قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

گسترش تشیع در عصر عباسیان

تشیع از آغاز عصر عباسیان، سال 132 هـ ق، تاپان غیبت صغری،‌سال 329 هـ ق. از گسترش بیشتری، نسبت به عصر امویان برخوردار بود. شیعیان در اقصی نقاط سرزمین پهناور اسلامی پراكنده بودند؛ چنان كه هنگام سعایت از امام كاظم ـ علیه السّلام ـ نزد هارون گفته میشود كه از مشرق و مغرب عالم برای او خمس می آوردند.[1] آنگاه كه امام رضا ـ علیه السّلام ـ وارد نیشابور شد، دو تن از حافظان حدیث به نام های ابوزرعه رازی و محمد بن اسلم طوسی به اتفاق گروه بی شماری از طالبان علم بر آ‌ن حضرت درآمدند و از ایشان خواهش كردند به آنان روی بنماید، پس در حالی كه طبقات مختلف مردم روی پا ایستاده بودند،‌ دیدگانشان به جمال آن جناب روشن شد، تا آن كه آن حضرت حدیث سلسله الذهب را برای آنان ایراد فرمود كه فقط بیست هزار كاتب صاحب قلم و دوات این حدیث را نوشته بودند.[2] همچنین امام رضا ـ علیه السّلام ـ در جواب مأمون كه پس از قبول ولی عهدی انتظاراتی از آن حضرت داشت، فرمود:

«.. این امر(ولایت عهدی) هرگز نعمتی برایم نیفزوده است. من در مدینه كه بودم دست خطم در شرق و غرب اجرا می شد».[3] همچنین اعتراف ابن ابی داود، یكی از فقهای اهل سنت كه خود به شدت دشمن و مخالف شیعه بود، حایز اهمیت است. پس از این كه معتصم عباسی رأی امام جواد ـ علیه السّلام ـ را در مقابل آرای فقهای اهل سنت،‌ در مورد قطع دست سارق می پذیرد، ابن داود در خلوت به او تذكر میدهد كه چرا خلیفه سخن كسی را كه نصف امت به امامت او قائل اند، در حضور درباریان، قرماندهان،‌ وزرا و كاتبان بر نظر تمام علمای مجلسش ترجیح می دهد.[4] حتی تشیع به میان فرماندهان و رجال دولت عباسی نیز راه یافته بود؛ چنان كه یحیی بن هر ثمه نقل میكند: «متوكل خلیفه عباسی مرا برای آوردن امام هادی ـ علیه السّلام ـ به مدینه فرستاد. همگامی كه همراه آن حضرت به بغداد رسیدم، نزد اسحاق بن ابراهیم طاهری، حاكم بغداد رفتم. او به من گفت:‌ ای یحییی! این مرد فرزند رسول خدا ـصلی الله علیه و اله ـ است. متوكل را هم می شناسی. اگر متوكل را بر قتل او تحریك كنی، با رسول خدا ـ صلی الله علیه و اله ‍ـ دشمن شده ای گفت: من از او جز نیكی ندیدم آنگاه به سوی سامرا روانه شدیم. وقتی به آن جا رسیدم، ‌پیش از هر كس نزد وصیف تركی[5] رفتم . او نیز به من گفت: ‌اگر یك مو از سر این مرد كم شود، با من طرف هستی».[6]

