نظرات انحرافى كليسا
در سايۀ گرمى و حرارت اعتقاد انسان به خدا، آن وقت خداى كليسا خدايى بود كه در كنار او امواج خطرناك شرك مى جوشيد؛ خدايى كه در كنار آن، اربابان كليسا همهكاره بودند، اين خدا فقط به خاطر منافع مادى آنها، به ملت و توده ارايه مى شد. در آن وقت، زمين، كار و نعمت هاى طبيعى، همهشان، مربوط به كليسا مى شد. ممتازان بشر، كليددار بهشت و جهنم، همه از اهالى كليسا بودند. طبق نظر آنان، عيسى بن مريم عليه السلام كشته شده بود تا كفارۀ گناهكاران باشد و هيچ فردى به جهنم نرود. شما حساب كنيد در حدود هفده قرن، انسان در مغرب زمين، مخصوصاً در يونان و ايتاليا و بعد در كشورهاى اروپايى مثل انگلستان، سوئد، نروژ، هلند، دانمارك و مراكز ديگر، همه بندۀ كليسا بودند و خداى كليسا تمام برنامه ها را به روحانيون كليسا واگذار كرده بود، و روحانيون كليسا دهنهاي براي تمام زواياى شهوات باز كرده بودند كه بزرگتر از دهنۀ جهنم بود، و مردم طعمۀ اين شكم هاى دهن دارِ از جهنم بزرگتر بودند. ولى مگر بشر چقدر زير بار اين همه ستم مى تواند برود؟ اين چه خدايى است؟
خداى كليسا خدايى است كه مى گويد: قيصر هر كارى كرد، بايد اضافه تر از آن را هم خودت از او تقاضا كنى. اگر انساني سيلى به طرف راست صورت كسي زد، او بايد طرف چپ صورت خود را هم بياورد و از او استدعا كند كه يك سيلي هم به آن طرف صورتش بزند. به راستي در سوء استفاده كردن از اعتقاد به خدا، چه انحرافاتى پيش مى آيد. خداى كليسا خدايى است كه مى گويد: هر كارگرى كه براى كليسا كار مى كند، مزد ندارد. براى اين كه كار خدايى است. خداى كليسا خدايى است كه مى گويد: ناموس، دختر، بندگى، عبادت، اقتصاد، زمين، بازار و ادارات، همه بايد در اختيار كارگردانان كليسا باشند.
واكنش كليسا در مقابل علم
در عصرى كه دانش اسلامى سر از اروپا درآورد و جامعة اروپايى دانشجويان زيادى را به اسپانيا و اندلس فرستاد، و آنها در دانشگاههاى اسلامى علم را فرا گرفتند و برگشتند، دانش اسلامىاي كه مانند قواعد خود عيسى بن مريم عليه السلام ، مبارزه عليۀ زورداران، زرداران، حكام و اربابان كليسا داشت، و آنان همان طورى كه به سراغ كشتن عيسى عليه السلام رفتند، به سراغ كشتن دانش هم آمدند. كليسا نزديك به پنج ميليون نفر را به جرم داشتن علم، زنده در آتش سوزاند. آنها دانشمنداني مثل گاليله[17] را كه دانشمند فيزيك بود، در ميدان هاى عمومى مى آوردند و به جرم اين كه عقايد فيزيكى او مخالف با كليسا، تورات و انجيل است، آتش مى زدند و كف مى زدند؛ دانشمندان علم شيمى را در زيرزمينهاى سخت و خطرناك حبس مى كردند تا گرسنه و تشنه بميرند. گاليله ها را به كليسا مى آوردند و گردنشان را حركت مى دادند كه توبه كن! و مى گفتند: از اين كه بگويى كشف كردم كه زمين به دور خورشيد مى چرخد، توبه كن. هزاران نفر فرار كردند و نابود شدند تا اين كه بشر از دست خداى كليسا به تنگ آمد. صداى اروپا بلند شد كه من اين خدا را نمى خواهم. شما هم اگر در آن زمان و مكان بوديد، آن خدا را نمى خواستيد. اگر ما هم بوديم، آن خدا را نمى خواستيم.[18]
شناخت خداى واقعى
واى به حال مردمى كه خدا را بد معرفى كنند! اين طور كه قبل از شناخت خداى واقعى، و در حالي كه من خود هنوز خدا را نشناختهام، به خودم اجازه بدهم كه بر منبر بروم و بخواهم وارد بحث خداشناسى شوم. آن وقت به طور حتم من خدا را بد معرفي خواهم كرد. اگر من پيغمبر صلى الله عليه وآله را نشناخته باشم و بخواهم وارد بحث نبوت شوم؛ استعداد نشر معارف پاك آسمانى را نداشته باشم، و قدم بر جاى انبيا بگذارم. آن وقت، همان جناياتى كه علماى كليسا كردند، من هم در لباس اسلام مرتكب خواهم شد.
