قرآن کریم مفاتیح الجنان نهج البلاغه صحیفه سجادیه

تعصب و كبر در برابر حق‏

زبير بن باطا اعلم علماى دينى يهود بود، او پيش از ظهور اسلام، و طلوع نور محمدى اسم آن حضرت (احمد) و صفات وى و سرزمين خروج و ظهورش را براى مردم بيان ميكرد.

زبير ميگفت: من در خانه پدرى كتابى ميديدم كه پدرم آن را از دسترس من دور ميكرد، و آن را مُهر مينمود تا امكان استفاده من از آن نباشد، ولى پس از مرگ وى آن كتاب در دسترس من قرار گرفت و پيشگوئيهاى من بر اساس اين كتاب قديمى است.

زمان گذشت، و پيامبر اكرم ظهور كرد، آنگاه كه خبر اين بعثت در مكه به گوش زبير بن باطا رسيد در اولين فرصت به سوى كتاب به ميراث مانده از پدر رفت و نوشتههاى پنهان ميداشت، و كتمان ميكرد، و در برابر پرسش ديگران دربار پيامبر ميگفت: اين مرد آن پيامبر موعود نيست.

نتيجه و محصول بحث

بنابر تمام اين مدارك كه ميتواند تنها اندكى از آنچه براى، به يادگار مانده به شما نشان بدهد، كه اين حقايق نقل شده كه عمدهاى از آنها نيز در كتب اهل سنت است بيشتر با آيه شريف تطبيق دارد كه ميفرمايد:

يَعْرِفُونَهُ كَما يَعْرِفُونَ أَبْناءَهُمْ:

اهل كتاب پيامبر را همانند فرزندان خود [پيش از آن كه مبعوث به رسالت شود] ميشناختند.

آنچه در اين بحث ميخواستيم اثبات كنيم اين است كه برخلاف روايات مربوط به اولين وحى [كه در كتب اهل سنت و مكتب خلفا و مدرسه سقيفه كه از نظر آنان معتبر و صحيح و بدون اشكال است نقل شده ] كه نشانهاى ترديد و ناآشنائى آن حضرت را با پيامبرى خويش اعلام ميكرد، [و حضرت را تا مرز تصميم به خودكشى و اختلال فكرى و اين كه نكند شاعر و مجنون و كاهن و ديوانه شده باشم!!] شخص شخيص پيامبر از ابتداى زندگى، و زمانى كه در خانه حليمه سعديه بود، و اطرافيانش و افراد فراوانى از يهود و نصاراى جزير العرب با مسئله پيامبرى او و اين كه قطعاً در آينده مبعوث به رسالت ميشود آشنا بودند، و آن حضرت را با صفات و خصوصيات بلكه بالاتر به اسم و رسم و شخص ميشناختند.

اگر ما از جهان غيب و مددهاى آن كه از ابتداى تولد حضرت تا لحظه آخر عمرش متوجه او بود درگذريم، و از اين كه جهان غيب و مددهايش او را همراه با تجلى دادن همه ارزشها در وجود ذى جودش بدرقه ميكرد، و تحت تربيت قرار ميداد چشم بپوشيم، و آن حضرت را پيش از بعثت يك انسان معمولى بدانيم، آنگاه به تاريخ زندگى ايشان مراجعه كنيم كه اولين بار او و بزرگ خاندانش ابوطالب در سفر شام كاملًا با مسئله پيامبرى آن حضرت و نشانهها و علامات آن آشنا شدهاند، تا آنجا كه احتياطات خاصى در زندگى وى به عمل آمده، كه اين ذخيره گرانبهاى آينده جهان گرفتار خطرى نشود، در سفر دوم شام نيز همين حوادث به گونهاى ديگر تكرار شده، و افراد ديگرى از اطرافيان با اين مسئله برخورد كرده و از آن آگاهى يافتهاند.

نتيجه اين كه روايات كه از غافلگير شدن و ترديد پيامبر در نخستين وحى سخن ميگويد، كذب محض و مطالبى جعلى و امورى ساختگى مينمايد، به ويژه كه هيچ كدام از اين روايات از نظر سند به زمان وقوع حادثه متصل نبودهاند.

بنابراين چنين رواياتى به علت اشكالات و خللى كه در سند و متن دارند از اعتبار ساقط هستند.

لذا با توجه به شكستى كه ميتواند در شخصيت و پيامبرى رسول اكرم ايجاد كنند به خوبى ميتوانيم حدس بزنيم كه چگونه اين روايات در همان طرح عمومى معاويه «كه نزد اهل سنت بسيار محترم است، و از او به عنوان خليفه پيامبر و اولو الامر و خال المؤمنين ياد ميكنند و هر گونه انتقاد به او را مساوى با كفر ميدانند» براى نابودى پيامبر، و شكستن شخصيت او، و بسيار بسيار معمولى نشان دادنش به وجود آمدهاند، و چگونه پس از نهاد روايت سازى به وجود آمده به دست معاويه و حكومتش اين وظيفه شوم را عالمان دنياطلب و بيتقواى مدرسه سقيفه و مكتب خلفا تا به امروز به دوش كشيده و به آن عمل كردهاند، [و نسل به نسل در كتابهاى خود ثبت كرده، و بر اساس اين روايات جعلى قلب ميلياردها نفر را از قرن اول تا به امروز آلوده به عقايد باطله و باورهاى ضد قرآن نمودهاند، و از چهره الهى و ملكوتى او كه افق تجلى صفات حق است، و دل نورانياش به علم بينهايت حضرت رب العز متصل است، و در ميان مخلوقات پروردگار از نظر دارا بودن ارزشها و كمالات و آداب ملكوتى و عرشى بينظير است فردى عادى، معمولى و كسى كه در معرض جنون، اختلال فكرى، جنزدگى، شك و ترديد بوده ساختهاند، و روزى دهها بار ماموران اهل سنت و دستپروردههاى مدرسه اموى و عباسى در حرم مطهرش زائران كشورها را از زيارت آن حضرت منع ميكنند و فرياد ميزنند محمد مرده و وجود او با سنگ و حجر تفاوتى ندارد، و درخواست از او براى شفاعت نزد خدا جهت حل مشكلات برابر با كفر و شرك است!!]

روايات ساختگى و جعلى كه در كتب دانشمندان مكتب سقيفه و مدرسه خلفا ثبت است، از شرق به غرب رفته به دست خاورشناسان و مستشرقين و اسلامشناسان غربى رسيد و مداركى معتبر از سوى آنان تلقى شد، و اسلام و پيامبر و وحى را بر پايه اين روايات به شرقيان معرفى كرده و براى شكستن و ايجاد ترديد در وحى و زمينهسازى براى شك در حقايق، با همه وجود به كمك و يارى امويان و عباسيان به ويژه معاويه و دستگاه او برخاستند، و از اين طريق ضربههاى مهلكى به اسلام و مسلمانان و عقايد آنان زدند، و دوباره پس از امويان و عباسيان اسلامى جز اسلام قرآن و پيامبر و اهل بيت ساختند، و به شرق فرستادند اينان اگر در تمام ميادين و خيابانها، و مراكز فرهنگى غرب و اتوبانها، مجسمههائى از معاويه با طلاى بيست و چهار عيار بگذارند در برابر كارى كه او براى نابودى پيامبر و هدم اسلام انجام داد اندكى از حق او را به شرك و كفر ادا نكرده و نخواهند كرد.

 

 

 


منبع : پایگاه عرفان
اشتراک گذاری در شبکه های اجتماعی:

آخرین مطالب


بیشترین بازدید این مجموعه