سید محسن امین در جلد اول كتابش تعدادی از دولت مردان عباسی را در شمار شیعیان آورده است كه عبارت اند از: ابو سلمه خلال[7]، نخستین وزیر خلافت عباسی كه به وزیر آل محمد ملقب بود، ‌ابو بحیر اسدی بصری، ‌از فرماندهان و ایران بزرگ عهد منصور. محمد بن اشعب وزیر هارون الرشید. همین شخص هنگام دست گیری امام كاظم ـ علیه السّلام ـ داستانی دارد كه به تشیع او دلالت می كند، علی بن یقطین، یكی از وزرای هاون، یعقوب بن مأمون و فاتح بغداد كه بدین سبب حسن بن سهل او را به جنگ ابی السرایا نفرستاد،[8] از جمله قضات شیعه عبارت اند از: شریك بن عبدالله نخعی قاضی كوفه و واقدی مورخ مشهور كه در عصر مأمون قاضی بود.[9] تشیع حتی در مناطق نفوذ عباسیان به حدی كسترش یافته بود كه خطری جدی برای آنان به شمار می رفت؛ چنان كه هنگام تشییع جنازه امام كاظم ـ علیه السّلام ـ ، سلیمان بن منطور، عموی هارون، برای فرو نشاندن خشم شیعیان كه اجتماع با شكوهی را تشكیل داده بودند، ‌پا برهنه در مراسم تشییع آن جناب. شركت كرد.[10] همچنین وقتی كه امام جواد ـ علیه السّلام ـ رحلت كرد و خواستند پنهانی آن حضرت را دفن كنند، شیعیان با خبر شدند. دوازده هزار نفر از آنان مسلح و شمشیر به دست بیرون آمدند و آن جناب را با عزت و احترام تشییع كردند.[11] هنگام رحلت امام هادی ـ علیه السّلام ـ نیز كثرت جمعیت شیعیان و ضجه و ناله آنان به حدی بود كه مجبور شدند آن حضرت را در خانه اش دفن كنند.[12] خلفای عباسی بعد از عصر امام رضا ـ علیه السّلام ـ مواظب بودند كه رفتار محترمانه ای با ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ داشته باشند، تا موجب خشم شیعیان نشوند؛ لذا امام رضا ـ علیه السّلام ـ در عصر هارون از آزادی نسبی برخودار شد و توانست به فعالیت های علمی و فرهنگی شیعیان رسیدگی كند، حتی امامت خود را آشكار سازد و تقیه را كنار بگذارد و با اصحاب سایر فرق و مذاهب به بحث و گفتگو بپردازد و بعضی از آنان را مجاب سازد. چنان كه اشعری قمی نقل می كند:

«در زمان امام كاظم و امام رضا ـ علیهم السّلام ـ عده ای از مرحبه اهل سنت و زیدیان به تشیع گرویدند و معتقد به امامت این دو امام شدند.» [13]

بعضی از خلفای عباسی می كوشیدند تا با تحت نظر قرار دادن ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ آنان را كنترل كنند. هنگام حركت دادن این بزرگوارن از مدینه سعی داشتند تا آنان را از مناطق شیعه نشین عبور ندهند. بدین سبب امام رضا ـ علیه السّلام ـ را طبق دستور مأمون از راه بصره، اهواز و فارس به مرو بردند، ‌نه از راه كوفه، جبل و قم كه محل تجمع شیعیان بود.[14] به نقل یعقوبی وقتی امام هادی ـ علیه السّلام ـ را به دستور متوكل عباسی به سامرا می بردند هنگامی كه به نزدیكی بغداد رسیدند و خبر دار شدند كه جمعیت زیادی برای ملاقات امام انتظار می كشند، توقف كردند و شب وارد شهر شدند و از آنجا به سامرا رفتند.[15]

از آنجایی كه در عصر عباسیان، شیعیان در مناطق مختلف و سرزمین های دور پراكنده بودند، ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ اقدام به تأسیس نهاد وكالت كردند و در نقاط مختلف و شهر های گوناگون نایبان و وكیلانی برای خویش برگزیدند، تا رابط میان آنان و شیعیان باشند.