علت اختلاف در اسلام
چرا ملت اسلام گرفتار عقايد مختلف هستند؟ خداى ملت اسلام كه يك خدا است. مسجد، قبله و قرآن آنها، يكى است، پس چرا ما داراى چند هزار مكتب هستيم؟ به خاطر اين كه كار در دست متخصّصان نبوده است. به خاطر اين كه در تاريخ، رشد مردم به دست متخصّص نبوده است، منظورم از غيرمتخصّص، حزب اموى و حزب عباسى و ساخته شدگان اين دو حزب است. بگذريد از اين كه در جمعيت يك ميليارد و اندي مسلمانان كه در گوشه و كنار جهان زندگي ميكنند، افراد سالم، پسنديده و درست كار زندگى مى كنند، ولى تعدادشان كم است. خدا يك پيغمبر صلى الله عليه وآله را فرستاد كه گهوارة كره زمين را از شكم و دهان گرگ و ظلم بيرون بياورد، اما چرا بيرون نيامد؟ براى اين كه يار حق كم بود، و هميشه كم بوده و هميشه مردم در يارى حق سستى مى كردند.
سكوت انسانهاى بيدار در مقابل ظلم
وقتي تاريخ سنى و شيعه را بخوانيم، ميبينيم، ابن زياد در دارالامارهاش تنها با سي نيروي نظامي مانده بود، و بيرون دارالاماره هجده هزار نفر با مسلم بن عقيل بودند.[19] ديگر ابنزياد دست از جان شسته بود؛ يعنى اگر ده نفر از ياران مسلم به دارالاماره حمله مى كردند، بساط يزيد و حزب اموى برچيده مى شد. ولى هجده هزار نفر شكم پرست كه عشق به اولاد و همسر براى آنها از عشق به خدا اهميت بيشترى داشت، با يك برنامه ريزى، دور مسلم بن عقيل را خالى كردند تا آن سي نفر توانستند مسلم بن عقيل را با سر بريده از بالاى دارلاماره پايين بياندازند تا براى ديگران درس عبرتى باشد.
مردم عامل اشاعۀ گناه هستند. آغوش باز كردن براى پذيرفتن افكار غلط، به خاطر بيدار نبودن اكثريت است. در تعطيل شدن مسايل حق، سكوت افراد بيدار، كمك به سزايى مى كند.
نتيجۀ عملكرد بد كليسا، بدبينى مردم به خدا
در قرون نزديك به رنسانس علمى، به علت برنامه هاى كليسا، مردم در ابتدا نسبت به خدا بدبين شدند، و نتيجه آن اين شد؛ يعني گفتند، خدايى كه برنامۀ كليسا را تأييد مى كند، چنين خدايي در زندگى ما جايى ندارد. اما مردم به اين مقدار اكتفا نكردند و گفتند: خداى واقعى ما همين طبيعت است؛ چون داراى آثار و بركات زيادى است، و علت ديگر اين بدبيني اين بود كه گفتار و عمل صاحبان كليسا با هم فرق مى كرد؛ براي همين دين در اروپا، مخصوص افراد سالخورده شد و ديگر كار به جايي رسيد كه در اروپا كسى جرأت نداشت اسم دين را ببرد. به تدريج، دين فقط در روز يكشنبه براي حضور در كلسيا، و آن هم تنها براي مدت دو ساعت منحصر شد، و تازه اين قصۀ ديندارانشان بود، و بيدينهايشان كه اكثريتشان بود، به طور كامل از خداوند هستي دست كشيدند و طبيعت را به خدايى پذيرفتند.
