى الصَّفْحَةِ طَنَّتْ وَ قالَتْ: يا عَلىُّ. «4»
حلقه در بهشت، از ياقوت سرخ است كه بر صفحه هاى طلا نواخته مى شود.
هنگامى كه حلقه بر آن صفحه بكوبد، صدا كند و گويد: يا على.
آرى، صداى كوبه در از آن جهت (يا على) است كه صاحب بهشت و مهماندار اصلى بهشت، مقام ولايت است كه على ابن ابى طالب عليه السلام مصداق جامع و كامل آن است.
توحيد كه لا اله الّا الله است |
اسلام محمد رسول اللّه است |
|
با اين دو سخن كسى به جايى نرسد |
گر بى خبر از على ولى اللّه است |
|
توحيد و نبوّت و امامت هر سه |
در گفتن يك على ولى اللّه است |
|
-------------------------------------------------------------------
(1)- قصص (28): 61.
(2)- بحار الأنوار: 67/ 366، باب 59، حديث 15؛ الكافى: 2/ 72، حديث 3.
(3)- بحار الأنوار: 8/ 170، باب 23، حديث 112؛ وسائل الشيعة: 3/ 246، باب 72، حديث 3531.
(4)- بحار الأنوار: 8/ 122، باب 23، حديث 13؛ الأمالى، شيخ صدوق: 588، حديث 13.
برگرفته از کتاب تفسير و شرح صحيفه سجاديه، جلد دوازدهم نوشته استاد حسین انصاریان
منبع : پایگاه عرفان