این مطلب از زمان امام صادق ـ علیه السّلام ـ شروع شد. آنگاه كه كنترل دستگاه خلافت بر ائمه اطهار ـ علیهم السّلام ـ شدت می یافت و دسترسی شیعیان به امامانشان مشكل می شد، نهاد وكالت و نقش وكیلان پر رنگ تر می شد. در كتاب تاریخ عصر غیبت آمده است:«مهم تر از همه تقویت و گسترش سازمان مخفی وكلا است. سازمانی كه از دوره امام صادق ـ علیه السّلام ـ پی ریزی شده و در دوره عسكرین با شتاب بیشتر رو به توسعه و گسترش گذاشت».[16] استاد پیشوای در این مورد می نویسد:«شرایط بحرانی كه امامان شیعه در زمان عباسیان با آن رو به رو بودند، آنان را واداشت بتا ابزاری برای برقراری ارتباط با پیروان خود جست و جو كنند. این ابزاری چیزی جز شبكه ارتباطی وكالت و تعیین نمایندگان و كارگزاران در مناطق مختلف توسط امام نبود. هدف اصلی این سازمان جمع آوری خمس، زكات، نذر و هدایا از مناطق مختلف توسط وكلا و تحویل آن به امام و میز پاسخگویی امام به سؤالات و مشكلات فقهی و عقیدتی شیعیان و توجیه سیاسی آنان توسط وكیل امام بود. این سازمان كاربرد موثری در پیشبرد مقاصد امامان داشت»[17].

مناطقی كه امامان معصوم ـ علیهم السّلام ـ در آنها وكیل و نایب داشتند عبارت بودند از كوفه، بصره، بغداد، قم، واسط، اهواز، همدان، سیستان، بست، ری، حجاز، یمن، مصر و مدائن.[18]

تشیع د ر قرن چهارم، در شرق و غرب و تمام نقاط جهان اسلام رواج یافته و در اوج رشد و توسعه خود بوده كه قبل و بعد از آن هیچگاه از چنین گسترشی برخوردار نبوده است. فهرستی كه مقدسی از شهرهای شیعه نشین، د رسرزمین های اسلامی در این قرن ارائه داده، نشاندهنده این مطلب این است. لذا عباراتی ازكتاب او را نقل می كنیم. در یك جا گفته: «بیشتر قاضیان سمن و كرانه مكه و صحار، معتزلی و شیعی اند.[19]

در جزیره العرب نیز تشیع بسیار گسترده است».[20] درباره اهالی بصره آمده است كه:«بیشتر اهل بصره قدری، شیعی، معتزلی و سپس حنبلی هستند». [21] مردم كوفه نیز در این قرن به جز كناسه، شیعه بوده اند. [22] در مناطق موصل نیز مشتی شیعه وجود دارد.[23] اهل نابلس، قدس و بیشتر عمان شیعه هستند.[24] مردم بالای قصبه فسطاط و مردم صندفا شیعی هستند.[25] در سرزمین سند، مردم شهر ملتان شیعه اند و در اذان و اقامه هر جمله را جفت آورند.[26] در اهواز كشاكش بین شیعیان و سنی ها به جنگ می كشیده است. [27] مقریزی نیز با اشاره به حكومت آل بویه و فاطمیان مصری می نویسد:

«مذهب رافظی در بلاد مغرب، شام، دیار بكر، كوفه، بصره، بغداد، جمیع عراق، بلاد خراسان، ماوراء النهر و همچنین حجاز، یمن، و بحرین منتشر شد و بین آنها و اهل سنت درگیری هایی به وجود آمد كه قابل شمارش نیست».[28]

در این قرن شیعیان حتی در بغداد، مركز خلافت عباسیان، در اكثریت بودند به حدی كه می توانستند در روز عاشورا علناً عزاداری كنند؛ چنان كه ابن كثیر می گوید:

«به خاطر كثرت شیعیان و همراهی دولت آل بویه با آنان، اهل سنت یارای جلوگیری از این مراسم را نداشتند».[29]

در آن زمان به حدی زمینه برای فعالیت مساعد شیعیان بوده كه اكثر بلاد اسلامی تحت سلطه حاكمان شیعی بوده اند؛ در شمال ایران، گیلان و مازندران، علویان طبرستان حكومت می كردند. در مصر فاطمیان، در یمن زیدیان، در شمال عراق و سوریه حمدانیان و در ایران و عراق آل بویه زمام قدت را در دست داشتند. البته در عصر بعضی از خلفای عباسی چون: مهدی، امین، مأمون، معتصم، واثق و منتصر، شیعیان از آزادی عمل نسبی برخوردار بودند.