پىنوشت
17. گالیلئو گالیله (به ایتالیایی: Galileo Galilei): دانشمند و مخترع سرشناس ایتالیائی در سدههای ۱۶ و ۱۷ میلادی بود . گالیله در فیزیک ، نجوم ، ریاضیات و فلسفه علم تبحّر داشت و یکی از پایهگذاران تحوّل علمی و گذار به دوران دانش نوین بود. بخشی از شهرت وی به دلیل تأیید نظریه کوپرنیک مبنی بر مرکزیت نداشتن زمین در جهان است که منجر به محاکمه وی در دادگاه تفتیش عقاید شد. گالیله با تلسکوپی که خود ساخته بود به رصد آسمانها پرداخت و توانست جزئیات سطح ماه را مشاهده کند. دانشنامه وكيپديا
18. دايرۀ المعارف طهور، مقالۀ ظهور جنبش اصلاح دینی در عصر رنسانس:
یکی از مهمترین راههای راه یافتن به ماهیت عصر جدید، تحقیق و بررسی در "نسبت انسان با خداوند" یا "ایمان دینی" است. تأمل در مؤلفههای جنبش اصلاح دینی یا پروتستانیزم، یعنی مهمترین رخداد دینی که در عصر رنسانس رخ داد، میتواند ما را به ماهیت روابط انسان با خداوند آشنا سازد. جنبشی که در آن مرجعیت بلامنازع کلیسای کاتولیک و تفسیرهای جزم اندیشانه آن از کتاب مقدس را به نقد و چالش کشیده و به همراه سایر تحولات عصر رنسانس یعنی ظهور صنعت چاپ، امانیزم و رواج زبانهای ملی و بومی، باعث تغییر و تحولات شگرفی در تاریخ اروپا گردید.
19. المفيد، الإرشاد في معرفة حجج الله على العباد، ج 2، ص52:
قَالَ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَازِمٍ: أَنَا وَ اللَّهِ رَسُولُ ابْنِ عَقِيلٍ إِلَى الْقَصْرِ لِأَنْظُرَ مَا فَعَلَ هَانِئٌ، فَلَمَّا حُبِسَ وَ ضُرِبَ، رَكِبْتُ فَرَسِي فَكُنْتُ أَوَّلَ أَهْلِ الدَّارِ دَخَلَ عَلَى مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ بِالْخَبَرِ فَإِذَا نِسْوَةٌ لِمُرَادَ مُجْتَمِعَاتٌ يُنَادِينَ يَا عَبْرَتَاهْ يَا ثُكْلَاهْ فَدَخَلْتُ عَلَى مُسْلِمِ بْنِ عَقِيلٍ فَأَخْبَرْتُهُ فَأَمَرَنِي أَنْ أُنَادِيَ فِي أَصْحَابِهِ وَ قَدْ مَلَأَ بِهِمُ الدُّورَ حَوْلَهُ وَ كَانُوا فِيهَا أَرْبَعَةَ آلَافِ رَجُلٍ فَنَادَيْتُ يَا مَنْصُورُ أَمِتْ فَتَنَادَى أَهْلُ الْكُوفَةِ وَ اجْتَمَعُوا عَلَيْهِ فَعَقَدَ مُسْلِمٌ لِرُءُوسِ الْأَرْبَاعِ عَلَى الْقَبَائِلِ كِنْدَةَ وَ مَذْحِجَ وَ أَسَدَ وَ تَمِيمَ وَ هَمْدَانَ وَ تَدَاعَى النَّاسُ وَ اجْتَمَعُوا فَمَا لَبِثْنَا إِلَّا قَلِيلًا حَتَّى امْتَلَأَ الْمَسْجِدُ مِنَ النَّاسِ وَ السُّوقُ وَ مَا زَالُوا يَتَوَثَّبُونَ حَتَّى الْمَسَاءِ فَضَاقَ بِعُبَيْدِ اللَّهِ أَمْرُهُ وَ كَانَ أَكْثَرُ عَمَلِهِ أَنْ يُمْسِكَ بَابَ الْقَصْرِ وَ لَيْسَ مَعَهُ فِي الْقَصْرِ إِلَّا ثَلَاثُونَ رَجُلًا مِنَ الشُّرَطِ وَ عِشْرُونَ رَجُلًا مِنْ أَشْرَافِ النَّاسِ وَ أَهْلِ بَيْتِهِ وَ خَاصَّتِهِ.
ادامه دارد . . .
منبع : پایگاه عرفان