--------------------------------------------------------------------------------

[1] . شیخ مفید. الارشاد، ترجمه: محمد باقر ساعدی خراسانی، كتابفروشی اسلامیه، 1376 هـ، ص 581.

[2] . شیخ صدوق. عیون اخبار الرضا ـ علیه السّلام ـ ،‌ ط قم،‌ سال 1377 هـ ق، ‌ج2، ‌ص135.

[3] . علامه مجلسی. بحار الانوار، المكتبه الاسلامیه، تهران، 1358 هـ .ق، ج 49، ص 155.

[4] . همان، ج 50، ص 6.

[5] . از فرماندهان ترك

[6] . مسعودی. مروج الذهب، منشورات موسسه الاعلمی للمطبوعات، بیروت، ط اول، ج 4، ص 138.

[7] . البته بعضی از صاحب نظران معتقدند: اگر دلیل تشیع ابوسلمه، نامه ای باشد كه ـ مبنی بر پیشنهاد خلافت ـ به امام صادق ـ علیه السّلام ـ نوشته بود. دلیل كافی به نظر نمی رسد زیرا این حركت را، یك حركت سیاسی دانسته اند. رجوع شود: به پیشوای،مهدی، سیره پیشوایان، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، ط هشتم، 1378، ص 378.

[8] . اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات، بیروت، ج 1، ص 191.

[9] . همان، ص 192 و 193، البته در مورد تشیع واقدی در میان محققان، ‌بحث و اختلاف نظر هست.

[10] . امین، سید محسین، اعیان الشیعه، دارالتعارف للمطبوعات بیروت،‌(بی تا)، ج 1، ص 29.

[11] . حیدر، اسد. الامام الصادق و المذاهب الاربعه، دارالكتاب العربی، بیروت، ط سوم، 1453، ج 1، ص 226.

[12] . ابن واضح. تاریخ الیعقوبی، منشورات الشریف الرضی، قم، ج 2، ص 484.

[13] . المقالات و الفرق، مركز انتشارات علمی و فرهنگی، تهران، ص 94.

[14] . ر.ك: پیشوایی، مهدی . سیره پیشوایان، موسسه امام صادق ـ علیه السّلام ـ ، چاپ هشتم، 1378 هـ . ش، ص 478.

[15] . ابن واضح. همام مأخذ، ص 503.

[16] . پور طباطبائی، سید مجید. تاریخ عصر غیبت، مركز جهانی علوم اسلامی، ص 84.

[17] . پیشوای طباطبائی، سید مجید. تاریخ عصر غیبت، مركز جهانی علوم اسلامی. ص 84.

[18] . رجوع شود به. رجال نجاشی، دفتر فرهنگ اسلامی وابسته جامعه مدرسین، قم، 1404 هـ . ص344، 797، 799، 800، 825، 847.

[19] . مقدسی، ابو عبدالله محمد بن احمد. احسن فی معرفه الاقالیم، ترجمه منزوی، شركت مولفان و مترجمان ایران، 1361، ص 136.

[20] . همان، ص 144.

[21] . همان، ص 175.

[22] . همان، ص 174.

[23] . همان، ص 200.

[24] . همان، ص 220.

[25] . همان، ص 286.

[26] . همان، ج 2، ص 707.

[27] . همان، ص 623.

[28]. مقیریزی، تقی الدین ابن العباس احمد بن علی. المواعظ و الاعتبار بذكر الخطط و الآثار(المعروف بالخطط المقریزیه) دارالكتب العلمیه، بیروت، ط اول، 1418، ج 4، ص 191.

[29] . البدایه و النهایه، بیروت، 1966، ج 11، ص 243.

 

 


منبع : انديشه قم
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه